|

هزار سال از روزنامه‌نگاری ما گذشته!

آن وقت‌ها که هنوز روزنامه‌نگار بودم ۱۷ مرداد هم روزی بود مثل روزهای دیگر. چند تبریک از حوزه‌های خبری به مناسبت روز خبرنگار می‌گرفتی و باقی به خندیدن به شرایطی که در آن بودیم می‌گذشت و کماکان دنبال جورکردن مطلب برای صفحه روزنامه بودیم تا پر شود.

آن وقت‌ها که هنوز روزنامه‌نگار بودم ۱۷ مرداد هم روزی بود مثل روزهای دیگر. چند تبریک از حوزه‌های خبری به مناسبت روز خبرنگار می‌گرفتی و باقی به خندیدن به شرایطی که در آن بودیم می‌گذشت و کماکان دنبال جورکردن مطلب برای صفحه روزنامه بودیم تا پر شود. صفحه‌ای که برای پرکردنش باید خیلی چیزها را دور می‌زدی، سانسور را، سلیقه و باید و نباید سردبیر و البته خودت را. آن چیزی که می‌نوشتی با آن چیزی که می‌خواستی بنویسی یکی نبود. باید هزار جور به خودت می‌پیچیدی تا لااقل لابه‌لای سپیدخوانی متن، حرفت را به گوش مخاطب برسانی. کافی بود یک کلمه اشاره‌ای به روز خبرنگار بکنی تا صدای شوخی و طعنه همه جای تحریریه را بردارد: «چه روزی، 

چه کشکی؟»

اما آن روزها خوشبخت بودیم. داشتیم کاری را انجام می‌دادیم که عاشقش بودیم. چالش‌برانگیز بود و می‌توانست هر روز را به یک داستان مهیج برایت تبدیل کند. اما این هیجان بیشتر از اینکه به خاطر کار باشد به خاطر حاشیه‌هایی بود که دامنت را می‌گرفت، آن هم فقط به خاطر حرف‌هایی که نمی‌شد نوشت اما «باید» گفته می‌شد. این‌جور بود که ۱۷ مرداد برای ما روزی بود مثل 

باقی روزها.

ولی حالا، هر روز، روز ماست. هر روزی که پشت در دادگاه انقلاب منتظریم تا آن ون سبزرنگ با شیشه‌های دودی از راه برسد تا مگر لحظه‌ای چشم‌مان به الهه و نیلوفر بیفتد. هر روزی که منتظریم تلفن زنگ بخورد و صدای بچه‌ها بپیچد توی گوش‌مان آن هم با پس‌زمینه صدای ضبط‌شده‌ای که هر چند دقیقه یک بار خبر می‌دهد این تماس از زندان اوین برقرار شده تا مبادا یادت برود 

در چه شرایطی هستی.

هزار سال از روزنامه‌نگاری ما گذشته است. همه چیزهایی که برایش تلاش می‌ کردیم حالا در هیبت پوزخندی روی صورت‌مان ماسیده. پوزخند تلخ آدمی که از رؤیاهایش برای ساختن جامعه‌ای بهتر رَکَب خورده است.

ما رانده شده‌ایم. از کاری که دوستش می‌داشتیم و اتفاقا برای درست انجام‌دادنش توبیخ می‌شویم. از روزنامه‌نگار کلمه و ستون و صفحه و تحریریه را بگیری دیگر چه می‌ماند؟ ولی ما لشکر شکست‌خورده، آواره غربت یا خانه‌نشین هنوز هم روزنامه‌نگاریم. هنوز هم می‌توانیم از یک فاجعه چیزی بسازیم که روشنی راه آینده شود.

ما نمرده‌ایم. روزنامه‌نگاری حالا شیوه زیست ماست، حالا برای ما هر روز، ۱۷ مرداد است.