از «ناتوی عربی» تا «ناتوی عربی -اسرائیلی» در گفتوگو با مهدی مطهرنیا
سناریوی ائتلاف شوم در حال شکلگیری است
با توجه به تحرکات و اقدامات انجامگرفته ضد ایران، هم در کابینه نتانیاهو و هم در کابینه ائتلافی بنت – لاپید، به نظر میرسد تمام جریانهای سیاسی حاضر در تلآویو، فارغ از اختلافات درونی و شکنندگی فضا، برای تقابل با جمهوری اسلامی اشتراک نظر جدی دارند. بنابراین با وجود سقوط کابینه نفتالی بنت و روی کار آمدن یائیر لاپید بهعنوان نخستوزیر موقت اسرائیل تا زمان برگزاری پنجمین دوره انتخابات پارلمانی در سپتامبر، کماکان تحرکات ضدایرانی این کابینه مستعجل نیز ادامه مییابد؛ اقداماتی که ذیل تئوری «مرگ ایران با هزاران ضربه چاقو» یا تئوری «اختاپوس» عملا در حال پیگیری است؛ از ترور و خرابکاری در قلب تهران و دیگر استانهای ایران گرفته تا تلاشهای مشترک اسرائیل با کشورهای حاشیه خلیج فارس که به صورت کاملا مستقل از تحولات سیاسی درونی سرزمینهای اشغالی در جریان است.
عبدالرحمن فتحالهی: با توجه به تحرکات و اقدامات انجامگرفته ضد ایران، هم در کابینه نتانیاهو و هم در کابینه ائتلافی بنت – لاپید، به نظر میرسد تمام جریانهای سیاسی حاضر در تلآویو، فارغ از اختلافات درونی و شکنندگی فضا، برای تقابل با جمهوری اسلامی اشتراک نظر جدی دارند. بنابراین با وجود سقوط کابینه نفتالی بنت و روی کار آمدن یائیر لاپید بهعنوان نخستوزیر موقت اسرائیل تا زمان برگزاری پنجمین دوره انتخابات پارلمانی در سپتامبر، کماکان تحرکات ضدایرانی این کابینه مستعجل نیز ادامه مییابد؛ اقداماتی که ذیل تئوری «مرگ ایران با هزاران ضربه چاقو» یا تئوری «اختاپوس» عملا در حال پیگیری است؛ از ترور و خرابکاری در قلب تهران و دیگر استانهای ایران گرفته تا تلاشهای مشترک اسرائیل با کشورهای حاشیه خلیج فارس که به صورت کاملا مستقل از تحولات سیاسی درونی سرزمینهای اشغالی در جریان است. به موازات آن، عربستان سعودی هم در کنار بحرین و امارات متحده عربی درصدد ایجاد ائتلاف نظامی-امنیتی- دفاعی در برابر ایران با کمک اسرائیل است. همین نگاه با ضرباهنگ بیشتری از جانب تلآویو نیز در جریان است. از همین رو، زمزمه ایجاد ائتلاف یا بهاصطلاح «ناتوی عربی – اسرائیلی» پررنگتر از هر زمان دیگری به گوش میرسد. اتفاقا سفر امروز (چهارشنبه) محمد بنسلمان به ترکیه هم از این منظر بسیار حائز اهمیت است؛ چراکه میتواند آنکارا را در کنار قاهره و امان به جبهه ضدایرانی بکشاند. اما با توجه به شرایط کنونی تا چه اندازه فضا برای شکلگیری ناتوی عربی - اسرائیلی وجود دارد؟ بهخصوص آنکه شورای همکاری خلیج فارس از ابتدای تأسیس تاکنون سودای تشکیل ناتوی عربی را داشته که به دلیل اختلافات درونی از ایجاد آن ناتوان بوده است. پاسخ به این سؤال و پرسشهایی از این دست، موضوع گفتوگوی «شرق» با مهدی مطهرنیا است؛ فردی که تحقیقات و مطالعات ویژهای درخصوص امکان شکلگیری ناتوی عربی یا ناتوی عربی - اسرائیلی داشته و در سالهای اخیر مقالات مفصلی را به رشته تحریر درآورده و در همین زمینه گفتوگوهای متعددی را هم انجام داده است. آنچه در ادامه میخوانید ماحصل گپوگفت با این استاد دانشگاه، تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل و آیندهپژوهی است تا ارزیابی او را در این رابطه جویا شویم.
