|

ایران در دوراهی توافق‌-جنگ

بررسی واقعیت‌ها

چالش دیرین ایران و آمریکا اینک در ایستگاه میانه‌روهای ایرانی و اردوگاهی از ترکیب ملی‌گرایان دست‌راستی دموکرات و نیز افراط‌گرایان جنگ‌طلب آمریکایی به رهبری دونالد ترامپ قرار دارد. البته وضعیت طرفین منازعه در نسبت با دیگر بازه‌های زمانی تنش گاه با تغییرات اساسی همراه بوده است. از یک سو ایران درگیر در بحران‌های پیوسته ناشی از رکود اقتصادی، تورم و کاهش شدت ارزش پول ملی خود، نارضایتی‌های فزاینده اقتصادی از درون و آسیب‌دیدگی متحدان منطقه‌ای خود است که بر عمق راهبردی‌اش تأثیر گذاشته است.

ایران در دوراهی توافق‌-جنگ

محمد  محمودی‌کیا* : چالش دیرین ایران و آمریکا اینک در ایستگاه میانه‌روهای ایرانی و اردوگاهی از ترکیب ملی‌گرایان دست‌راستی دموکرات و نیز افراط‌گرایان جنگ‌طلب آمریکایی به رهبری دونالد ترامپ قرار دارد. البته وضعیت طرفین منازعه در نسبت با دیگر بازه‌های زمانی تنش گاه با تغییرات اساسی همراه بوده است. از یک سو ایران درگیر در بحران‌های پیوسته ناشی از رکود اقتصادی، تورم و کاهش شدت ارزش پول ملی خود، نارضایتی‌های فزاینده اقتصادی از درون و آسیب‌دیدگی متحدان منطقه‌ای خود است که بر عمق راهبردی‌اش تأثیر گذاشته است.

 

در سوی دیگر منازعه نیز دونالد ترامپ پرونده‌های پرشماری در سطح نظام داخلی و نیز نظام بین‌المللی باز کرده که در آخرین مورد اعلام سیاست‌های تعرفه‌ متقابل، به عکس‌العمل‌های طرف‌های اروپایی و چین منجر شده است که تبعات این سیاست دامن‌گیر اقتصاد آمریکا خواهد شد. در داخل نیز اعتراضات فراگیر نسبت به تصمیمات دولت در حال شکل‌گیری است که انتظار می‌رود در روزها و هفته‌های پیش‌رو شدت بیشتری بگیرد.

 

با این وصف، ترامپ از مهلتی دوماهه به ایران سخن به میان آورده و با ابتکار دیپلماسی مکاتبه‌ای سعی بر آن دارد تا از طریق دعوت ایران به میز مذاکره در سایه تهدید نظامی قریب‌الوقوع، با کمترین هزینه مسئله ایران را در زمین بازی‌های ژئوپلیتیکی خود حل کند.

 

اما دلیل تأکید و اصرار ترامپ به حل فوری چالش ایران چیست؟ چرا او همان راهی را که دیگر رؤسای جمهور آمریکا و خودش در نخستین تجربه ریاست‌جمهوری طی کرد، تداوم نمی‌بخشد؟ آیا واقعا عامل محرک این تصمیم، نگرانی‌ها از اهداف یا مقاصد غیرصلح‌آمیز برنامه هسته‌ای ایران است؟ چرا در این مقطع عکس دفعات پیشین کمتر ‌یا به ندرت تصویری ضد حقوق‌بشری از ایران ارائه می‌شود؟ آیا مسئله حقوق‌بشری ایران در نگاه آمریکایی با تغییر چشمگیر و بنیادین همراه بوده است؟ چه دلیلی موجب شده در این مرتبه، گزینه تهدید و مذاکره در شکلی برجسته‌تر و عینی‌تری مطرح شود؟

 

پاسخ به این سؤالات و سؤالات دیگر دقیقا همان چیزی است که می‌تواند ما را بیشتر با اهداف و منویات نهان دولت آمریکا در این مقطع از زمان آشنا کند.

