چرا معماران نمی توانند ایده هایشان را پیاده کنند؟
“معماری تنها هنری اسـت که در آن نبرد بزرگ میان اراده روح و ضـرورت طبیعت به صـلحی واقعی می انجامد. صـلحی که در آن روح با جد و جهدش برای صعود و طبیعت با ثقل و سنگینی اش، به تعادل می رسند” ویرانه / گئورگ زیمل
بروس مائو در سـالهای ابتدایی این قرن جدید با همکاری موسـسـه بدون مرز، نمایشـگاهی در موزه هنرهای معاصـر شـیکاگو برگزار نمود که عنوانش چنین بود : جهان طراحی یا طراحی جهان». هنگام ورود به نمایشـگاه یک تابلوی بزرگ سـیاه و سـفید وجود داشـت که بر روی آن این سوال نوشته شده بود : «حالا که می توانیم هر کاری انجام دهیم چه خواهیم کرد؟
یک تذکر پنهان در این سـوال وجود داشـت. علی رغم اینکه معماران این قرن جدید نسـبت به معماران گذشـته، دامنه امکانات نامحدود و کامل تری در اختیار دارند تا ایده هایشان را تحقق بخشند، اما به همان اندازه مسئولیت های طراحی هم گسترش پیدا کرده اند و معمار را با انبوهی از ملاحظات و انضباط ها مواجه ساخته است.
دریافت ایده های نوین در طراحی ویلا از برانیا آفیس، همراه شما در پروژه هایتان.
معماری مثل فیلمی اسـت که برای آدم ها می سـازیم اما نه برای تماشـا، فیلمی که قرار اسـت در آن زندگی کنند. تصـور کنید اگر قرار بود در فیلم هایی که فیلمسـازها می سـازند زندگی کنیم شـاید همه سـناریوهای ژانر وحشـت و گنگسـتری و خشـن و … تاریخ سـینما روی کاغذ می ماندند. درسـت مثل بسـیاری از ایده های رادیکال معماری که با گذشـت سـال ها هنوز روی کاغذاند و برای مداخله در جهان بیرون، به انتظار نشـسـته اند .یک ایده معمارانه که سـاخته نشـده اگرچه می تواند نقطه عزیمت تغییرات و تحولات بسـیاری در آینده یا در سـایر پروژه های معماری متاثر از آن ایده باشـد و از این بابت که مرزهای حرفه را گسترش می دهد، در جهان بیرون عاملیت دارد. اما به هرحال باید بپذیریم تا زمانی که آن ایده یا اشـکال گسـترش یافته ای از آن ایده وارد پروسـه دخل و تصـرف در زیسـت آدم ها نشـده باشـد فقط یک ایده درباره معماری است و نه خود معماری.
بنابراین قبل از هر چیز باید کمی دقیق تر مشاهده کنیم و ببینیم معماری حقیقتا چیست و با چه پدیداری روبرو هستیم.
سوال اینجاست که چرا معماری برخلاف سایر هنرها تا این اندازه توسط نیروهای مختلف دستکاری می شود؟
معماری از طریق دامنه امکاناتی که در خودش دارد، امکاناتی مثل «فرم و «برنامه» ، از این بابت که نسبت بدن ها را با یکدیگر انتظام می بخشـد، از این بابت که واجد ظرفیت های زبانی اسـت و می تواند یک ایده را مانیفسـت کند دارای ویژگی «عاملیت» اسـت.
عاملیت شـاید مهمترین وجه تمایز معماری با سـایر هنرها باشـد. مخاطب معماری در محصـول نهایی ذی نفع اسـت. بنابراین اجازه سـاخت بسـیاری ازایده ها به معماران داده نمی شود.
در ادامه با برانیا آفیس مجری ایده های شما در طراحی ویلا همراه باشید.