بنی گانتس، وزیر دفاع اسرائیل، سهشنبه 24 خرداد در جریان مراسم اعطای جایزه موسوم به «امنیت اسرائیل» برای سال ۲۰۲۲ رسما خواستار تشکیل یک ائتلاف نظامی– دفاعی- امنیتی منطقهای علیه ایران به رهبری آمریکا شد که کشورهای عربی همسو با واشنگتن را نیز در بر میگیرد. این در حالی است که پیش از آن، اسرائیل سامانههای راداری خود را در بحرین و امارات نصب کرده است. مضافا گانتس عنوان کرد اسرائیل به همراه شماری از کشورهای منطقه، در حال تشکیل یک ائتلاف دفاع هوایی با حمایت آمریکا در خاورمیانه است. ضمن اینکه اعضای دموکرات و جمهوریخواه سنا و مجلس نمایندگان از طرحی رونمایی کردهاند که هدف از آن یکپارچهسازی سیستمهای پدافند هوایی کشورهای خاورمیانه و اسرائیل برای مقابله با تهدید هستهای، موشکی و پهپادی ایران است. در عین حال، اعضای دموکرات و جمهوریخواه کمیته روابط خارجی سنای آمریکا بهمنظور جلوگیری از دسترسی ایران و گروههای همسو با جمهوری اسلامی به پهپادهای جنگی، طرحی را برای ارائه به صحن سنا به تصویب رساندند. در مجموع با درنظرگرفتن این تلاشها، آیا چیزی که شما سالها درخصوص وقوع آن هشدار دادهاید، در حال رخدادن است؟ آیا ناتوی عربی یا ناتوی عربی – اسرائیلی با هدف تقابل با ایران در حال سر برآوردن است؟
آنچه ما در صحنه عمل میبینیم، نمایانگر ایجاد فضایی است که در آن تلاش برای همگرایی جدی میان محور عربی- اسرائیلی در منطقه خاورمیانه به رهبری ایالات متحده آمریکا که از دو دهه پیش آغاز شده، امروز در حال به ثمر نشستن است. در دو دهه گذشته، با تئوری جنگهای نامتعادل و بزرگنمایی تهدید جمهوری اسلامی در قالب «ایرانهراسی»، بهخصوص در منطقه خاورمیانه و «اسلامهراسی» در نظام بینالملل، شاهد ایجاد فضایی هستیم که همگرایی کشورهای مسلمان در برابر اسرائیل در سالها و دهههای گذشته به تدریج تغییر کرد و در این سالها بهگونهای پیش رفت که مناقشه تاریخی «اعراب و اسرائیل» جای خود را در گام نخست به مناقشه «اعراب و ایران» و اکنون به مناقشه «ایران با اعراب و اسرائیل» داده است.
ولی به نظر میرسد این تحرکات فراتر از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، اسرائیل و آمریکا باشد. دوشنبه جاری شورای وزیران اتحادیه اروپا سند مشارکت راهبری با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را تصویب کرد. حال باید پرسید تئوری جنگهای نامتعادل چگونه شرایط کنونی را برای ایجاد یک همگرایی نظامی، امنیتی، سیاسی و دیپلماتیک جهانی علیه جمهوری اسلامی ایران ایجاد کرده که حتی پای اروپاییها هم به میان آمده است؟
ایالات متحده آمریکا اگر میخواست افکار عمومی جهان را علیه جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک قدرت متوسط در نظام بینالملل بسیج کند، این مهم برایش میسر نبود. اما جهتگیریهای منطقهای و بینالمللی تهران و آشکارسازی حرکت ایران در قالب یک تئوری معنادار به نام جنگهای نامتعادل، سبب شد قدرتافزایی ایران و به دنبال آن قدرتافکنی تهران به تهدیدی برای نظام بینالملل تعریف شود. بنابراین واشنگتن با دامنزدن به ایرانهراسی در منطقه خاورمیانه و همچنین اسلامهراسی در نظام بینالملل، شرایطی را به وجود آورد که جهتگیریهای ضداسرائیلی در منطقه غرب آسیا بهتدریج به ضدیت با تهران بدل شود. من در سال ۱۳۹۰ یعنی ۱۱ سال پیش، عنوان کردم منطقه خاورمیانه آرامآرام به سمتی پیش خواهد رفت که جبههای به نام «جبهه موافقت» در برابر «محور مقاومت» در حال شکلگیری است. اکنون جبهه موافقت با حمایت کشورهای منطقه خاورمیانه و همچنین حمایت نظام بینالملل که حتی پای اروپاییها نیز به آن کشیده شده، تهران را به یگانه هدف خود بدل کرده است.