 

به باور نگارنده تمام آنچه طی سال‌های اخیر به ایران نسبت داده می‌شد، تنها یک پوسته یا ابزار برای هدف یا اهداف بزرگ‌تری بوده است؛ زیرا آمریکا در تمام این سال‌ها با دولت‌هایی در مقام یک شریک راهبردی درآمده که خود بزرگ‌ترین ناقضان حقوق بشر بوده‌اند و بحث اعمال استانداردهای دوگانه در رفتار و کنش سیاست خارجی آمریکا مسئله جدیدی نیست.

 

به نظر فهم کنش تخاصم‌جویانه آمریکا علیه ایران را باید در یک فهم ژئوپلیتیکی و مبتنی بر غایات نظم جهانی و روندهای نظم‌ساز مورد بررسی و بازخوانش قرار داد. طبعا ایران پارامترهای اصلی کنشگری قاعده‌سازی در نظم جهانی را ندارد و میدان تأثیرگذاری آن در مقیاس یک قدرت منطقه‌ای است که البته در دو سال اخیر نیز بخشی از این قدرت دستخوش تغییر گاه جدی و بنیادین شده که تحولات در سوریه و لبنان و عراق یا پیش‌تر سقوط دولت در افغانستان و بازگشت اسلام‌گرایان سنتی تندرو در این کشور بخش‌هایی از این تغییر است.

 

با این وصف، ایران همچنان درون مرزهای خود قدرتی تأثیرگذار و ساخت‌یافته است و موزاییک دفاعی کشور در یک پهنه بسیار وسیع این قابلیت را برای ایران فراهم آورده تا بتواند نوعی بازدارندگی مؤثر در برابر هرگونه سیاست تهاجمی را ایجاد کند.

 

همچنین سامانه‌های راداری ثابت و متحرک در بردهای مختلف عملیاتی در لایه‌های پرشمار موجب شده تاحدود مؤثری مانع از آسیب‌پذیری غیرقابل جبران اصل غافلگیری شود.

 

وجود زرادخانه‌های پرشمار تسلیحات موشکی در بردهای مختلف و با قابلیت‌های تهاجمی و قدرت تخریبی دقیق و قابل‌توجه از دیگر وجوه قدرت آفندی ایران است که می‌تواند در صورت بروز هر گونه اقدام نظامی، در کمترین زمان ممکن سناریوهای از پیش تعیین‌شده را عملیاتی کند. بدان معنا که به‌محض شناسایی هرگونه اقدام نظامی توسط سامانه راداری، سناریوهای پاسخ وارد مرحله عملیاتی و اقدام خواهد شد که این موضوع نیز تأثیر قابل‌توجهی بر افزایش هزینه هر نوع اقدام نظامی علیه ایران بر جای خواهد گذاشت.

 

همچنین افزایش حضور و ارتقای سطح توانمندی‌های نظامی ایران در دریا و آب‌های آزاد که طی دهه‌ اخیر بدان اهتمام خاصی ابراز شده نیز به تقویت توان بازدارندگی ایران و افزایش دایره تنش در صورت هرگونه اقدام نظامی از طرف متخاصم یا متخاصمان منجر شده است.

 

موقعیت ژئوپلیتیکی ایران در منطقه و تسلط آن بر تنگه هرمز یا حمایتی که از جانب انصارالله یمن در تنگه باب‌المندب دارد یا آنچه در هفته‌های گذشته در ساحل غربی دریای سرخ، در سودان در حال وقوع است، همگی مؤید قدرت و گستره توان بازدارندگی ایران است که تمام این عوامل هزینه هرگونه ماجراجویی نسبت به آن را به‌طوری غیرقابل پیش‌بینی افزایش می‌دهد.