این ویژگی از یک سـو بزرگترین فرصـت برای معمارهاسـت. چون شـاید هیچ هنری به اندازه معماری نتواند بصـورت کاملا مسـتقیم و آبژکتیو در جهان و در زیست آدم ها دخل و تصرف کند. اما از سوی دیگر همین ویژگی مهمترین عامل تهدید دیسیپلین معماری است. زیرا باعث شده معماری از سوی نیروهای مختلف که پیرامون مسئله معماری هستند مورد طمع واقع شده به عقب رانده شود.
یعنی به زبان سـاده، دولت، سـازندگان، کارفرما، کاربر نهایی، قوانین شـهرداری، طرفداران محیط زیسـت، شـهرسـازها و ... همگی آگاهانه یا نـاآگـاهـانـه بـه این وجـه «عـاملیـت» معمـاری واقف انـد و هر گروهی تلاش می کنـد با انبوهی از ملاحظـات و انضـــبـاط هـا، بـا ابزارهـا و اهرم هـای مختلفی که در اختیار دارد، مسیر طراحی معماری را به سمت منافع خودش هدایت کند.
به طور کلی نیروهایی که حول مسئله معماری هستند در دو حوزه تقسیم بندی می شوند.
از یک سـو جامعه شـهرسـازان، مدافعان معماری بومی، هویت ایرانی اسـلامی، جنبش های پایداری و زیسـت محیطی و … سـال های زیادی اســت، در تلاش اند تا معماران را از تاثیرات رفتارهایشــان آگاه نمایند. آن ها معتقدند دیگر دوران «کالایی ســازی» - به معنای خلق یک محصـول از هیچ و عرضـه آن در فضـای مصـرف - گذشـته اسـت. از دید این گروه معماری دیگر صـرفا هنر سـازماندهی فرم ها و کمپوزوسـیون رنگ ها نیسـت. مسـئولیت های طراحی گسـترش پیدا کرده اند و طراح را با انبوهی از ملاحظات و انضـباط ها مواجه سـاخته اسـت. از نظر آن ها معماری یک «تعهد اجتماعی» است و معماری خوب یعنی معماری که در مسیر حفاظت از منافع «حوزه عمومی» باشد.
از سـوی دیگر کارفرما به عنوان مشـتری معماری، قطعه دوم این پازل اسـت. معماری اسـاسـا یک محصـول هنری صـرف نیسـت. یک محصـول سـفارشـی اسـت و بایسـتی در راسـتای تحقق دیدگاه های مشـتری عمل کند. رسـیدن به حداکثر سـود مالی و حداقل ریسـک و همچنین خواسـته های کارکردی مدنظر کارفرما اسـاسـا بخش مهمی از عوامل شـکل گیری ایده های طراحی هسـتند. معماری از نظر کارفرما یک «خدمات سـفارشـی» اسـت و معماری خوب یعنی معماری که در مسـیر حفاظت از منافع «حوزه خصـوصـی» باشـد. بنابراین ما به طور کلی با دو میدان نیرو مواجهیم. حوزه عمومی که بدنبال منافع و خیر اجتماعی اسـت و حوزه خصـوصـی که بدنبال منفعت و منطق اقتصـادی اسـت.
معماران در کجای این پازل هستند؟
متاسـفانه بخش عمده معماران در اغلب پروژه ها اسـاسـا از این بازی بیرون هسـتند. معمار صرفا یک ابزار است. یک خدمات چی است. معمار خوب از نگاه هر میدان، یک نیروی خدماتی است که بایستی در راستای حمایت از منافع آن گروه عمل کند.
مسـئله اینجاسـت که بایسـتی یک میدان نیروی بسـیار موثر که شـاید کلید برون رفت از این وضـعیت وخیم در اختیارش باشـد را به رسـمیت بشناسیم و آن دیسیپلین معماری است.