صرفا نگاه تهران این شرایط را رقم زده است؟
ببینید، توان ایران سبب شده که تهران همواره بهعنوان یکی از ابرقدرتهای منطقه غرب آسیا، چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب قلمداد شود؛ اما نکته اینجاست که شعارهای جمهوری اسلامی در چهار دهه گذشته وضعیتی را به وجود آورده که تلاش برای نفوذ تهران در برخی کشورهای خاورمیانه با وجود بحرانهای متعددی مانند بحران سوریه، عراق، فلسطین، لبنان، یمن و... عملا به حرکتی ضد تهران در منطقه تبدیل شود. توافق هستهای در سال ۲۰۱۵ و آنچه در قالب دکترین اوباما برای مدیریت تهران انجام شد، موجب شد آمریکاییها بهسرعت دکترین محدودسازی همکاریهای بینالمللی با ایران و محاصره منطقهای تهران را کلید بزنند؛ چون ایران صرفا محدود به توان هستهای نبود و برجام دیگری برای توان موشکی و نفوذ منطقهای را هم نمیپذیرفت؛ بنابراین در سایه این دکترین ما شاهد ایجاد فضایی بودیم که ائتلاف عربی - اسرائیلی به صورت دقیقتر و جدیتر از قبل دنبال شد تا به موازات آمریکا توان منطقهای و موشکی ایران را مدیریت کند. این ائتلاف عربی - اسرائیلی که در حال تبدیلشدن به ناتوی عربی - اسرائیلی است که در امتداد همان پروژه ناتوی عربی است که در زمان باراک اوباما هم مطرح بود. بهاینترتیب ائتلاف عربی - عبری در حال یافتن جایگاه و موقعیت ویژه خود در منطقه خاورمیانه و تحولات غرب آسیاست. این ائتلاف عربی - اسرائیلی در تلاش است که نوعی محاصره ایران در منطقه را به رهبری ایالات متحده آمریکا با مدیریت اسرائیل و همچنین حمایت و پشتیبانی مالی، تسلیحاتی و نظامی کشورهای عربی منطقه شکل دهد.
پس دکترین محدودسازی و حصر ژئوپلیتیک ایران با ناتوی عربی – اسرائیلی کلید خواهد خورد؟
بهتر است بگوییم کلید خورده است. دکترین محدودسازی همکاریهای بینالمللی با ایران و محاصره منطقهای تهران از سال ۲۰۱۸ میلادی شروع شده است؛ اما نکته اینجاست که این دکترین هم سعی دارد به دکترین دیگری تغییر ماهیت دهد.
چه دکترینی؟
دکترین «تبدیل چالش ایران به تهدید نظم منطقهای و امنیت بینالمللی». اتفاقا اسرائیل تلاش دارد تا بتواند زمینههای اجرائی تئوری خود را فراهم کند.
مشخصا کدام تئوری، مرگ ایران با هزار ضربه چاقو یا تئوری اختاپوس؟
هر دو.
به نکته مهم دیگری بپردازیم. بسیاری معتقد بوده و هستند که امضای پیمان ابراهیم و برقراری روابط سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی و امنیتی اسرائیل با بحرین و امارات برای شکلگیری ناتوی عربی - اسرائیلی شرط لازم است؛ اما شرط کافی نیست. برای تحقق این مسئله باید روابط ریاض – تلآویو هم مانند ابوظبی و منامه به مرحله عادیسازی یا آشکارسازی برسد. پیرو این نکته مقامات اسرائیلی عنوان کردهاند که سعودیها تمایل بسیار زیادی برای این منظور دارند و سفر پیشروی جو بایدن به عربستان و اسرائیل میتواند زمینه اجرائیشدن آن را فراهم کند. در صورت تحقق این مهم میتوانیم بگوییم که گام نهایی برای شکلگیری ناتوی عربی - اسرائیلی ضد جمهوری اسلامی ایران برداشته خواهد شد؟
واقعیت امر این است که از نظر آرایش محتوایی روابط اسرائیل و عربستان سعودی به شکل تنگاتنگی خود را به نمایش گذاشته است؛ پس سفر جو بایدن بعد از سفر دونالد ترامپ به منطقه خاورمیانه که «آرایش محتوایی» را علیه ایران کلید زد، میتواند نقطه عزیمتی برای کلیدزدن آرایش دیگری باشد.
