تبهکاری؛ تهاجم و تسخیر
گزارشهای دیرهنگام و ناتمام از یک تاراج بیسابقه گروههای ناهنجار اقتصادی از منابع ارزی عمومی و دستاندازی درازمدت، آسان و چندمرحلهای بر مجاری و مسیرهای تأمین و تخصیص ارز و تجارت خارجی و تأمین منابع ریالی از بانکها و... بازگوکننده فروافتادن اقتصاد کشور به چاله «تسخیر دولت» و مسیری بیبازگشت یا سخت بازگشت از سراشیبی پیامدهای ویرانگر فساد است.
گزارشهای دیرهنگام و ناتمام از یک تاراج بیسابقه گروههای ناهنجار اقتصادی از منابع ارزی عمومی و دستاندازی درازمدت، آسان و چندمرحلهای بر مجاری و مسیرهای تأمین و تخصیص ارز و تجارت خارجی و تأمین منابع ریالی از بانکها و... بازگوکننده فروافتادن اقتصاد کشور به چاله «تسخیر دولت» و مسیری بیبازگشت یا سخت بازگشت از سراشیبی پیامدهای ویرانگر فساد است. تسخیر دولت (capture state) بیانگر سطحی پیشرفته از فساد در یک جامعه است که شبکههای سازمانیافته با برنامهریزی و مسیریابی اندیشیده، مجاری قانونگذاری، سیاستگذاری و تصمیمگیری و اجرا در نظام اجرایی را به گونهای در اختیار میگیرند که بدون هیچگونه مانع و مقاومت قانونی و اجرائی، بر سر گلوگاههای منابع بنشینند یا مسیر شریانهای مالی و فرصتهای ثروتاندوزی اقتصاد را در اختیار گیرند. این جریانهای سازمانیافته، شبکهای، پیچیده و چندلایه همه روزنهها و دروازههای مالی و بودجهای، از تصویب و تخصیص تا انتقال منابع و سندسازی و پنهانکاری را بهخوبی میشناسند و اِشرافی بیبدیل بر گلوگاهها و سرچشمهها دارند و در هر مسند و موقعیتی کارگزارانی گماشته و بدهکار و وامدار به خویش نشاندهاند که برای آنها راهگشایی و کارسازی کنند. بازبینی و بازخوانی تجربه تلخ تهاجم فساد تا تسخیر و از آنِ خود کردن بخشهای اجرایی سیاست و اقتصاد در سالهای پس از جنگ و آنچه در این سالها بر سر اقتصاد و اجتماع آمده است، امروز بیش از هر زمانی برای ما ناگزیر است:
1- فساد و بزه کاری اقتصادی خزنده و پیشرونده است. در مسیر تهاجم فساد هیچ موضع و موضوعی مصونیت ندارد، برای زدوبندهای سیاه، فرقی میان داروی دردهای جانفرسا و نان شب مردم بیپناه یا شیرخشک نوزادان و وام و جهیزیه نوعروسان و سمعک و عینک سالمندان یا فیلترشکن و رایانه دانشآموزان نیست. از کشتیهای نفت و فراوردههای پتروشیمی تا قراضه آهن و شمش فولادی و از کاغذ روزنامه تا روغن خوراکی و از جواز تأسیس و استقرار تا نهاده و ستانده بنگاه تولیدی و از احکام تکیهزدن بر مسند و مدیریت سرقفلیدار شرکتهای دولتی تا جواز نشستن بر صندلیهای بهادار دانشگاهها همه فرصتهایی طلایی برای کسبوکارهای این جریان هستند.
2- برای جامعه فساد زدهای که در ردههای آخر رتبهبندی جهانی و منطقهای سنجش فساد است، فرقی نمیکند که در دوران فراوانی درآمدهای نفتی باشد و در هشت سال معادل 80 سال درآمد فروش نفتی در دسترسش باشد یا در تنگنای تحریم و تنگدستی. فساد بزرگ در این سرزمین از قضا در دوران فراوانی و با شعار آوردن نفت بر سر سفره مردم همهگیر شد و در دوران تحریم با تصویرسازی از شعب ابیطالب و با شعار لُنگپوشی و زهرنوشی و توصیه به اشکنهخوردن و دل به قناعت سپردن ادامه یافت؛ اما گویا هر دو پوششهایی ایدئولوژیک برای این حوادث بزرگ و پیشرونده بودهاند.
3- گویا یک پیشدرآمد فساد، قهرمانسازیهای شاخدار و داستانپردازیهای پرتکرار و پردهبرداری از مدیرانی پاکدست و متعهد و عازم و جازم در مبارزه با فساد و گسترش انصاف و عدالت و مردمداری است. در همان دوران هشتسالهای که کسانی با شعار دهنپرکن فسادستیزی و رانتگریزی سقوط آزاد رتبه ایران در نردبان فساد را از 77 به 144 رقم زدند و نمره ایران در مهار فساد از 50 به 25 فروغلتید و در همین دوران حاضر که کسانی با رجزخوانی برای فاسدان و غارتگران اقتصادی در بازار سیاست رأی خریدند، فسادهای پیاپی و بیسابقه تاریخ اقتصادی ایران رخ نمود.
4- یک پیشنیاز مهم دیگر فساد در ایران و هر جای دیگر گیتی، از میدان به در کردن رقیبان و انحصاریکردن میدان مدیریتهای اجرایی و انسداد رسانهای و محدودسازی آزادی بیان (voice) است. گام نخست چنین فسادی بیتردید بستن چشمهای نظارت همگانی و دوختن دهانهای اعتراض و بستن زبانهای مخالفت است. مبارزه با فساد و تبهکاری در همه جای دنیا یک شاخص و معیار مهم و بیبدیل به نام آزادی بیان و گشودگی زبان برای رسانههای مستقل دارد.
5- گام دوم توجیه و تطهیر رفتارهای ایجاد کننده فساد بزرگ است که گاهی با ابزارهای ایدئولوژیک و رسانههای رسمی و تریبونها و بلندگوهای محلی یا فراگیر انجام میشود و فساد پس و پشت مفاهیم و ارزشهای قابل احترام پنهان میشود؛ گاهی با برساختن زبانی با ظاهری علمی و تکنوکراتیک مانند «ساماندهی بازار ارز» و «مولدسازی داراییها» یا خنثیسازی مفاهیم و تقلیل فجایع پردامنه و ویرانگر به «تخلف مالی» و روزی نیز با کوچکسازی و عادیسازی، فساد بزرگ را امری عادی جلوه میدهند؛ همچنان که موضوع غارت بزرگ معروف به چای دبش، به موضوعی کهنه و یک «کمپین رسانهای» تقلیل داده شد.
6- در همه تجارب تلخ چنین فجایعی در فساد، بازیگران غارت با برآوردن و برکشیدن موضوعاتی سرگرمکننده و بیاصالت و البته پرهزینه برای جامعه، مسیری امن و بیدغدغه فراهم میکنند که درست در هیاهوی فراگیر مردم بر سر هیچ، فساد بیپایان را به انجام رسانند و گاهی نیز فسادی را با فساد دیگر پنهان میکنند و چپاولی را با چپاولی بزرگتر به فراموشی میسپارند.
اما تلخترین بخش این بازخوانی این است که این چپاول، امروز و فردای دولت و مردم و سیاست و اقتصاد و اجتماع، حس آرامش و امنیت امروز و امید و اعتماد به فردا را یکجا میسوزاند.