|

واکاوی آثار تظاهرات مردمی علیه ترامپ و نتانیاهو بر معادلات سیاست خارجی تهران

آیا اعتراضات داخلی در آمریکا و اسرائیل به جنگ‌طلبی در برابر ایران می‌انجامد؟

در شرایطی که دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو خود را برای دیداری راهبردی و حساس آماده می‌کنند، هم‌زمانی این دیدار با موجی از اعتراضات گسترده در ایالات متحده و سرزمین‌های اشغالی، می‌تواند بر معادلات سیاست خارجی این دو کشور، به‌ویژه در قبال ایران، تأثیراتی مستقیم و غیرمستقیم بگذارد. این تأثیرات را می‌توان از دو زاویه‌ی متضاد و در عین حال مکمل بررسی کرد؛ یکی، کاهش قدرت مانور این دو بازیگر در عرصه بین‌الملل به دلیل تضعیف جایگاه داخلی‌شان، و دیگری، احتمال بهره‌برداری آن‌ها از بحران برای انحراف افکار عمومی از طریق اتخاذ سیاست‌های تهاجمی و ماجراجویانه.

آیا اعتراضات داخلی در آمریکا و اسرائیل به جنگ‌طلبی در برابر ایران می‌انجامد؟

به گزارش گروه رسانه ای شرق؛ در پی اجرای سیاست‌های تازه دولت آمریکا با هدف بازسازی ساختار اداری و کاهش نیروهای فدرال، هزاران نفر در شهرهای مختلف این کشور دست به تظاهرات گسترده زدند. اعتراض‌ها که در بیش از هزار نقطه از ایالات متحده شکل گرفته، واکنشی است به اقدامات دونالد ترامپ و اداره تازه‌تأسیس «کارآمدی دولت» به ریاست ایلان ماسک. این اداره، با  حمایت کامل ترامپ، از زمان آغاز فعالیت خود، بیش از ۲۰۰ هزار نفر از کارکنان دولت فدرال را اخراج کرده است. بسیاری از این اقدامات بدون برنامه‌ریزی دقیق انجام شده و در مواردی بازگشت نیروهای تخصصی را ضروری ساخته است.

 

در بوستون، هزاران معترض با شعارهایی علیه ترامپ و ماسک به خیابان‌ها آمدند. در واشنگتن دی‌سی نیز بیش از ۲۰ هزار نفر با وجود شرایط نامساعد جوی، در مرکز شهر تجمع کردند. خیابان کنتیکت صحنه صف‌های طولانی معترضان بود که پلاکاردهایی با شعارهایی چون «ماسک را اخراج کنید» و «پادشاهی در آمریکا جایی ندارد» در دست داشتند. تظاهرات مشابهی در پراویدنس، رود آیلند و شیکاگو نیز برگزار شد؛ جایی که معترضان با شعار «دست از سر ما بردارید» خواستار توقف سیاست‌های حذف نیرو شدند. در بالتیمور، تجمع‌کنندگان در برابر ساختمان اداره تأمین اجتماعی به اخراج ۷ هزار نفر و قطع خدمات به بازنشستگان و افراد دارای معلولیت اعتراض کردند.

 

ایلان ماسک، رئیس اداره کارآمدی، مأموریت کاهش حجم دولت را آغاز کرده؛ سیاستی که به تعطیلی نهادها، لغو قراردادها و تعدیل گسترده نیرو انجامیده است. هم‌زمان، ترامپ در دوم آوریل ۲۰۲۵، موسوم به «روز آزادی»، از تعرفه‌های سنگین وارداتی رونمایی کرد؛ از جمله ۱۰ درصد بر همه کالاها و ۲۵ درصد بر خودروهای خارجی. کالاهای اروپایی و انگلیسی نیز مشمول تعرفه‌های جداگانه شده‌اند. اعمال این سیاست‌ها، موجب افت شدید بازارهای جهانی شده است. با این حال ترامپ آن را یک «انقلاب اقتصادی» می‌داند و مدعی است: «آمریکا قوی‌تر و بزرگ‌تر بازخواهد گشت.»اعتراضات ادامه دارد و خشم عمومی نسبت به تمرکز قدرت و کاهش خدمات اجتماعی، رو به افزایش است.

