|

ثروتمند ناتوان در میدان

حسب مطالب مندرج در یکی از روزنامه‌های صبح در تاریخ یکشنبه 30 مهرماه 1402 جناب آقای علی سلاجقه، ریاست محترم سازمان محیط زیست که در نشست وزرای محیط زیست جهان اسلام شرکت کرده بود، پیشنهادی متضمن هشت بند محیط‌زیستی به اجلاس وزرای محیط زیست کشور‌های اسلامی تسلیم کرده که این اقدام در روزنامه یادشده با تیتر درشت «پیام محیط‌زیستی ایران به جهان اسلام» چاپ شده است.

حسب مطالب مندرج در یکی از روزنامه‌های صبح در تاریخ یکشنبه 30 مهرماه 1402 جناب آقای علی سلاجقه، ریاست محترم سازمان محیط زیست که در نشست وزرای محیط زیست جهان اسلام شرکت کرده بود، پیشنهادی متضمن هشت بند محیط‌زیستی به اجلاس وزرای محیط زیست کشور‌های اسلامی تسلیم کرده که این اقدام در روزنامه یادشده با تیتر درشت «پیام محیط‌زیستی ایران به جهان اسلام» چاپ شده است.

البته این‌گونه اقدامات و حضور در چنین اجلاس‌هایی و طرح مسئله محیط زیست در کشورهای اسلامی که نوعا برخلاف توصیه اسلام به حفظ محیط زیست، در شرایط ناگواری از این لحاظ به‌ سر می‌برند (ازجمله ایران که شاید در رأس کشورهای دارای محیط زیست تخریب شده است) خوب و شایسته است؛ اما اگر اعضای شرکت‌کننده ضرب‌المثل معروف ما را به کار ببرند که «اگر باغچه بیل‌زنی، باغچه خودت را بیل بزن» چه پاسخی داریم؟

اتفاقا چند روز پیش توفیق زیارت بارگاه امام هشتم (ع) دست داد. در خروج از تهران و در ترمینال چهار فرودگاه مهرآباد در‌حالی‌که هوای بیرون مطبوع و لذت‌بخش بود، در داخل ترمینال به دلیل روشن‌بودن دستگاه‌های هواساز حرارتی آن‌قدر گرم بود که مردم تنها با یک پیراهن می‌توانستند حضور داشته باشند و مجبور به درآوردن کت یا بالاپوش‌شان بودند و همچنین همین مسئله در رواق‌های حرم امام رضا (ع) وجود داشت و این در حالی‌ است که هوای مشهد هم تقریبا گرم بود و نیازی به گرم‌کردن رواق‌ها دیده نمی‌شد. بارها تذکر داده شد که محیط‌های عمومی که مردم با لباس مناسب هوای بیرون به آن گام می‌گذارند، نیاز به گرمای زیاد ندارد و حتی به دلیل آنکه مردم در این مکان‌ها در روزهای سرد از لباس گرم استفاده می‌کنند، حتی درجه حرارت 14 درجه مطلوب است. این البته از تسامح و بی‌عملی مدیران ترمینال‌ها و مکان‌های عمومی سرپوشیده و وزارت نفت و بی‌تفاوتی آنها درباره اسراف و تبذیر ناشی می‌شود؛ اما مگر اینها به محیط زیست ربطی ندارد؟ و جالب و تأسف‌برانگیز آنکه در همین روزها هشدار قطع گاز و کمبود گاز به مؤسسات تولیدی داده می‌شود.

این یک نمونه از باغچه بیل‌نزدن باغچه خودی از سوی سازمان محیط زیست است. طبیعی است که ریاست محترم سازمان محیط زیست پاسخ به این نوشته و مسائل دیگر را به صورت آماده در چنته دارد و بلافاصله موضوع نبود امکانات، نبود اختیارات قانونی لازم، کثرت تخلفات سازمان‌ها، بی‌عملی مراجع اصلی، تخلفات عدیده مردم و ده‌ها مورد دیگر را مطرح می‌کند و طبیعی است که خود را بری از بی‌عملی و رعایت‌نکردن قانون از سوی دیگران می‌داند و صد البته درست می‌گوید؛ چرا‌که سازمان محیط زیست در همه دولت‌های ما فقط به‌عنوان «زینت‌المجالس» مطرح است و مدیران آن هم یا ناآشنا و ناتوان به مسئله محیط زیست بوده‌اند یا محدوده کار خود را فقط در حفظ و بقای تعدادی از جانوران می‌دانسته‌اند یا برای رعایت حال رئیس‌جمهور محترم و همکاران در هیئت دولت از هرگونه اقدام هشداردهنده خودداری می‌کردند و نمونه اخیر هم شاهدی بر این مدعاست که نتوانسته‌اند در هیئت دولت مطالب لازم درباره محیط زیست را در برنامه هفتم بگنجانند و درخواست استرحام از مجلس شورای اسلامی می‌کنند.

