|

کوروش احمدی:

​توافق موقت نامکتوب نمی‌تواند راهگشا باشد

​کوروش احمدی در یادداشتی نوشت: اگر ارزش عدم اشاعه برجام به دلیل کوتاهی در احیای به‌موقع آن منتفی شده باشد، هدف باید بازسازی بهینه آن باشد، نه اکتفا به حداقل‌ها برای گذران چند روزه از طریق یک «توافق نامکتوب».

​توافق موقت نامکتوب نمی‌تواند راهگشا باشد

به گزارش شبکه شرق، «توافق نامکتوب، راهبرد گذران امور یا راهبرد توسعه»‌ عنوان یادداشت روزنامه اعتماد به قلم کوروش احمدی است که در آن آمده: طی یکی، دو هفته گذشته با موجی از گزارش‌های رسانه‌ای در مورد دور جدیدی از گفت‌وگوها بین ایران و امریکا با هدف نیل به یک «تفاهم» یا «توافق غیرمکتوب» مواجه بوده‌ایم. مقامات ایرانی سخن زیادی در این مورد نگفته‌اند، الا اینکه انجام مذاکرات در مسقط و نیویورک و دوحه را تایید کرده‌اند. مقامات امریکایی نیز به‌طور رسمی تنها مذاکرات در مورد تبادل زندانیان و آزادی‌بخشی از دارایی‌های ایران در عراق را تایید کرده و همزمان مذاکره برای احیای برجام یا توافق موقت مکتوب را رد کرده‌اند. اما سکوت مقامات دو کشور در مورد یک «توافق غیرمکتوب» می‌تواند به معنی تایید ضمنی گزارش‌های موجود باشد.

آنچه که از این گزارش‌ها مستفاد می‌شود، این است که ظاهرا ایران و امریکا بر نوعی تفاهم در مورد «تثبیت وضع موجود و نوعی «آتش‌بس سیاسی» متمرکزند. هدف امریکا از چنین «تفاهمی» می‌تواند جلوگیری از بحران در نقاط تماس و اصطکاک با کمترین هزینه در سیاست داخلی امریکا باشد. هدف کلی ایران نیز می‌تواند حداقلی از تنش‌زدایی با امریکا به موازات تنش‌زدایی با عربستان و دسترسی به منابع ارزی بیشتر باتوجه به شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور باشد. محیط منطقه‌ای نیز امروز برای این توافق ضمنی مساعد است. تفاهم حاصله با عربستان می‌تواند به «تفاهم» مدنظر با امریکا کمک کند. مواضع اسراییل نیز که بر سیاست داخلی امریکا تاثیر دارد، تاکنون ضدونقیض بوده است.

  برمبنای گزارش‌های خبری، «توافق نامکتوب» قرار است شامل طیفی از موضوعات شود. بی‌شک، در گام نخست تمرکز بر تبادل زندانیان و آزادی‌سازی بخشی از سپرده‌های ایران است. سخنگوی وزارت خارجه امریکا در 15 ژوئن رسما آزادسازی 2.7 میلیارد دلار از دارایی ایران در عراق را تایید کرد و مدعی شد که استفاده از این مبلغ «تنها برای منظورهای انسان‌دوستانه مانند غذا و دارو و دیگر اقلام غیرتحریمی» است که «به صورت مورد به مورد» باید توسط امریکا تایید شوند. وی این کار را روالی عادی دانست که از 2018 از دولت ترامپ به بعد انجام می‌شده است.

ظاهرا به موازات این گام نخست، موضوعات متنوع دیگری نیز در دستور کار است. گویا سطح غنی‌سازی در ایران اولویت بعدی برای امریکا است. در این مورد دو گزینه مطرح است: خودداری ایران از غنی‌سازی بالاتر از سطح 60درصد یا توقف غنی‌سازی در این سطح و بی‌تفاوتی امریکا در مورد غنی‌سازی در سطوح کمتر از آن. از توقف نصب سانتریفیوژهای پیشرفته بیشتر نیز صحبت می‌شود. در این رابطه، همکاری بیشتر ایران با آژانس و احیانا اصرار امریکا بر اجرای پروتکل الحاقی توسط ایران می‌تواند فاکتور مهمی باشد.