 

 در سوی دیگر نیز این روزها هزاران اسرائیلی با برپایی تظاهراتی گسترده علیه کابینه نتانیاهو در تل آویو، خواستار برگزاری انتخابات زودهنگام و امضای توافقی جامع برای آزادی اسرای اسرائیلی در غزه شدند. همزمان اسرائیلی های ساکن شهرک بئر السبع در جنوب فلسطین اشغالی با برپایی تظاهراتی، خواستار توقف جنگ در غزه و امضای توافقی جامع برای بازگرداندن اسرای اسرائیلی شدند. شهرک نشینان روزهای گذشته در برخی دیگر از مناطق اراضی اشغالی در اعتراض به سیاست‌های کابینه نتانیاهو برای ادامه جنگ علیه نوار غزه و توقف توافق همه جانبه جهت تبادل اسرای اسرائیلی دست به تظاهرات زدند.

 

تداوم تشدید بحران داخلی ترامپ و نتانیاهو و تأثیرات آن بر سیاست‌ خارجی ایران

در شرایطی که دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو خود را برای دیداری راهبردی و حساس آماده می‌کنند، هم‌زمانی این دیدار با موجی از اعتراضات گسترده در ایالات متحده و سرزمین‌های اشغالی، می‌تواند بر معادلات سیاست خارجی این دو کشور، به‌ویژه در قبال ایران، تأثیراتی مستقیم و غیرمستقیم بگذارد. این تأثیرات را می‌توان از دو زاویه‌ی متضاد و در عین حال مکمل بررسی کرد؛ یکی، کاهش قدرت مانور این دو بازیگر در عرصه بین‌الملل به دلیل تضعیف جایگاه داخلی‌شان، و دیگری، احتمال بهره‌برداری آن‌ها از بحران برای انحراف افکار عمومی از طریق اتخاذ سیاست‌های تهاجمی و ماجراجویانه.

 

فرسایش مشروعیت داخلی؛ تضعیف در معادلات خارجی

اعتراضات در آمریکا، که اکنون در بیش از هزار شهر به صورت گسترده برگزار شده، نه تنها نشانه‌ی نارضایتی فزاینده از سیاست‌های دولت ترامپ و اداره‌ی تازه‌تأسیس «کارآمدی دولت» است، بلکه بازتابی از شکاف عمیق اجتماعی و اقتصادی در جامعه آمریکاست. اخراج بیش از ۲۰۰ هزار کارمند فدرال، به‌ویژه در بخش‌های خدمات اجتماعی، آن‌هم در شرایطی که اکثریت مردم با بحران معیشتی و بیکاری مواجه‌اند، فضایی از خشم و بی‌اعتمادی عمومی ایجاد کرده که مستقیماً اعتبار و نفوذ ترامپ را تحت تأثیر قرار داده است. در اسرائیل نیز، اعتراضات علیه سیاست‌های نتانیاهو برای ادامه جنگ در غزه، عدم موفقیت در بازگرداندن اسرای اسرائیلی، و فساد ساختاری، نشانگر یک بحران مشروعیت فزاینده است. مشارکت هزاران نفر در تظاهرات در تل‌آویو و بئر السبع، و فشار افکار عمومی برای برگزاری انتخابات زودهنگام، نخست‌وزیر اسرائیل را در تنگنایی قرار داده که ادامه جنگ یا تصمیم‌گیری‌های حساس منطقه‌ای را برای او دشوار کرده است.

 

از منظر سیاست خارجی، این وضعیت می‌تواند به نفع ایران تمام شود. دولتمردانی که درگیر بحران‌های داخلی هستند، معمولاً از توان و تمرکز لازم برای ایجاد ائتلاف‌های منطقه‌ای یا اجرای سیاست‌های تهاجمی در خارج برخوردار نیستند. افزون بر این، چنانچه اعتراضات ادامه یابد، کشورهای اروپایی و حتی متحدان سنتی آمریکا و اسرائیل، در همراهی با سیاست‌های ضدایرانی این دو رهبر، تردید خواهند کرد. تضعیف جایگاه ترامپ در داخل، می‌تواند ابزار چانه‌زنی ایران را در مذاکرات احتمالی تقویت کرده و دست بالا را به تهران بدهد. هم‌چنین باید توجه داشت که افکار عمومی در غرب، که اکنون با اولویت‌های اقتصادی و اجتماعی دست و پنجه نرم می‌کند، انگیزه‌ای برای حمایت از سیاست‌های پرهزینه نظامی یا امنیتی در خاورمیانه ندارد. این مسئله، فضای روانی لازم برای شکل‌گیری ائتلاف‌های خصمانه علیه ایران را از میان می‌برد و فشار بین‌المللی را کاهش می‌دهد.