 

تمام لجستیک موجود در پایگاه دیگو گارسیای اقیانوس هند که در کمترین فاصله با ایران با بعد مسافتی قریب به سه هزار کیلومتر قرار دارد، در صورت ورود به عملیات نظامی توسط سامانه‌های راداری برد بلند و فراافق‌نگر OTH قابل شناسایی بوده و عملیات پاسخ متقابل ایران نیز پیش از ورود هرگونه عنصر متجاوز می‌تواند اهداف مورد نظر در فواصل مختلف را مورد اصابت قرار دهد.

 

نکته حائز اهمیت دیگر عدم تمایل جدی اعراب حاشیه خلیج فارس و دیگر دول عربی غیرهمجوار همچون اردن برای دورکردن خود از زمین منازعه احتمالی بین ایران و آمریکاست. چراکه قطعا در صورت هرگونه استفاده از پایگاه‌های نظامی آمریکا در خاک این کشورها و با اجازه استفاده از حریم هوایی برای هرگونه اقدام تجاوزکارانه نسبت به ایران، با پاسخ فوری و گسترده ایران مواجه خواهد شد.

 

این فهم از تهدید منجر به فعال‌شدن کانال‌های لابی عربی در داخل آمریکا برای اجتناب از هرگونه تنش نظامی در منطقه شده است و انتظار می‌رود در صورت تشدید زمینه‌هایی بحران شکل بارزتری نیز به خود بگیرد.

 

بسیار دور از انتظار است که ایران اقدام نظامی پیش‌دستانه در دستور کار خود یا اراده قطعی برای ساخت یا آزمایش سلاح هسته‌ای داشته باشد چراکه به لحاظ فنی اولا نگهداری تسلیحات هسته‌ای هزینه‌های هنگفتی به اقتصاد کشور تحمیل می‌‌کند؛ ثانیا برای بازدارندگی مؤثر نیازمند مکان‌های مختلف برای ذخیره‌سازی و نگهداری سلاح‌های هسته‌ای هستیم تا امکان‌ زدن ضربه دوم برای کشور محفوظ بماند؛ ثالثا اعلام برخورداری از سلاح هسته‌ای با آزمایش آن همراه است که این اقدام آسیب‌های جبران‌ناپذیری به محیط زیست وارد خواهد کرد که با اصول اخلاقی، ارزش‌های انسانی و اعتقادات دینی ایرانیان همخوانی ندارد. ضمن اینکه سلاح هسته‌ای اساسا قابلیت کاربست در جنگ‌ها را نداشته و قدرت ویرانگری غیرقابل مهار آن به کشتار وسیع انسانی منجر خواهد شد که در طول سال‌های پساجنگ تاکنون در هیچ منازعه‌ای حتی در اوج رقابت‌های جنگ سرد نیز مورد استفاده قرار نگرفته است. در نقطه مقابل، قرارگرفتن در آستانه سلاح هسته‌ای در کنار دیگر مؤلفه‌های قدرت که در سطور بالا بدان اشاره شد، همان استراتژی منطقی و مؤثری است که تاکنون مانع از هرگونه اقدام تجاوزکارانه نسبت به تمامیت ارضی و منافع ملی کشور شده است.

 

تا بدین‌جا عنصر جنگ در واقعیت‌های میدانی مورد بحث و بررسی قرار گرفت.‌ با این همه هرچند گزینه جنگ آن هم در سایه شرارت‌های رژیم صهیونیستی محتمل است، ولی احتمال وقوع آن با توجه به محدودیت‌های مورد اشاره نمی‌تواند چندان به واقع نزدیک باشد. البته برای همان اندک احتمال موجود نیز باید در بالاترین سطح برای آمادگی کامل اندیشید و سناریوهای اقدام می‌بایست در هر لحظه امکان عملیاتی‌شدن داشته باشد.