سوال مهم در این رابطه مساله اختلافات ایران و آژانس است که یکی از موانع احیای برجام تا مرداد 1401 بود. سوال این است که آیا آژانس در مورد سوالات خود راجع به سایت‌های مورد نظرش و نیز نصب ادوات نظارتی انعطاف خواهد داشت یا خیر. در این رابطه، همکاری اخیر بین ایران و آژانس می‌تواند امیدبخش باشد.

ظاهرا طیفی دیگر از موضوعات مانند ادعای کمک نظامی ایران به روسیه در جنگ اوکراین، «حمله گروه‌های نیابتی» به نیروهای امریکایی در منطقه، امنیت دریایی، کاهش سطح تنش بین ایران و اسراییل در مناطقی چون سوریه و... نیز در دستور کار است. فرض این است که امریکا متقابلا تحریم‌ها را تشدید نکند، نسبت به آزاد‌سازی مقادیر بیشتری از دارایی‌های ایران اقدام کند و در اعمال تحریم‌های موجود کمتر سخت‌گیری کند و  برای مجازات خریداران نفت ایران و توقیف نفتکش‌های حامل نفت ایران اقدام نکند. البته واقعیت این است که طی بیش از 18 ماه گذشته، به‌ ویژه بعد از بحران سوخت ناشی از جنگ اوکراین این امر تا حدودی محقق شده است. همچنین، به خاطر عدم اِعمال سخت‌گیرانه تحریم‌ها طی این دوره ریسک‌پذیری خریداران نفت ایران نیز بیشتر و مشکلات بیمه و ترابری به نسبت کمتر شده‌ و به این دلایل صدور نفت ایران به بیش از دو برابر دوره ترامپ رسیده است. خواسته‌های دیگر ایران می‌تواند شامل خودداری غرب از توسل به «مکانیسم ماشه» و رفع محدودیت‌های موشکی در اکتبر امسال و... باشد. (البته امکان استفاده از مکانیسم ماشه تا اکتبر 2025 وجود خواهد داشت). 

در ارزیابی این «توافق نامکتوب» سوال اساسی این است که حکومت ما به دنبال چیست. اگر صرفا به دنبال بقا و کسب حداقلی برای گذران امور باشیم، چنین «توافق نامکتوبی» می‌تواند تنها به صورت محدود و موقت کارگشا باشد. اخیرا رییس سازمان انرژی اتمی گفته است: «غنی‌سازی‌های با خلوص بالا برای این صورت گرفته است تا تحریم‌ها لغو شوند.» اما ظاهرا ارزیابی امریکا این است که مقامات ایرانی تصمیمی برای ساخت بمب نگرفته و نخواهند گرفت و واکنش چندانی به غنی‌سازی‌های بالا نشان نداده است.

اینکه تصور کنیم که راهی جز بسنده کردن به «راهبرد گذران امور» وجود ندارد،  تصور نادرستی است که نهایت آن شکست راهبردی خواهد بود. هدف باید «راهبرد توسعه» باشد که بدون عادی‌سازی روابط اقتصادی ایران با جهان، سرمایه‌گذاری‌های مشترک، عادی شدن همکاری‌های بانکی، لغو تحریم سوییفت و... ممکن نخواهد بود. کشور نیاز به ایجاد اشتغال، افزایش بهره‌وری، انجام سرمایه‌گذاری‌های معوق، بازسازی زیرساخت‌ها، مبادلات با جهان با ارزش افزوده بالا و... دارد که با فروش نفت در برابر اقلام تحریمی یا غیرتحریمی ممکن نخواهد بود.

تنها یکی از پیش‌شرط‌ها برای این منظور احیای چیزی مانند برجام است. یعنی اگر مثلا ارزش عدم اشاعه برجام به دلیل کوتاهی در احیای به‌موقع آن منتفی شده باشد، هدف باید بازسازی بهینه آن باشد، نه اکتفا به حداقل‌ها برای گذران چند روزه از طریق یک «توافق نامکتوب» که عمر آن نیز لاجرم نمی‌تواند از یکی، دو سال تجاوز کند و بر عنصر بی‌ثباتی مزمن نیز که مخل امور است، فائق نخواهد آمد.

 

منبع: اعتماد آنلاین