اندیشه شریعتی آیا باید عطایش را به لقایش بخشید؟
آیا از دیدگاههای شریعتی میتوان برای بهترکردن وضعیت امروز استفاده کنیم؟ آیا دیدگاههای شریعتی را فقط از منظر تاریخی باید مهم دانست یا مسائل و دغدغههای نظری و فکری او، مسائل امروز هم به شمار میآید؟ یا باید چنین تفکری را کنار گذاشت و از دست آن خلاص شد؟
آیا از دیدگاههای شریعتی میتوان برای بهترکردن وضعیت امروز استفاده کنیم؟ آیا دیدگاههای شریعتی را فقط از منظر تاریخی باید مهم دانست یا مسائل و دغدغههای نظری و فکری او، مسائل امروز هم به شمار میآید؟ یا باید چنین تفکری را کنار گذاشت و از دست آن خلاص شد؟ نه مانند آن جامعهشناسی که شریعتی را روشنفکر و جامعهشناس بیبدیلی معرفی میکند که منظومه فکری وی دارای مفاهیم نوآور و بینظیر برای فهم و ساماندهی جامعه نوین است و بازگشت به تفکرات او را دوای درد جامعه ایران میداند و نه همچون جوان دیروز و میانسال امروزی که فکر میکند دیدگاه شریعتی برای گذار از جامعه قدیم و گامگذاشتن در جامعه نو، فریبی بیش نبود، بلکه با کنارگذاشتن مضامینی که تداعی امر اخلاقی میکند، وظیفهای در قبال تفکرات او بر دوش ماست که همان روشنکردن برخی وجوه و بررسی انتقادی تفکرات وی است. کسانی هستند که خود را وابسته به تفکرات شریعتی میدانستند و امروز خود را برای داشتن چنین اعتقادی مقصر میشمارند و کسانی هم هنوز هستند که تفکر و اندیشه شریعتی را برای توضیح، تبیین و ساماندهی جامعه فعلی راهگشا میدانند. دیگرانی هم وجود دارند که مهر تاریخی بر اندیشه وی میزنند و معتقدند آثار وی فقط از جنبه تاریخی اهمیت دارد و بس. مشخص است که در این نوشتار نمیتوان به تمام وجوه تفکرات شریعتی، بهویژه شرایط اجتماعی که تفکر وی را شکل داده است، پرداخت. در اینجا به چند ایراد عمده در تفکرات او بسنده میکنم و بحثهای مفصل را به نوشتار یا سخنان دیگری موکول میکنم. آنچه مدنظر این نوشته است، نه نفرین شریعتی و نه تقدیس و بزرگداشت تفکرات وی، بلکه بیان ایرادهای عمدهای است که در اندیشههایش وجود دارد. این ایرادها را در چند نکته میتوان خلاصه کرد: 1- بسیاری از موضوعات، مسائل و تجربیات متعدد در جامعه ایران را به خاموشی کشاند و نادیده گرفت. 2- نوعی رمانتیککردن افراد و رخدادها (واقعیتها) و استفاده از نوعی پیشگویی نظم آینده که دارای اجبار و الزام بود. 3- بر مواردی تأکید میکند که اضمحلال انسان واقعی است. انسان در سیطره ایدئولوژی مدنظر وی، فاقد اختیار و آزادی عمل است و در نهایت در نظم متعالی مدنظرش حل میشود. 4- اندیشه وی جز نوسان همیشگی بین مدیریت ایدئولوژی حاکم بر جامعه و زندگی مادی و اقتصادی افراد نیست و پروژه وی برای آینده، مبهم و تناقضآمیز بود. هرچند شریعتی در توضیح نظم موجود زمانه و تغییرات جامعه از مفاهیمی مانند استبداد، استثمار و استحمار نام میبرد، اما در بدیلی که پیشنهاد میکند، چگونگی غلبه بر آنها نشان داده نمیشود.
انسانزدایی و اضمحلال انسان واقعی و زندگی روزمره و ماتریالیستی در آثار شریعتی برجسته است که ریشه در اجبارها و اهدافی دارد که از بالا به افراد در نظم متعالی شریعتی تحمیل میشود. آنقدر وی به کمال جامعه میاندیشید که معتقد بود برای هدایت جامعه، خواست و مخالفت مردم چندان اهمیت ندارد. بهطور کلی در اندیشه او، فرد در خدمت ایدئولوژی است. اتوپیایی که شریعتی تصور میکرد و قرار بود با قوانین سرمایهداری به مقابله برخیزد، بدون آنکه قوانین دیگری را جایگزین آن کند، چشمانداز واقعی برای پشت سر گذاشتن آن ایجاد نکرد. ایدئولوژی شریعتی از شیوههای تفکری که گمان میبرد نقاد آنهاست حقیقتا گسسته بود و منظومه مدنظر او که جامعه را سامان میداد، دگماتیک و غیرانتقادی بود. در منظومه فکری شریعتی روابط و مناسبات اجتماعی بر پایه گزارههای از پیش تعیینشده و خوشبینانه قرار داشت و انواع و اقسام روابط سلطه و استثمار در مناسبات اجتماعی و اقتصادی را در تاریکی فرو برد و نتوانست به آنها بیندیشد. دغدغه نظم و جامعه متعالی مدنظر او جایی برای اندیشیدن به مناسبات و روابط قدرت و سلطه که در جامعه پراکنده است، باقی نگذاشت. به عبارتی، اندیشه وی بازتولید بسیاری از روابط و مناسبات اجتماعی استثماری است که سعی کرد آنها را افشا کند. در آثار شریعتی یک مرجع و یاریدهنده علیه شریعتی وجود دارد و بررسی دقیق متون وی مانع از این میشود که تفکراتش بهمثابه پروژه رهاییبخش یا توضیحدهنده تغییرات در مناسبات و روابط اجتماعی در نظر گرفته شود. در نهایت اینکه آثار شریعتی بدون اینکه امتیاز ویژهای به آن داد باید مورد بررسی انتقادی قرار گیرد. مواجهه انتقادی با روشنفکرانی که برای ما از حماسههای بزرگ و عدالتباوری تام و تمام و وعدهدادن آینده تابناک میگویند، ضرورت دارد. به نظر میرسد قبل از تفکر و تصویرسازی کلیتی منحصربهفرد (مانند آنچه شریعتی به آن معتقد بود) باید به تغییرات کیفی در مناسبات و روابط اجتماعی بر اساس تکثر و تنوع جامعه ایران بیندیشیم.