 

اما در بخش دوم، یعنی میز مذاکره روایت‌های مختلفی از سطح توقعات طرف آمریکایی مطرح است تا جایی که تام کاتن، سناتور آمریکایی نزدیک به ترامپ می‌گوید رئیس‌جمهور این کشور ترجیح می‌دهد توافق با ایران شبیه به توافق واشنگتن با لیبی در سال ۲۰۰۳ باشد. البته اینکه دقیقا مذاکرات جاری غیرمستقیم در عمان بر چه موضوعاتی دایر است، اطلاعات قابل اعتمادی در دسترس نیست، ولی از شواهد و برخی اظهارنظرات طرفین به نظر می‌رسد مذاکرات برای یک توافق جامع با آمریکا مسیر بسیار دشواری پیش‌روی خود خواهد داشت و شاید آغاز مذاکرات به صورت غیرمستقیم از سوی ایران نیز دلالت بر همین مطلب دارد که تا افق دیدگاه‌ها روشن نباشد و دایره مسائل تبیین نشود، نمی‌توان به مذاکرات مستقیم ورود کرد‌. طبعا این مرحله نمی‌بایست چندان زمان‌بر باشد و دیر یا زود باید برای ادامه مذاکرات به‌صورت بی‌واسطه و مستقیم تصمیم‌گیری شود.

اهمیت میز مذاکره و به طور مشخص مذاکره مستقیم، رسیدن به یک تصویر مشترک از موضوعات، راهکارها و افق‌های قابل حصول در کمترین زمان ممکن است.

تجربه برجام نشان داد امکان دستیابی به یک توافق نه‌چندان شامل و گسترده وجود دارد چنانچه ضمانت‌های لازم و قدرتمندی برای آن در نظر گرفته شود،

 به طوری که بتواند ضامن پایداری آن در یک بازه بلندمدت شود.

آمریکایی‌ها به خوبی می‌دانند هرچند ایران در موقعیتی متفاوت نسبت به قبل قرار دارد، ولی کماکان قدرت عمل قابل توجهی داشته و می‌تواند در برابر سیاست‌های خصمانه آمریکا به طور مؤثری مواجهه کند.

به نظر مهم‌ترین عامل در این بین که می‌تواند بر سیاست‌ها و تدابیر طرف آمریکایی تأثیرگذار باشد، به شرارت‌های رژیم صهیونیستی مربوط می‌شود.

از این منظر هرگونه اهمال نسبت به جبهه فلسطینی و لبنانی و تحولات جنگ در آن منطقه می‌تواند به مثابه یک ورودی آشوب‌ساز در روند تحولات پیش‌رو باشد.

انتظار می‌رود چنانچه رژیم صهیونیستی در پیش‌برد منویات خود در دوره جدید از جنگ به موفقیت‌های مدنظر نائل آید، توجهات خود را به میز مذاکرات ایرانی - آمریکایی جلب خواهد کرد تا به هر طریق ممکن آمریکا را به جنگی فراگیر با ایران وادار کند.

به باور نگارنده مهم‌ترین عامل تهدیدزا در شرایط کنونی، اهمال نسبت به وضعیت جنگ در غزه، شرارت‌های احتمالی رژیم صهیونیستی و نیز لابی صهیونیست‌ها در داخل آمریکاست. در هر صورت، نه گزینه جنگ قابلیت اعمال به شکلی ساده‌انگارانه دارد و نه میز مذاکرات به آسانی مسیر خود برای حصول به یک توافق را طی خواهد کرد و آنچه می‌توان انتظار داشت، یک دوره پرتراکم از گفت‌وگوهای سیاسی و فنی است.

تأکید بر عقلانیت، هوشمندی، همه‌جانبه‌نگری و پرهیز از هرگونه شتاب‌زدگی در حوزه تصمیم‌گیری و اقدام از ضرورت‌های اساسی در این مقطع حساس از تاریخ است.

* استادیار گروه اندیشه سیاسی در اسلام  پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی