|

معیار انقلاب و اسلام

در تعطیلات پایان هفته، مسافران شمال کشور ساعت‌های متمادی در راه‌بندان بزرگراه جدیدالتأسیس (ناقص افتتاح‌شده) و از‌جمله در داخل تونل‌ها محبوس شدند؛ بزرگراهی که بیش از 30 سال از شروع ایجاد آن می‌گذرد و به صورت قطره‌چکانی افتتاح می‌شود و بعید است که زودتر از 10 سال آینده به بهره‌برداری کامل برسد.

در تعطیلات پایان هفته، مسافران شمال کشور ساعت‌های متمادی در راه‌بندان بزرگراه جدیدالتأسیس (ناقص افتتاح‌شده) و از‌جمله در داخل تونل‌ها محبوس شدند؛ بزرگراهی که بیش از 30 سال از شروع ایجاد آن می‌گذرد و به صورت قطره‌چکانی افتتاح می‌شود و بعید است که زودتر از 10 سال آینده به بهره‌برداری کامل برسد. اینکه بزرگراه در کشور ساخته شود طبعا اقدام نیکویی است، اما اینکه مردم در ترافیک بمانند حتما امری ناپسند است و اگر این ماندن در تونل باشد، شاید ورود به مرحله خطر و احیانا فاجعه است. حال اگر این ماندن در هوای آزاد باشد، حداقل هوایی برای تنفس وجود دارد، اما اگر در تونل باشد مسافران مجبورند ساعت‌ها هوای آلوده و خفه‌کننده را تنفس کنند و در آن میان اگر احیانا اتومبیلی دچار حریق شود آنگاه فاجعه‌آفرین خواهد شد. البته اگر گروه حقیقت‌یاب درست شود حتما در گزارش خود به چند مسئله اشاره می‌کند؛ ازجمله تأخیر در اتمام پروژه، هجوم سیل‌آسای مسافران، تغییر عرض جاده در نقاط بزرگراهی نسبت به جاده معمولی، عدم رعایت تقدم از سوی رانندگان و احیانا موارد دیگری که قابل احصا و گزارش است و نتیجه آن هم ادامه وضع موجود و اتلاف منابع طبیعی و انسانی است؛ زیرا هیچ اراده‌ای در حل بهینه مسئله نیست و صرفا گاه‌و‌بیگاه میخی را پیدا می‌کنند که قبای ژنده تبلیغاتی خود را به آن بیاویزند.

در سال‌های وزارت آقای دکتر آخوندی و آقای مهندس اسلامی (رئیس سازمان انرژی اتمی فعلی) در وزارت راه و شهرسازی، این‌جانب علاوه بر ارائه متن کتبی، با ملاقات حضوری در‌خصوص بزرگراه تهران-شمال مسائلی را مطرح و راه‌حل ارائه کردم که هم به‌طور تلویحی و هم به‌صراحت مورد تأیید ایشان قرار گرفت و نیز با انعکاس آن در روزنامه حاضر اعلام کردم که افتتاح قسمت به قسمت بزرگراه حداقل بدون خاصیت است و اگر هم بزرگراه به صورت کامل افتتاح شود، باز هم گرهی از راه چالوس نمی‌گشاید؛ زیرا در زمان خلوتی، جاده حاضر تهران را با دو‌و‌نیم ساعت رانندگی به شمال وصل می‌کند و در مواقع شلوغی گو اینکه فاصله کمتر و جاده صاف‌تر و دلپذیرتر می‌شود، اما انبوه اتومبیل هنگامی که به ورودی چالوس می‌رسد، به‌ دلیل ازدحام معمول جاده کناره از انواع و اقسام وسایل نقلیه سواری، کامیون، تراکتور، تیلر و حتی چارپایان ورود از بزرگراه سه‌بانده یا چهار‌بانده به داخل آن به کندی صورت می‌گیرد و صف اتومبیل‌ها در بزرگراه تشکیل شده و در نهایت توقف اتومبیل‌ها در جاده و در تونل‌ها را شاهد خواهیم بود. ایجاد بزرگراه باعث روی‌آوردن به آن می‌شود، اما وجود تنگنا در خروجی باعث ازدحام و توقف می‌شود؛ به‌صورتی‌که بزرگراه 120‌کیلومتری پارکینگ صد هزار اتومبیل عازم شمال خواهد شد و وضع بدتر از حال حاضر می‌شود. هر دو وزیر گرامی طرح این‌جانب مبنی بر رفع گلوگاه را تصدیق و به عوامل پایین‌دست ارجاع دادند و البته پیگیری‌های این‌جانب و ازجمله درج مقاله‌ای در همین مورد در روزنامه بدون پاسخ ماند.

