|

ضعف عملکرد صداوسیما، سیاسی یا واقعی؟

انتشار جزئیات لایحه بودجه سال 1404 بار دیگر توجه‌ها را به نقش و کارکرد صداوسیما در مقایسه با هزینه و بودجه‌ای که مصروف آن می‌شود معطوف کرد. مطابق گزارش‌های منتشرشده، بودجه صداوسیما در سال 1404 برابر با 35 هزار میلیارد تومان تعیین شده که این رقم افزایشی 45درصدی را نسبت به سال قبل نشان می‌دهد.

ضعف عملکرد صداوسیما، سیاسی یا واقعی؟

انتشار جزئیات لایحه بودجه سال 1404 بار دیگر توجه‌ها را به نقش و کارکرد صداوسیما در مقایسه با هزینه و بودجه‌ای که مصروف آن می‌شود معطوف کرد. مطابق گزارش‌های منتشرشده، بودجه صداوسیما در سال 1404 برابر با 35 هزار میلیارد تومان تعیین شده که این رقم افزایشی 45درصدی را نسبت به سال قبل نشان می‌دهد. این در حالی است که در سال گذشته نیز ما شاهد افزایش دوبرابری بودجه صداوسیما بودیم (بیش از 200 درصد) که در زمان طرح و تصویب سروصدای زیادی به دنبال داشت. البته اگر این مبالغ برای ایجاد یک فرایند رسانه‌ای کارآمد هزینه شده باشد، نمی‌تواند چندان مورد انتقاد واقع شود؛ چراکه با توجه به نقش روبه‌فزونی رسانه‌ها در راهبری تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در جهان امروز، می‌توان در صورت لزوم هزینه قابل توجهی را برای فعالیت‌های رسانه‌ای مصروف داشت و در انتظار نتایج مثبت حاصل از این هزینه‌ها نشست. اما مشکل اینجاست که امروز دیگر کمتر می‌توان به بحرانی که در بزرگ‌ترین و پرامکانات‌ترین رسانه کشور وجود دارد، تردید داشت.

صداوسیما در10 سال گذشته سه رئیس را به خود دیده است. دو رئیس قبلی صداوسیما آقایان لاریجانی و ضرغامی هرکدام به‌تنهایی 10 سال در رأس ساختمان جام‌جم قرار داشتند. دلیل آن هم مشخص است؛ چراکه حتی یک بررسی مختصر شرایط اجتماعی و فرهنگی هم نشانگر آن است که روند تحول در فضای اجتماعی و فرهنگی کشور، درست در جهت عکس ایدئال‌های مدنظر صداوسیما پیش می‌رود. طی حداقل 10 سال گذشته تقریبا تمام نظرسنجی‌های معتبر نشان می‌دهد که مخاطبان صداوسیما به حداقل ممکن رسیده است و به جرئت می‌توان گفت که این مجموعه رسانه‌ای عریض و طویل با امکانات، تجهیزات و بودجه‌ای که اصولا با هیچ رسانه دیگری در کشور قابل مقایسه نیست، حداقل از اواخر دهه 80، نتوانسته هیچ جریان سیاسی و رسانه‌ای مؤثری به وجود آورد یا یک فرایند خبری را در راستای منافع ملی به صورت کارآمدی مدیریت کند. اما چرا چنین است؟ باید گفت برای درک دلایل ضعف صداوسیما و ناتوانی آن در انجام وظایف ذاتی خود باید به دو نکته به عنوان مهم‌ترین دلایل بروز این شرایط اشاره کرد. این دلایل عبارت‌اند از:

1- در بررسی دلایل ضعف صداوسیما شاید مهم‌ترین نکته‌ای که توجه به آن اهمیت زیادی دارد، ضعف قوانین موجود در رابطه با رسانه یا شاید مهم‌تر از آن نگاه صلب مجریان به قوانین جاری و قدیمی باشد. نیازی به گفتن نیست که عرصه رسانه از مهم‌ترین حوزه‌های تحول در دوران معاصر بوده به نحوی که در زمان پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 و حتی زمان اصلاحات قانون اساسی در سال 68، شرایط رسانه‌ای جهان بسیار با وضع موجود متفاوت بود. درواقع طی سه دهه گذشته گسترش تلویزیون‌های ماهواره‌ای، فراگیری اینترنت و توسعه شبکه‌های مجازی، فضای رسانه‌ای را به کل تغییر داده است. در سال 57 و حتی در سال 68 روزنامه‌های چاپی همچنان از مهم‌ترین ابزارهای اطلاع‌رسانی به شمار می‌رفتند و تعداد شبکه‌های تلویزیونی بسیار محدود و نقش آنها غالبا رسمی بود. لذا با توجه به فضای همان زمان، قوانین ایران به افراد حقیقی و حقوقی مجوز انتشار روزنامه را اعطا کرد، اما شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی را موضوعی حاکمیتی تلقی کرد و مجوز توسعه ایستگاه‌های رادیویی و تلویزیونی را تنها در اختیار دولت قرار داد. اما همان‌گونه که پیش از این گفته شد، طی سه دهه گذشته توسعه فضای مجازی و شبکه‌های تلویزیونی موجب تضعیف اهمیت رسانه‌های چاپی در حوزه خبررسانی و سرگرمی شد و نقش شبکه‌های تلویزیونی در زمینه اطلاع‌رسانی و سرگرمی به‌شدت گسترش یافت.

در واقع در شرایط امروز جهان، شبکه‌های تلویزیونی همان نقشی را ایفا می‌کنند که روزنامه‌ها و مجله‌ها در سال‌های دهه 60 ایفا می‌کردند و منطقا در ایران نیز مانند اغلب کشورهای جهان، ضرورت داشت که مجوز تأسیس ایستگاه‌های تلویزیونی به بخش‌های غیردولتی داده شود تا تنوع و تکثر مورد نیاز در فضای رسانه‌ای کشور فراهم آید. اما با کمال تأسف از سوی مدیران اجرائی در برابر تأسیس رسانه‌های تصویری مقاومت صورت گرفته است. این معضل موجب شده صداوسیما به تنها رسانه تصویری و فعال مایشا در این حوزه تبدیل شود و این معضل از یک طرف باعث شده که امکان فعالیت در یک محیط رقابتی برای جذب مخاطب از رسانه ملی کشور سلب شود و از طرف دیگر با توجه به استانداردهای تنگ‌نظرانه، انبوه چهره‌های بااستعداد برای فعالیت در حوزه رسانه، مجالی برای بروز توانایی‌ها و استعدادهای خود نیابند.

2- دیگر موضوعی که لازم است در بررسی دلایل ضعف عملکرد صداوسیما مورد توجه قرار گیرد، ناسازگاری ذاتی فعالیت رسانه‌ای با شیوه‌های کار در بخش دولتی است. می‌دانیم که رسانه‌ها در دنیای امروز مسئولیت پرکردن بخش قابل توجهی از اوقات فراغت را بر عهده گرفته و نقشی پررنگ در صنعت سرگرمی دارند. در این چارچوب فعالیت رسانه‌ای به تجارتی عظیم و پرسود تبدیل شده که مهم‌ترین معیار در آن میزان مخاطبان و نظرات آنها درخصوص محتوای ارائه‌شده در رسانه است. این در حالی است که رسانه‌ها در جهان امروز از‌جمله مهم‌ترین ابزارهای قدرت نیز به شمار می‌روند و بخش مهمی از قدرت دولت‌ها ناشی از توانایی آنها برای ایجاد تصویر مطلوب از خود در افکار عمومی یا شکل‌دادن افکار عمومی در راستای منافع خود است. لذا اهمیت و وجوه سیاسی فعالیت‌های رسانه‌ای اصلا قابل صرف‌نظرکردن نیست.

در واقع و به طرز خلاصه باید گفت هر رسانه‌ای یک کارفرما دارد و گروهی مخاطب. تمام رسانه‌های جهان بدون استثنا در جهت منافع کارفرمای خود فعالیت می‌کنند. این در حالی است که نبض رسانه و هر قضاوتی درخصوص کارکرد آن بستگی مستقیم به میزان مخاطبان رسانه و رضایت آنان دارد. لذا تمام رسانه‌های جهان در حالی که چارچوبی برای تأمین منافع کارفرمای خود در نظر می‌گیرند، تمام تلاش خود را به کار می‌برند که فعالیت‌های خود را در راستای منافع مخاطبان جلوه دهند.