چه آرایشی؟
«آرایش شکلی»؛ اما همینجا لازم است که به عدم قطعیتها هم توجه کنیم.
عدم قطعیتها در این زمینه به طور مصداقی ناظر به چه مسئلهای است؟
در عدم قطعیتهای مربوط به این مسئله باید به همگرایی اعراب و اسرائیل، همگرایی اعراب و آمریکا، همگرایی اسرائیل و آمریکا و همگرایی اسرائیل و اعراب با آمریکا توجه داشت؛ اما دو عدم قطعیت اصلی که من بر آن تأکید دارم، عدم همگرایی اعراب در قالب یک ائتلاف گسترده و دیگری عدم همگرایی اعراب با آمریکاست. اگر این دو عدم قطعیت را مورد توجه قرار بدهیم، در این چارچوب میتوان به چهار سناریو رسید. «ائتلاف شوم»، «ائتلاف خنثی»، «ائتلاف سست» و «ائتلاف ضد ائتلاف» این چهار سناریو را شامل میشود.
سناریوی محتمل کدام است؟
با در نظر گرفتن این سناریوها، سناریوی محتمل از منظر امنیت جمهوری اسلامی ایران و با در نظر داشتن وضعیتی که تهران در آن به سر میبرد، سناریوی ائتلاف شوم است.
اقتضائات و مشخصات این سناریو چیست؟
در این سناریو برای تهران نوعی ائتلاف جدی و نگرانکننده بین اعراب و اسرائیل در حال به وجود آمدن است که اسرائیل بهعنوان دشمن اصلی پایتختهای اسلامی و عربی اکنون به یک دوست و متحد استراتژیک برای این کشورها بدل شده است و به موازات آن ایرانی که همواره حمایت خود را از امت اسلامی بیان کرده و هزینههای بسیار زیادی را در این مسیر پرداخته است، به هدف این ائتلاف بدل میشود.
اجازه دهید مسئله دیگری را هم کالبدشکافی کنیم. علاوه بر پوستاندازی و تحرکات سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک اسرائیل در منطقه به نظر میرسد عربستان سعودی هم به دنبال گسترش این ائتلاف یا ناتوی بومی در منطقه است. اگرچه پیشازاین بسیاری از تحلیلگران معتقد بودند نیروی اصلی نظامی این ائتلاف یا ناتو به ارتش مصر بازمیگردد؛ اما به نظر میرسد ریاض به فکر حضور بازیگران کلیدیتری برای تقویت بُنیه نظامی و دفاعی این ناتو و ائتلاف است که بیشک ترکیه در صدر لیست قرار دارد. در این راستا احیای روابط آنکارا – ریاض پس از قتل جمال خاشقجی و نیز محاصره قطر با سفر اردوغان عملا کمک شایانی به بنسلمان خواهد کرد؛ کمااینکه سفر امروز ولیعهد سعودی به ترکیه و دیدارش با رئیسجمهور این کشور در آستانه سفر جو بایدن به خاورمیانه میتواند بهنوعی مؤید تلاشهای عربستان برای ورود هرچه جدیتر ترکیه به جبهه ضد ایرانی باشد. حضور ترکیه در ناتو و همچنین برخورداری این کشور از نیروی هوایی درخورتوجه، بنسلمان را مترصد تحریک آنکارا کرده است. حال به باور شما ترکیهای که در کنار ایران و عربستان سعودی بهعنوان تروئیکای قدرت خاورمیانه تلقی میشوند، با حضور در این جبهه ضد ایرانی قید روابط با ایران را خواهند زد؛ هرچند که مجموعه تحرکات اردوغان در این چندماهه هم گویای سردی بیشازپیش روابط ترکیه و ایران است؛ لغو سفر اردوغان به تهران، حضور رئیسجمهور ترکیه در ریاض، سفر اسحاق هرتزوگ، رئیسجمهور اسرائیل به ترکیه، سفر مولود چاووشاوغلو، وزیر امور خارجه ترکیه به اسرائیل، سفر پیشروی یائیر لاپید، نخستوزیر موقت اسرائیل به ترکیه، همکاری ترکیه با اسرائیل در جهت اتهامزنی به تهران ذیل تلاش تهران برای انجام عملیاتهای تروریستی در خاک ترکیه علیه اتباع اسرائیلی، لغو سفر حسین امیرعبداللهیان به ترکیه، آن هم دو بار در کمتر از یک ماه، همین سفر امروز بنسلمان به ترکیه یا اتفاقاتی که برای هواپیمایی معراج از سوی ترکها رقم زده شد، نشان نمیدهد که آنکارا به شکل آشکار و پنهان در حال ایجاد گسل با تهران است؟ آیا تداوم و تشدید این رویه میتواند ترکیه را در مسیر مدنظر عربستان و اسرائیل برای تقابل تمامعیار با ایران قرار دهد؟
ما چه بخواهیم چه نخواهیم ترکیه در جبهه ضد ایرانی قرار دارد. مؤید آن هم به همین نکاتی بازمیگردد که شما به آن اشاره کردید. اکنون مصر، ترکیه، عربستان سعودی، امارات و اسرائیل چارچوب و بدنه ائتلاف ضدایرانی را شکل دادهاند. اینها کشورهای مرکزی این پارادایم ضد تهران هستند که در نهایت هسته جبهه موافقت را تشکیل میدهند. من حتی معتقدم در یک نگرش درازمدتتر باید به حضور پاکستان و حکومت طالبان در افغانستان اندیشید، چون آنچه تحت عنوان محاصره منطقهای ایران طراحی شده و با محوریت ایجاد هماهنگی بین هستههای این کشورها در برابر تهران در حال پیگیری است، نشان میدهد دکترین محدودسازی روابط بینالمللی با تهران در چارچوب تحریمها و سیاست فشار حداکثری و محاصره منطقهای ایران در چارچوب ایجاد ناتوی عربی - اسرائیلی دنبال میشود. این تلاش، آن هم در این سطح تنها در منطقه حاشیه خلیج فارس تمرکز ندارد، بلکه از کشورهای حاشیه خلیج فارس تا اقلیم کردستان عراق، ترکیه، جمهوری آذربایجان، قرهباغ و در آن سوی مرزهای شرقی کشور تا پاکستان و افغانستان را هم شامل میشود.
با درنظرداشتن این شرایط و پررنگترشدن احتمال تقابل جبهه موافقت و محور مقاومت آیا خاورمیانه و نظام بینالملل با بحران تمامعیار مواجه خواهد شد؟
خاورمیانه مدتهاست که در بحران به سر میبرد. مگر بحران دارای چه ویژگیهایی است که اکنون تصور کنیم خاورمیانه در بحران به سر نمیبرد؟! واقعیت آن است که این بحران سالهاست که در غرب آسیا متولد شده است، چون با درنظرداشتن اقتضائات مربوط به نظریه بحران از دیدگاه نویسندگانی مانند برچر و وینکفیلد، بحرانها چند مرحله دارد؛ تولد، شکوفایی، فروکش و پیامد.
پیرو نکته شما باید پرسید بحران خاورمیانه از دید شما در کدام مرحله است؟
بحرانی که در چارچوب مسائل منطقه با محوریت تهران در چند دهه گذشته شکل گرفته اکنون در اوج مرحله شکوفایی است.
محورها
مناقشه تاریخی «اعراب و اسرائیل» جای خود را در گام نخست به مناقشه «اعراب و ایران» و اکنون به مناقشه «ایران با اعراب و اسرائیل» داده است.
ایالات متحده آمریکا اگر میخواست افکار عمومی جهان را علیه جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت متوسط در نظام بینالملل بسیج کند این مهم برایش میسر نبود.
اکنون جبهه موافقت با حمایت کشورهای منطقه خاورمیانه و همچنین حمایت نظام بینالملل که حتی پای اروپاییها هم به آن کشیده شده، تهران را به یگانه هدف خود بدل کرده است.
توان ایران سبب شده که تهران همواره به عنوان یکی از ابرقدرتهای منطقه غرب آسیا، چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب قلمداد شود.
این ائتلاف عربی - اسرائیلی که در حال تبدیلشدن به ناتوی عربی - اسرائیلی است که در امتداد همان پروژه ناتوی عربی است که در زمان باراک اوباما هم مطرح بود.
دکترین محاصره منطقهای تهران از سال ۲۰۱۸ میلادی به دکترین تبدیل چالش ایران به تهدید نظم منطقهای و امنیت بینالمللی تغییر ماهیت داده است.