دیسیپلین معماری یعنی چه؟
اگر فضـا را بخشـی از جهان بی کران بدانیم که با «فرم» کران مند شـده اسـت پس فرم مهمترین ابزار معمار برای تعریف فضـا اسـت. فرم وســیله ای اســت برای دســت بردن در جهان به عنوان متن موجود. فرم هرآن چیزی اســت که به عنوان کالبد معماری وارد مداخله در وضـعیت می شـود. دانش معماری اسـاسـا درباره موضـع گیری معماران در طول تاریخ نسـبت به «برنامه و سـازوکار درونی» و «زمینه و بسـتربیرونی» پروژه است که این موضع گیری به میانجی «فرم» صورت می پذیرد.
منظور از زمینه یا بستر پروژه وجه بیرونی و «معین» مسئله است. پروژه های معماری عمدتا در یک بستر مشخص تعریف می شود که این بستر قیود و فرض هایی را به پروژه و معمار تحمیل می کند. این فرض ها می تواند در یک اسکوپ نزدیک شامل جنبه های مختلف سایت پروژه از قبیل توپوگرافی، شـیب، دید و منظر، محدودیت های قانونی، مجاورت ها، دسـترسـی ها و ... باشـد که در دست نوشته های معماران تحت عنوان تحلیل سـایت جمع بندی می شـود. در یک اسـکوپ وسـیع تر می تواند درباره نحوه ارتباط و تعامل مناسـب میان پروژه و شـهر باشـد. در اسـکوپ بالاتر می تواند به متغیرهای سـیاسـی و اجتماعی، مسـائل فرهنگی و بومی منطقه مربوط شـود. در نگاه فراتر می تواند شامل توجه به نگرانی های جهانی مثل مدیریت مصرف انرژی، همسازی با اقلیم و دغدغه های زیست محیطی باشد.
بسـتر به عنوان یک متغیر بیرونی مسـئله و از قبل تعیین شـده و برنامه به عنوان یک متغیر درونی و تا اندازه ای قابل تعیین، عوامل متنی و زمینه های ثابت شـکل گیری یک پروژه هسـتند. «فرم» اگرچه که متاثر از این عوامل متنی اسـت اما یک جنبه «غیرقابل تعیین» دارد که بیش از همه از اندیشـه و دانش دیسـیپلینی معمار نشـات می گیرد. درواقع معمار در مرحله اول انتخاب می کند که نسـبت به قواعد متن موجود چه موضـع گیری داشـته باشـد. انتخاب می کند تا چه حدی از این عوامل متنی را وارد پروژه اش نماید و چه بخشـی از این قواعد را برهم زند. فرم به عنوان یک میانجی می تواند متاثر از این عوامل متنی باشـد و یا در راسـتای فعال کردن ظرفیت های پنهان متن به عنوان یک عنصـر موثر عمل کند. بنابراین توسـعه آگاهی معماری و جابجایی مرزهای دیسـیپلین را عمدتا بایسـتی در تلاش ها و تقلاهای فرمی معماران در مواجهه با این عوامل متنی جستجو کرد.
فرم مهمترین ابزار معمار و اصلی ترین میانجی ما برای مداخله و تغییر در جهان واقعیت است.
در مقابل جامعه آکادمیک اسـاسـا مسـیر «معماری» را از مسـیر «سـاختمان سازی» جدا می بیند. معمار در پوزیشـن یک متفکر یا آرتیست یا آکادمیسـین، یک «پروژه فکری» دارد که در راسـتای توسـعه دانش معماری اسـت که اغلب در یک فضـای انتزاعی شـکل گرفته و مستقل از وضـعیت جغرافیایی و اکنونی ماسـت. پروژه صـرفا بسـتری اسـت برای بیان و طرح این پرسـش های ذهنی و متاسـفانه در فضـای آکادمیک معماری، به رسمیت نشناختن نیروهای حول مسئله از جمله بازار یا کارفرما یا دولت و … و تلاش و تقلای یک طرفه برای توسعه مرزهای دیسـیپلین به فرمی از مقاومت در برابر قدرت تعبیر می شـود.
از اینکه برانیا آفیس، متخصص در ساخت و طراحی ویلا را در این مقاله همراهی کردید سپاسگزاریم.