 

سناریوی فرار به جلو؛ ابزار بحران‌سازی برای انحراف افکار عمومی

در عین حال، نباید از سناریوی دوم غافل بود؛ «استفاده ابزاری از بحران‌ها برای فرافکنی و بازسازی مشروعیت از طریق سیاست‌های خارجی پرتنش.» دونالد ترامپ در دوره پیشین ریاست‌جمهوری خود بارها نشان داده است که در لحظات بحرانی، به اتخاذ تصمیم‌های پرریسک و تحریک‌آمیز روی می‌آورد. ترور سردار سلیمانی در ژانویه ۲۰۲۰، درست در زمان اوج فشار داخلی ناشی از روند استیضاح او، نمونه‌ی بارز این رفتار بود. اکنون نیز، با افزایش نارضایتی داخلی و تزلزل اقتصادی، امکان دارد ترامپ برای بازسازی تصویر قدرتمند خود در داخل، دست به اقدامات نمایشی یا واقعی علیه ایران بزند.

 

بنیامین نتانیاهو نیز کارنامه‌ای مشابه دارد. او همواره در مواقعی که با چالش‌های سیاسی یا قضایی مواجه شده، با افزایش تنش‌های نظامی، به‌ویژه در نوار غزه یا علیه لبنان و ایران، تلاش کرده افکار عمومی را به سمت تهدیدات امنیتی خارجی منحرف کند. تجربه نشان داده که نتانیاهو در بزنگاه‌های بحرانی، جنگ را ابزاری برای بقا در قدرت می‌داند. در این چارچوب، دیدار دوم ترامپ و نتانیاهو (از زمان بازگشت ترامپ به کاخ سفید)، اگرچه در ظاهر با محوریت مسائل منطقه‌ای و به‌ویژه پرونده ایران برگزار می‌شود، می‌تواند در عمل به بستری برای تدوین یک نقشه راه تهاجمی علیه تهران بدل شود. ایران ممکن است در این سناریو، به عنوان دشمن خارجی مشترک معرفی شود تا هر دو (بی بی و ترامپ) بتوانند با تهییج حس ملی‌گرایی، بر موج نارضایتی‌های داخلی غلبه کنند.

 

 از نگاه راهبردی، این سناریو، هرچند خطرناک‌تر، اما محتمل‌تر نیز هست؛ زیرا می‌تواند همزمان چند هدف را محقق سازد: تغییر جهت افکار عمومی، ایجاد انسجام داخلی، و بازگرداندن رهبری سیاسی در صحنه بین‌المللی. در چنین حالتی، اقدامات احتمالی می‌تواند شامل حملات محدود سایبری، خرابکاری‌های هدفمند در تأسیسات ایران یا تشدید فشارهای سیاسی و اقتصادی باشد. لذا در مجموعه، اعتراضات گسترده در آمریکا و اسرائیل، قطعاً نشانه‌ی ضعف و بحران در ساختار سیاسی در تل آویو و واشنگتن است؛ وضعیتی که می‌تواند از یک‌سو فرصت‌هایی دیپلماتیک برای ایران ایجاد کند، اما از سوی دیگر، زنگ خطرهایی نیز درباره احتمال شکل‌گیری سیاست‌های تهاجمی جدید علیه تهران را به صدا درآورده است. در چنین فضایی، رویکرد تهران باید ترکیبی از هوشیاری و فعال‌سازی دیپلماسی چندجانبه باشد. از یک منظر، بهره‌گیری از شکاف‌های داخلی آمریکا و اسرائیل برای تضعیف  اجماع جهانی علیه ایران، و از بُعد دیگر، آمادگی کامل دفاعی و اطلاعاتی برای مقابله با هرگونه اقدام تحریک‌آمیز احتمالی.

 

 بی‌تردید، سال ۲۰۲۵ می‌تواند صحنه تحولات غافل‌گیرکننده‌ای باشد که سیاست خارجی ایران باید با دقت، سرعت و هوشمندی به آن پاسخ دهد.