|

مردم پیش‌بینی‌پذیر شده‌اند؟

بسیاری از تحلیلگران سیاسی، چهره‌های رسانه‌ای و طیف‌هایی از مردم با قاطعیت می‌گفتند در تاریخ 25 شهریور، یعنی سالگرد مرگ مهسا امینی، اعتراضاتی جدی صورت نخواهد گرفت. این پیش‌بینی به وقوع پیوست و آن‌گونه که انتظار می‌رفت، اعتراضات خیابانی احیا نشد. بسیار شنیده‌ایم که مردم ایران پیش‌بینی‌ناپذیرند. تاکنون نیز چنین بوده است؛ اما این بار برخلاف همیشه پیش‌بینی‌ها درست از آب درآمد.

احمد غلامی نویسنده و روزنامه‌نگار

بسیاری از تحلیلگران سیاسی، چهره‌های رسانه‌ای و طیف‌هایی از مردم با قاطعیت می‌گفتند در تاریخ 25 شهریور، یعنی سالگرد مرگ مهسا امینی، اعتراضاتی جدی صورت نخواهد گرفت. این پیش‌بینی به وقوع پیوست و آن‌گونه که انتظار می‌رفت، اعتراضات خیابانی احیا نشد. بسیار شنیده‌ایم که مردم ایران پیش‌بینی‌ناپذیرند. تاکنون نیز چنین بوده است؛ اما این بار برخلاف همیشه پیش‌بینی‌ها درست از آب درآمد. چه اتفاقی افتاده که محافظه‌کارترین تحلیلگران نیز از اینکه با صراحت آینده را پیش‌بینی و اعلام ‌نظر کنند، تردیدی به خود راه نمی‌دهند. به‌راستی مردم ایران پیش‌بینی‌پذیر شده‌اند؟ در همین زمینه تفاوت چشمگیری بین آرا و نظرات تحلیلگران و چهره‌های سیاسی با نیروهای امنیتی وجود دارد؛ نیروهای امنیتی قاطعانه باور داشتند جامعه آبستن اعتراضات است. بخشی از این نگرانی‌ها به دلیل دغدغه‌های امنیتی قابل‌ فهم است؛ اما روی دیگر آن یادآور این نکته است که اگر فضا امنیتی باشد، این نیروها در سلسله‌مراتب عمودی قدرت دست بالا را پیدا خواهند کرد. البته نیروهای امنیتی چاره‌ای جز انتخاب گزینه‌های امنیتی برای برخورد با مخالفان ندارند. آنان همواره درصددند هر پدیده پیچیده‌ای را ساده کرده تا آن را مدیریت کنند. نکته دیگری که بر پیش‌بینی‌پذیر شدن مردم ایران صحه می‌گذارد، اعلام ‌نظر درباره ‌حضورنداشتن مردم در دوازدهمین دوره انتخابات مجلس است. بسیاری با صراحت می‌گویند تا آینده‌ای نه‌چندان نزدیک با انتخابات گسترده و پرشوری روبه‌رو نخواهیم بود. به‌ندرت کسی را می‌توان یافت که باوری خلاف این پیش‌بینی‌ داشته باشد؛ مگر کسانی که تلاش می‌کنند به انحای مختلف به قدرت بازگردند. در میان جناح‌های سیاسی ایران، کارگزاران سازندگی با علم به اینکه انتخابات پرشوری در راه نیست، تمایل به حضور در انتخابات دارد و در پی اعلام نامزدهای نهایی خود برای رقابت در این انتخابات است. در میان احزاب دیگر اصلاح‌طلب، حزب اتحاد ملت است که همواره مواضع رادیکال‌تری نسبت به دیگران داشته است؛ اما در میان برخی از چهره‌های این حزب نیز صداهایی به گوش می‌رسد که از شرکت در انتخابات خبر می‌دهد. البته موضوع این یادداشت انتخابات و دلایل شرکت‌کردن و شرکت‌نکردن مردم نیست؛ بلکه موضوع این است که آیا مردم پیش‌بینی‌پذیر شده‌اند؟ چرا این روزها تحلیلگران سیاسی و رسانه‌ها با صراحت آینده را پیش‌بینی‌ می‌کنند؟ یکی از موارد پیش‌بینی‌پذیر شدن مردم این است که بسیاری بر این باورند که اگر در وضعیت اقتصادی مردم تغییری صورت نگیرد، بی‌شک باید منتظر اعتراضات جدی‌تری از اعتراضات گذشته بود. این دست اظهارنظرها و تحلیل‌های اقتصادی صرفا محدود به چهره‌های سیاسی منتقد و معارض نمی‌شود. بسیاری از کسانی که حتی در دولت رئیسی حضور دارند و برخی که همواره بی‌چون‌وچرا از نهادهای رسمی دفاع کرده‌اند، نیز بر این باورند که باید در وضعیت اقتصادی مردم تغییری صورت بگیرد تا این تغییر مانع سوء‌استفاده جناح‌های سیاسی داخلی و خارجی از مردم شود. چرا مردم این‌گونه پیش‌بینی‌پذیر شده‌اند؟ آیا این خصیصه همچنان ادامه خواهد داشت و به یک رویه تاریخی بدل خواهد شد؟ برای اینکه ابعاد موضوع عیان شود، می‌توان سراغ واکنش مردم نسبت به برجام در دولت رئیسی رفت. آیا احیای برجام و مذاکره مستقیم با آمریکا در رویکرد سیاسی مردم تغییری خواهد داد؟ آنچه همگان در آن متفق‌القول‌اند، این است که احیای برجام و مذاکره مستقیم با آمریکا هیچ‌گونه انگیزه سیاسی‌ برنخواهد انگیخت. زمانی بهزاد نبوی، چهره پرنفوذ در میان اصلاح‌طلبان، پیش‌بینی کرده بود اگر در وضعیت اقتصادی مردم تغییری صورت بگیرد، آنان به سمت اصلاح‌طلبان بازخواهند گشت؛ اما امروز بسیاری و حتی خود اصلاح‌طلبان نیز می‌دانند که این پیش‌بینی بیش از حد به خوش‌بینی سیاسی متکی بوده است. آیا ما در وضعیتی قرار داریم که می‌توانیم عملکرد مردم را پیش‌بینی کنیم یا اینکه این وضعیت صرفا حاصل یک انفعال سیاسی است؟ آنچه انکارکردنی نیست، این است که ما با غیاب مردم در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی روبه‌رو هستیم. در عرصه‌های اقتصادی نیز شکاف عمیقی بین طبقات فرودست و فرادست وجود دارد و در شرایط انفعال سیاسی به‌ دشواری می‌توان طبقه‌ای به‌عنوان طبقه واسط (متوسط) را برای رخدادهای سیاسی با دیگر طبقات هم‌گرا کرد. به تعبیر نیکلاس لومن، سیستم‌های اجتماعی با زیرسیستم‌های اقتصاد، سیاست، دانش و دین شکل می‌گیرد. زیرسیستم‌ اقتصادی با کد سود، سیاست با کد اطاعت، دانش با کد حقیقت و دین با کد ایمان صورت‌بندی شده و موجب ساختارمندی جامعه می‌شود. این سیستم‌ها با جدایی از محیط تعریف می‌شود؛ اما هر قدر این سیستم‌ها با محیط ناسازگار شوند وضعیت پیچیده‌تر خواهد شد؛ وضعیتی مانند وضعیت کنونی. همه دولت‌هایی که بر سر کار آمده‌اند، کوشیده‌اند از پیچیدگی‌های سیستم و محیط بکاهند؛ اما نه‌تنها موفق به این کار نشدند؛ بلکه وضعیت را پیچیده‌تر کرده‌اند. به‌راستی پیش‌بینی‌پذیری مردم تصوری خام نیست که از همین عملکرد دولت یعنی ساده‌سازی روابط پیچیده سیستم و محیط نشئت گرفته است؟ آیا‌ تصور خامِ پیش‌بینی‌پذیر بودن مردم و جامعه، تنها صورت ظاهری جامعه‌ای است که هنوز پیش‌بینی‌ناپذیر است؟ این جامعه برای حفظ بالقوگی خود از بیرون به درون پناه برده است تا از توان عمل و بالقوگی خود صیانت کند.