|

از «مقاومت منفعلانه» به «مشارکت هویتمند»

دوست عزیزم جناب آقای دکتر حجت میرزایی روز دوشنبه 25 دی‌ماه در یادداشتی تحت عنوان «سیاست‌ورزی اقتصادی: فروتنانه یا واقع بینانه» دفاع من از اصلاح سن و سابقه در صندوق‌های بازنشستگی را نقد کردند. ضمن سپاس فراوان از ایشان برای ورود به این بحث و نقد این دیدگاه و همچنین اظهار لطفشان به بنده که بدون تردید از سر بزرگواری ایشان بوده است، در جهت روشن‌شدن بحث نکاتی را بیان می‌کنم.

احمد میدری وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی

دوست عزیزم جناب آقای دکتر حجت میرزایی روز دوشنبه 25 دی‌ماه در یادداشتی تحت عنوان «سیاست‌ورزی اقتصادی: فروتنانه یا واقع بینانه» دفاع من از اصلاح سن و سابقه در صندوق‌های بازنشستگی را نقد کردند. ضمن سپاس فراوان از ایشان برای ورود به این بحث و نقد این دیدگاه و همچنین اظهار لطفشان به بنده که بدون تردید از سر بزرگواری ایشان بوده است، در جهت روشن‌شدن بحث نکاتی را بیان می‌کنم.

من نیز معتقدم اصلاح سن و سابقه و قواعد بازنشستگی کفایت نمی‌کند و نیازمند اصلاح نظام تأمین اجتماعی در جهت تحقق چهار اصل فراگیری، پایداری، کارآمدی، کفایت است به‌طور روشن‌تر:

رفع مقابله با فقر بیمه‌های اجتماعی و تحقق فراگیری بیمه‌های اجتماعی: درحال‌حاضر حدود شش تا هفت میلیون نفر از 24 میلیون شاغل در بازار کار فاقد بیمه اجتماعی هستند. این افراد در سالمندی فقیر و در صورت هرگونه حادثه به فقیرترین گروه‌های جامعه تبدیل خواهند شد.

رفع تبعیض: برخی از گروه‌های اجتماعی مانند رانندگان، کارگران ساختمانی و 37 رشته فعالیت اقتصادی از 50 تا 100 درصد حق بیمه معاف هستند. این معافیت فاقد مبنای روشن سیاست‌گذاری است.

کفایت خدمات بیمه‌ای: مستمری بازنشستگان برای عموم افراد ناکافی و اگر هزینه مسکن لحاظ شود، مستمری حدود 60 درصد هزینه‌های زندگی است.

کارآمدسازی صندوق‌ها به‌ویژه در نگهداری ذخایر: مدیریت صندوق‌های بازنشستگی غیرحرفه‌ای و با عدم شفافیت و ناکارآمدی عجین شده است و باید اصلاح اساسی در این زمینه صورت گیرد.