این در حالی است که قالب دولتی صداوسیما موجب شده این رسانه برعکس قاطبه رسانه‌های جهان، تمام تلاش خود را صرف می‌کند که فعالیت آن، بدون هر‌گونه پرده‌پوشی، در چارچوب منافع کارفرمای دولتی آن دیده شود. در واقع انحصار دولتی شرایطی را برای صداوسیما ایجاد کرده که این رسانه حتی برای درآمدزایی بیشتر نیز از قدرت دولتی خود استفاده می‌کند و عملا انگیزه چندانی برای افزایش کیفیت برنامه‌های خود ندارد. هر رسانه‌ای در جهان برای افزایش درآمدهای خود تلاش می‌کند برنامه‌های خود را جذاب‌تر و باکیفیت‌تر کرده و از چهره‌های رسانه‌ای قوی و حرفه‌ای برای افزایش مخاطبان خود استفاده کند. اما می‌بینیم که صداوسیمای کشورمان جهت حذف و تضعیف رقبا از توان دولتی خود استفاده کرده، نه‌تنها انگیزه‌ای برای جذب نیروهای بااستعداد و توانمند ندارد، بلکه حتی نیروهای توانمند پرورش‌یافته در داخل ساختار خود را به دلایل ایدئولوژیک به‌سادگی حذف می‌کند. در این چارچوب است که اتفاقا تأمین بودجه صداوسیما توسط دولت و افزایش مداوم این بودجه‌ها نیز نه‌تنها کمکی به افزایش کیفیت برنامه‌های صداوسیما نمی‌کند، بلکه بیشتر آن را در مسیر بی‌اعتنایی به مخاطبان و جلب رضایت جریانی خاص می‌کشاند.

در سال‌های اخیر هم کاملا قابل مشاهده است که افزایش بودجه و توسعه و تنوع شبکه‌ها کمکی به جذاب‌ترشدن برنامه‌ها نکرده و حتی با افزایش غلظت ایدئولوژیک محصولات رسانه‌ای مردم را از پیگیری و اعتماد به این رسانه مهم رویگردان کرده است. مروری بر رسانه‌ها و همچنین نتایج انتخابات سال‌های اخیر و شاید مهم‌تر از همه اظهارات نامزدهای تصدی سمت رئیس‌جمهوری، نشان می‌دهد که هیچ‌کس در تعدد و عمق مشکلات کشور تردید ندارد و می‌توان گفت که تقریبا همه از ساده‌ترین شهروند تا عالی‌ترین سیاست‌مدار اذعان دارند که کشور درگیر مشکلات عدیده و پیچیده‌ای است. اما اینکه مهم‌ترین مشکل که حل آن بالاترین اولویت را در سیاهه مشکلات کشور دارد، کدام است، محل اختلاف شدیدی در بین این جمع انبوه است. 

در این راستا به نظر می‌رسد که می‌توان نوع دیگری به مشکلات نگریست و توجه را به نکته جدیدی معطوف کرد. نکته‌ای که هرچند آشکار است اما کمتر شده که آن را ریشه مشکلات و یک معضل امنیتی و اجتماعی تلقی کنند. مشکلی که در نتیجه ضعف صداوسیما و ناکارآمدی ساختار رسانه‌ای کشور پدید آمده و موجب انتقال مرجعیت رسانه‌ای به خارج از کشور شده و بی‌توجهی به آن تاکنون عواقب فاجعه‌باری را پدید آورده است. البته بدیهی است بحث درخصوص مشکلات ناشی از ضعف توان رسانه‌ای در سال‌های اخیر، مجال دیگری را می‌طلبد، اما در یک ارزیابی کلی می‌توان بخش قابل توجهی از ناامیدی فراگیر در جامعه، عدم اطمینان به آینده و فرار گسترده سرمایه و نیروهای متخصص را ناشی از ضعف مزبور (البته در کنار سایر مشکلات غیرقابل کتمان) دانست. موضوعی که ضرورت نگاه ملی و غیرسیاسی به ضعف فراگیر در ساختار رسانه‌ای کشور را افزایش داده و لازم است بحث درخصوص آن در یک قالب ملی، غیرسیاسی و فراجناحی ادامه یابد.