گزینههای نظامی در فلسطین
در بحران فلسطین-اسرائیل دو عامل اساسی در «میدان» وجود دارد: جمعیت چندمیلیونی فلسطینیان و قدرت نظامی اسرائیل.
در بحران فلسطین-اسرائیل دو عامل اساسی در «میدان» وجود دارد: جمعیت چندمیلیونی فلسطینیان و قدرت نظامی اسرائیل.
75 سال است که دومی نتوانسته است بر اولی پیروز شود. ضرورتی به ایفای نقش نظامی ایران نیست.
1- فلسطینیان اصلیترین داشته خود یعنی حفظ آرمان، جمعیت و نرخ بالای رشد را به خدمت گرفتهاند و از آن جوانانی آرمانخواه برساختهاند که اصلیترین تهدید برای اسرائیل است. گزینه نظامی اسرائیل و کشتارهای انبوه از پسِ تودههای میلیونی جمعیت برنمیآید. وضعیت غزه که مشخص است؛ به گفته غربیان «جهنم اسرائیل است». در کرانه باختری نیز در یک هفته 80 فلسطینی کشته شدهاند، این نشان میدهد که وضع کرانه باختری از غزه بهتر نیست. آرمان فلسطین بیش از همه برای خودِ فلسطینیان زنده است و هم آناناند که برای سرنوشت خود تصمیم مبارزه میگیرند.
2- اگر معضل اصلی اسرائیل همین جمعیت جوان زخمخورده فلسطینی است، بنابراین «حمایت نظامی» ایران از آنان ضرورت و موضوعیتی ندارد. مداخله نظامی ایران اسباب تصفیه حسابهای دیگر بینالمللی خواهد شد؛ یعنی از تحریم آمریکایی بگیرید تا جنگ روسی-اوکراینی و از گسترشطلبی اقتصادی چینی تا اتحاد ترکیه و جمهوری آذربایجان در شمال. اما در مقابل «حمایت سیاسی» ایران از آرمان فلسطین مانند حمایت دیگر کشورهای مسلمان (حتی با غلظتی بیشتر) مشکل خاصی برای ایران پدید نخواهد آورد؛ بلکه یک امتیاز مثبت و برگی برنده در سیاست خارجی تلقی خواهد شد.
3- گزینه نظامی در صورتی برای ایران افقی کارآمد خواهد داشت که تهدید اسرائیل از طریق جنوب (امارات) و شمال (آذربایجان) جدی باشد. در چنین صورتی فرض بر این است که گزینه نظامی بازدارنده است و مرزهای زمانی و مکانی منازعه را دورتر میبرد؛ اما «ریسک» این معرکه بالاتر از تهدیدهای بالقوه پیشگفته است.
4- با فرض تحقق دو دولتی، مشکل امنیت اسرائیل همچنان باقی است. فردای روزی که استقلال واقعی دولت فلسطینی در کرانه باختری و غزه به رسمیت شناخته شود، سیل کمکهای فنی، اقتصادی و تسلیحاتی از گوشه و کنار جهان اسلام به این کشور روانه میشود. اسرائیل نمیتواند این بمب ساعتی را تحمل کند.
5- ائتلاف اسرائیل، آمریکا و اروپا برای تأمین امنیت رژیم آپارتاید در درجه نخست گزینه نظامی را برگزیده است. این راه در طول 75 سال ناکارآمد بوده و به فاجعه ختم شده است و برای امنیت اسرائیل هم کارساز نیست. گزینه نظامی برای حل مسئله فلسطین دچار محدودیتهای عدیدهای است؛ بهویژه آنکه امتحانی 75ساله را پس داده است. نهتنها وضع بهتر نشده بلکه گرههای کوری مانند شهرکسازیها در این 75 سال به آن افزوده شده است.
6- این ائتلاف بهعنوان گزینه دوم به سراغ دیپلماسی رفته و البته آن را هم به قدرت نظامی و ائتلافهای امنیتی آلوده است. حمله حماس و اعتراضات کرانه باختری نشان داد که «دیپلماسی تودهای» مستظهر به جمعیت انبوه فلسطینی بر «دیپلماسی دولتی» که حقوق تودهها را نادیده بگیرد، برتری پیدا کرده است. اینان برای ایجاد کمربند امنیتی به سراغ دولتهای عربی رفتهاند، حال آنکه مشکل اصلی با توده فلسطینی است که هویت خود را از پسِ 75 سال حفظ کرده است. آنان نابود نشده بلکه افزون شدهاند؛ این نکتهای تاریخی و مهم در معادلات است. کرانه باختری نمادی از تلاش دولتها و نظام منطقهای و بینالمللی برای حل مشکل فلسطین و نمادی از دیپلماسی و دولتگرایی در روابط بینالملل است و ناکارآمدی خود را برای همه طرفها نشان داده است؛ اما غزه نمادی از حرکت تودهای است که جنبهای «طبیعی» دارد. طبیعتی که برای اسرائیل، خشن و تحملناپذیر است. در واقع این نزاع دیپلماسی دولتی با «دیپلماسی» تودهای است که اسرائیل و همپیمانانش را سال از پی سال در یک گره کور میفِشُرَد. شهرکسازی بدیلی کاریکاتوری برای مقابله با جریان جمعیتی فلسطینیهاست.
7- گزینه انتخابات در یک کشور واحد با سیستم «سه انتخاباتی» میتواند به تقسیم قدرت بینجامد. انتخاب رئیسجمهوری از سوی مسلمانان، انتخاب نخستوزیر از میان یهودیان و انتخاب رئیس مجلس از میان مسیحیان. کابینه میتواند به نسبت 40-40-20 در میان این سه گروه تسهیم شود. این گزینه در چنبره افراطگرایی یهودی، صهیونیسم و آپارتاید است؛ اما ضرورتهای جدید در نظم اقتصادی-استراتژیک بینالملل میتواند آن را امکانپذیر کند.
8- اگر وضعیت چنان است که تصور شد، نکته اساسی این است که مداخله نظامی هیچ کشور مسلمانی تأثیر قاطعی در این سرنوشت ندارد؛ بلکه تأثیر بسیار اندک یا حتی واژگون دارد. البته حمایتهای سیاسی از آرمان فلسطین برای کشورهای مسلمان یک مؤلفه بااهمیت است.
واقعگرایی در روابط بینالملل دیرگاهی بر قدرت نظامی تأکید میکرده است. بحران فلسطین نشان میدهد که دیگر گزینه نظامی حلال مشکل نیست؛ بلکه رویکرد «واقعگرایانه هویتی» برای حل منازعات کارساز است. بر اساس این واقعگرایی هویتی، مردم فلسطین راه خویش را خود انتخاب میکنند و نیازی به حمایت نظامی ندارند.