‌درباره ابعاد اصلاح صندوق‌های اجتماعی ‌به تفصیل و بارها بحث کرده‌ام. اختلاف دیدگاه من با دوستانی مانند حجت میرزایی بر سر کافی‌بودن یا کافی‌نبودن اصلاحاتی که در برنامه هفتم مصوب شد نیست بلکه دو اختلاف اساسی وجود دارد؛ اول آنکه به‌هرحال و در هر شرایطی اصلاح سن و سابقه ضروری است و اگر همه شرایط از جمله کارآمدی آنها افزایش یابد، راهی به‌جز اصلاح شرایط بازنشستگی در ایران وجود ندارد. دوم آنکه اصلاحاتی از این دست می‌تواند زمینه‌ساز خروج جامعه کارشناسی از «مقاومت منفعلانه» به «مشارکت هویتمند» باشد. «مقاومت منفعلانه» راهبرد نیروهای بیرون از حکومت است که در برابر هر اقدام دولت نکات منفی آن را مورد نقد قرار می‌دهند. براساس قاعده ویلفردو پارتو اقتصاددانان و جامعه‌شناسان ایتالیایی قرن نوزدهم هر سیاستی آثار منفی توزیعی و تخصیصی خواهد داشت. به زبان ساده هیچ سیاستی نمی‌تواند تماما مثبت باشد و حتما آثار منفی حداقل توزیعی خواهد داشت. نیروهای دانشگاهی در عموم مواقع در موضع نقد سیاست هستند و در دوره‌هایی که شکاف میان سیاست‌مداران و دانشگاهیان بیشتر می‌شود، مانند دوره حاضر این رویکرد تشدید می‌شود. معمولا نیز این نقد مانع اجرای سیاست نمی‌شود و احتمالا اجرای آن را به تعویق می‌اندازد. این رویکرد در صورت موفقیت به ایستایی سیاست می‌انجامد که به هیچ وجه به نفع جامعه نیست. در اقتصاد رفتاری این وضعیت را تورش وضعیت موجود (Status quo bias) می‌گویند که به معنای تلاش برای ماندن در وضعیت موجود است. نوعی احساس است که فرد می‌ترسد تغییر در وضعیت موجود موجب 

از دست رفتن داشته‌های (Endowment) کنونی‌اش شود. این تورش رفتاری چه برای یک فرد چه برای یک جامعه خطرناک است. در عرصه اجتماع این رویکرد به افول کنشگری اجتماعی می‌انجامد؛ چیزی که شوربختانه در جامعه امروز ما بسیار فراگیر شده است. در مقابل این رویکرد، مشارکت هویتمند را قرار داده‌ام. در این رویکرد نیروهای بیرون از حکومت با حفظ هویت سیاسی و فرهنگی خود برای اصلاح وضعیت موجود با سیاست‌گذار همراه می‌شوند. به طور مثال در موضوع صندوق‌های بازنشستگی مشارکت هویتمند پیشقدمی دولت را باید روزنه‌ای برای تغییرات بزرگ‌تر و جامع در نظر گرفت و به دنبال ایجاد شبکه‌ای از نیروهای بیرون از دولت بود تا برای کاهش فقر بیمه‌های اجتماعی، رفع تبعیض، کارآمدی و پایداری صندوق‌ها گرد هم بیایند. امروز سرمایه عظیمی از کارشناسان و مدیران سابق، بیرون از دولت هستند. انفعال این نیروها تنها یک خسارت بزرگ نیست بلکه به نظرم از دست دادن مهم‌ترین فرصت برای تحقق راهبرد توانمندسازی حکومت و جامعه است. شبکه کارشناسانی که نظام اداری را می‌شناسند، می‌توانند به مثابه کنشگران مرزی به تعبیر مقصود فراستخواه کارگزاران راهبرد توانمندسازی همزمان جامعه و دولت باشند. در کتاب حکمرانی خوب (مرکز پژوهش‌های مجلس، حکمرانی خوب بنیان توسعه، میدری و خیرخواهان 1383) تجارب جهانی این راهبرد جمع‌آوری شده است. بسیاری از نهادهای مدنی از جمله تشکل‌های صنفی امروز برای اصلاح سیاست‌ها با دولت خود همراهی می‌کنند که به تقویت جامعه مدنی و کارآمدی دستگاه اداری می‌انجامد. دفاع از اصلاح سن و سابقه مبتنی بر این راهبرد بوده است و باید آن را گامی در جهت خروج از وضعیت انفعال مدنی و افول کنشگری دانست. مقصود فراستخواه نشان داده است که این راهبرد از رموز بقای جامعه ایران بوده است. جامعه‌ای که به تعبیر محمد بهشتی همواره پربلا و بی‌قرار بوده است؛ در قرون متمادی بیش از هر ملتی شکست خورده و بیش از هر ملتی سیمرغ‌وار برآمده و پیروز شده است.