بازدید میدانی
بخش عمدهای از اختیارات مدیریتی در بخش بهداشت و درمان دولتی در طول سالها به دانشگاههای علوم پزشکی واگذار شده؛ کاری که روی کاغذ یک سیاست درست است و بار مسئولیتهای خُرد وزارت بهداشت و درمان را کم میکند، مراجعات غیرضرور به این وزارتخانه را کاهش میدهد و منطقا سازوکارهای اداری را برای اربابرجوع تسهیل میکند.
بخش عمدهای از اختیارات مدیریتی در بخش بهداشت و درمان دولتی در طول سالها به دانشگاههای علوم پزشکی واگذار شده؛ کاری که روی کاغذ یک سیاست درست است و بار مسئولیتهای خُرد وزارت بهداشت و درمان را کم میکند، مراجعات غیرضرور به این وزارتخانه را کاهش میدهد و منطقا سازوکارهای اداری را برای اربابرجوع تسهیل میکند. در حوزه مدیریت نیروی انسانی هم این تفویض اختیار کموبیش رعایت شده است، به شکلی که یک نیروی متخصص یا پزشک عمومی تنها برای ابلاغ حکم خدمتش آن هم به شکل غیرحضوری گذرش به وزارت بهداشت میافتد و مابقی مراحل تقریبا به طور کامل در دانشگاههای محل خدمت انجام میگیرد. مجدد تأکید میشود که این سیاست در ذات خود یک تصمیم درست و منطقی بوده و مزایای آن هم تا حدود زیادی بروز کرده است؛ اگرچه شاید این مزایا در زیر سایه بعضی سوءمدیریتهای استانی کمتر به چشم بیاید. مشکل بزرگ در اجرای صحیح این برنامه ریشه در مناسبات استانی و شهرستانی دارد. جایی که گاهی دانشگاه علوم پزشکی شهرهای مختلف تبدیل به یک طعمه برای گروههای سیاسی محلی میشوند و یارکشیها و یارگیریها از سطح ریاست دانشگاه تا خدمه و حراست و نگهبانی تماما در قالب بازیهای سیاسی صورت میگیرد. جلوه عینی این سیاستبازیها را میتوان در تغییر و تحولات غیرضرور در ریاست دانشگاهها جستوجو کرد؛ جایی که رئیس یک دانشگاه به علت عدم همسویی با فلان فرد مسئول در آن شهرستان تحت فشار قرار میگیرد و در خلال یکی از نوبتهای استیضاح وزیر، رئیس دانشگاه برکنار و مهره مطلوب آقای ایکس، جانشین رئیس قبلی میشود. این دومینو به سطوح پایینتر هم میرسد؛ جایی که ریاست بیمارستانهای زیر نظر آن دانشگاه هم کمکم تغییر میکند و باز هم در این تغییرات ردپای مسئولان مختلف به چشم میخورد. نهایتا زمانی که تیم جدید همه مهرههای خود را در سطوح بهداشت و درمان استان و شهرستان جایگذاری کرد و درحالیکه تصور میشود با این وحدت عقیده احتمالا باید منتظر بهبود امور و یکپارچهسازی تصمیمگیریها باشیم، ناگهان متوجه میشویم اوضاع بدجوری به هم ریخته است؛ چراکه رؤسای جدید نه انگیزهای برای کار دارند، نه حال و حوصلهاش را دارند و نه اساسا دانش مدیریت بهداشتی و درمانی را دارند. بدنه سیستم زیر نظر این دوستان پر میشود از کارمندان سفارشی و استخدامی جدید، اتاقها پر میشود از پرسنل اضافی، داراییهای دانشگاه صرف امور جاری و حقوق پرسنل میشود و همه اینها به قیمت کاهش بودجه بیمارستانها، تأمیننشدن تجهیزات درمانی، کاهش کیفیت خدمات درمانی و نهایتا پرداختنشدن مطالبات کادر درمانی تمام میشود. نکته جالب هم اینجاست، در این موارد که کار به بحران کشیده میشود، همان مسئولان شهرستانی و استانی که پیریزی این مشکلات را کرده بودند، خود را مبرا میدانند و اساسا دخالت نمیکنند و حتی در پیشپاافتادهترین امور مثل برق و آب بیمارستان هم مساعدت نمیکنند. نظر به اینکه امیدی به مسئولان استانی برای رسیدگی به این مدل بحرانها نیست، شدیدا توصیه میشود سازوکاری نظارتی در وزارت بهداشت برای بازدید میدانی از دانشگاهها صورت بگیرد، مشکلات از نزدیک رصد شود، بیتدبیریها مشاهده شود و تصمیمات اصلاحی از سطح وزارت برای این قبیل امور اتخاذ شود؛ چراکه ادامه این رویه بیشک به سقوط تدریجی شبکههای بهداشت و درمان شهرستانها منجر میشود و آن موقع است که هیچکدام از این مسئولان را نمیتوانید پیدا کنید و بپرسید چرا و به چه انگیزهای اینگونه تیشه به ریشه بهداشت و درمان موطن و دیار خود زدند.