همه حرف‌ها و بهانه‌ها و استدلال‌ها درست است؛ اما مگر رئیس‌های سازمان محیط زیست حداقل امکان «داد و فریاد» را نداشته‌اند؟ طبیعی است که «داد و فریاد» و نقد به وزارتخانه‌ها و سازمان‌های ذی‌ربط تبعاتی دارد و ازجمله باعث دلگیری رئیس‌جمهور و همکاران دولت می‌شود؛ ولی مگر رئیس سازمان محیط زیست فقط باید به فکر بقا در صندلی ریاست باشد. اگر رؤسای سازمان محیط زیست حسب آنچه تظاهر می‌کنند، به اسلام و ایران و حفظ آن اعتقاد داشته باشند، حتما علیه موارد مختلف تخلف و آلودگی محیط زیست بر سر سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها فریاد می‌کشیدند و طرح‌های عملی ارائه می‌دادند؛ ولی اینک حداکثر صبحانه کاری می‌خورند و بعد حداکثر با یک سازمان یا وزارتخانه تفاهم‌نامه می‌نویسند و عکس می‌گیرند و حاضران دست می‌زنند (به‌ جای صلوات فرستادن!).

البته کار شیک‌تر و دهان‌پرکن‌تر همان ارائه طریق به اجلاس محیط زیست کشور‌های اسلامی است. همه اینها باعث می‌شود که هیچ‌گونه اقدام اصلاحی و جلوگیری از اسراف و هدر‌دادن منابع طبیعی انجام نشود؛ اما به دیگران فخر بفروشیم که ما هم سازمان محیط زیست داریم. آری سازمان محیط زیست داریم؛ اما محیط زیست نداریم، همه جا اسراف، همه جا آلودگی، همه جا بدمصرفی آب، همه جا نشست زمین و همه جا تکیدگی جنگل‌ها و فقط گاهی مصاحبه‌ای و اظهار لحیه ملایم و مطبوعی که به جایی برنخورد. این مصداق ثروتمندی است که در حد اعلا ناتوان است.

سازمان‌های ما هم مثل وزارت نفت تمام کوشش خود را در تأمین هرچه بیشتر بنزین و گازوئیل و تطبیق خود با مصرف روزافزون آن دارند و به آن فخر می‌کنند که به‌ هر طریق ما بنزین و گازوئیل را حسب مصرف تأمین می‌کنیم و هرگز راه‌حل جلوگیری از اسراف و بد‌مصرفی را نمی‌دهند و چنین می‌شود که همه اعتراف می‌کنند اتوبوس نداریم، واگن مترو نداریم، قطار باری نداریم، لوکوموتیو نداریم و در عوض بنزین داریم. 

هرچه بخواهیم می‌سوزانیم، مردم هم در ترافیک جاده‌ها و شهرها از دود و آلودگی بهره‌مند می‌شوند و همه تماشاگریم و فکر می‌کنیم فقط کلام می‌تواند مؤثر باشد؛ چه در داخل و چه در بیرون مرزها؛ اما مگر میدان مهم نیست؟ چرا در داخل، میدان‌ها را فراموش کرده‌ایم. میدان فقط میدان نبرد و جنگ نیست؛ بلکه میدان شامل همه ساحت‌های زندگی می‌شود و به‌ جای دستور‌دادن و حرف‌زدن باید در میدان‌ها و ساحت‌های مختلف ابتکار عمل و طرح و نقشه راه داشته باشیم. از برنامه هفتم که امیدی ایجاد نمی‌شود. آیا می‌توان به طریقی دیگر میدان‌ها را اصلاح کرد. اگر سازمان محیط زیست بخواهد، می‌تواند برای همه میدان‌ها حداقل «فریاد» را ارائه دهد و تنها شرط آن این است که «به بقای خود نیندیشد و محافظه‌کاری را کنار بگذارد».