البته کار بزرگراه تهران-شمال مشتی از خروار نیندیشیدن فرجام‌هاست و به نظر می‌رسد کاری تنها به تخصص ندارد؛ زیرا همه آدم‌های متخصص و غیرمتخصص ظاهرا در این امر یعنی آخر کار را ندیدن، مشترک هستند؛ کما‌اینکه در حد سد گتوند نیز چنین است. سابقه کار نشان می‌دهد که در کشور ما گماردن آدم‌های غیرمتخصص به کارهایی که حداقل تخصص و سابقه عمومی در آن نیاز است، رواج داشته؛ مثلا پزشک متخصص یا دکترای تعلیم و تربیت به وزارت خارجه رفته‌اند و آدم‌هایی که حتی یک کتاب درباره تعلیم و تربیت ننوشته‌اند (ببخشید نخوانده‌اند) به وزارت آموزش و پرورش رفته‌اند. آدم‌هایی که اصلا سابقه تحصیلی و درک مالی نداشته‌اند، به دیوان محاسبات رفته‌اند و آنهایی که سابقه و تخصص راه و مسکن نداشته‌اند، مسئول وزارتخانه شده‌اند. نه اینکه فقط در دولت سیزدهم باشد بلکه این قاعده شایسته‌گزینی در همه دولت‌ها وجود داشته و شاید این نویسنده نیز از آن بی‌بهره نمانده است.

اینکه کاری را بدون تحلیل، بررسی و عاقبت‌اندیشی شروع کنیم و نزد خود بگوییم که «ما که در آینده نیستیم و فعلا کار را راه بیندازیم»، تنها به برخی آدم‌های انگشت‌شمار بازنمی‌گردد. تدوین برنامه ششم توسعه و بلافاصله اقرار به عدم توان اجرای آن به دلیل نداشتن 800 هزار میلیارد تومان اعتبار مورد نیاز، تنها به یک فرد یا یک سازمان بازنمی‌گردد، بلکه یک سازمان (سازمان برنامه و بودجه)، یک دولت متشکل از بیش از 30 وزیر و یک مجلس متشکل از انبوهی نماینده مجلس و شورای نگهبان در این امر مشترک و دخیل هستند و ظاهرا این نوع سیاست‌گذاری و اجرا امری عمومی شده و مختص یک فرد، یک وزارت و یک نهاد نیست. شاید هم بگویند دیگران کاشتند ما خوردیم، ما بکاریم دیگران بخورند. اگر واقعا چنین باشد، زهی شرف؛ ولی نوعا اگر کاشته دیگران را ما می‌خوریم، این نوع کاشت در زمان کنونی گلوی آیندگان را خواهد گرفت؛ کما‌اینکه همین بزرگراه تهران-شمال اگر هم کامل شود شاهد گرفتاری‌های مختلف برای مردم خواهد بود، مگر آنکه از هم‌اکنون چاره رفع گلوگاه آن بشود که البته اگر چنین شود به حال برخی از مشکلات دیگر کمک خواهد کرد.  اما سؤالی که همواره در ذهن امثال این ساده‌لوح معمر وجود دارد، آن است که به‌راستی انقلابی کیست و انقلاب یعنی چه و آیا رفتار اجتماعی حاکم بر کشورمان و بر مردمان‌مان و بر تصمیم‌گیران‌مان تاچه حد با متر انقلاب و اسلام تطبیق دارد؟