|

نگاهی به «شب‌های بی‌خوابی» الیزابت هاردویک

تنهایی صدا دارد

«شب‌های بی‌خوابی» اثر الیزابت هاردویک مجموعه‌ جستارهایی است که فرزانه دوستی ترجمه‌ و نشر بیدگل آن را منتشر کرده است. این کتاب 230 صفحه‌ای، کتاب شگفت‌انگیزی است که با زبان دقیق و شاعرانه‌اش، تجربه‌ها و تأملات یک زن را در مراحل مختلف زندگی‌اش به تصویر می‌کشد.

تنهایی صدا دارد

فاطمه پیراوی ونک

 

«شب‌های بی‌خوابی» اثر الیزابت هاردویک مجموعه‌ جستارهایی است که فرزانه دوستی ترجمه‌ و نشر بیدگل آن را منتشر کرده است. این کتاب 230 صفحه‌ای، کتاب شگفت‌انگیزی است که با زبان دقیق و شاعرانه‌اش، تجربه‌ها و تأملات یک زن را در مراحل مختلف زندگی‌اش به تصویر می‌کشد. هاردویک با ترکیب زندگی روزمره و تأملات عمیق فلسفی، خواننده را به دنیایی فرامی‌خواند که در آن حس‌ها و خاطرات در هم تنیده‌اند.

شب‌های بی‌خوابی، مجموعه‌ داستان‌ها و یادداشت‌هایی است که به مسائل فردی و جهانی کنار هم می‌پردازد. هر فصل این کتاب مانند پنجره‌ای است که به دنیای ذهنی نویسنده باز می‌شود و لحظات خوش و ناخوش او را به خواننده نشان می‌دهد. هاردویک در این اثر از تجربیات شخصی‌اش در نیویورک، از شکست‌ها و موفقیت‌هایش در زندگی حرفه‌ای و شخصی و از عشق‌ها و دوستی‌هایش سخن می‌گوید. نویسنده در «شب‌های بی‌خوابی» بسیار ماهرانه‌ از ترکیب روایت‌های کوتاه، تأملات فلسفی و تصاویر شاعرانه بهره می‌برد. هر روایت، با دقت و پرداختن به جزئیات بی‌نظیر، تصویرهای زنده و احساسات پرشوری را در ذهن خواننده جاری می‌کند.

یکی از موضوعات برجسته‌ این کتاب، تنهایی است. هاردویک با شجاعت از لحظات تنهایی و اضطراب‌های شبانه می‌گوید و این لحظات را نه نقاط ضعف، بلکه فرصت‌هایی برای تفکر و رشد شخصی می‌نمایاند. همان‌طور که ارسطو گفته است: «تنهایی بهترین پرورش‌دهنده‌ استعدادها و خویشتن‌داری‌ها‌ست». همچنین، نویسنده تأثیر گذر زمان بر انسان‌ها را بررسی کرده و نشان می‌دهد که چگونه خاطرات و تجربیات گذشته بر تصمیمات و احساسات کنونی او اثر می‌گذارد. «شب‌های بی‌خوابی»، نثر گیرایی دارد و کاملا مشخص است که برای نوشتن آن واژه‌های دقیقی انتخاب‌ شده است. نویسنده با زبانی دقیق و موزون، تمام احساسات و تجربیات خود را به شکل برجسته و ماندگار بازگو کرده است. یکی از نقاط قوت «شب‌های بی‌خوابی»، توانایی نویسنده در خلق تصویرهای روشن و ملموس از مکان‌ها و افراد است. شاید برخی از خوانندگان سبک نوشتاری هاردویک را پیچیده و پراستعاره بدانند؛ اما همین ویژگی‌ها به کتاب، عمق و زندگی بخشیده است. این کتاب با سبک یگانه‌ و ویژه‌ خود، تجربه‌ای خاص و ماندگار برای خواننده‌ به ارمغان می‌آورد. نویسنده با دقت و مهارت، محیط‌ها و شخصیت‌های خود را به شکلی باورپذیر و زنده به تصویر می‌کشد.

با خواندن لحظاتی که نویسنده ثبت کرده، یاد آلبرت انیشتین می‌افتیم که گفته است: «تخیل مهم‌تر از دانش است؛ زیرا دانش محدود است، اما تخیل تمام دنیا را دربرمی‌گیرد». در «شب‌های بی‌خوابی»، نویسنده به موضوعات مختلفی مانند عشق، پشیمانی و نیاز انسان به ارتباط می‌پردازد. او نگاهی ژرف و دقیق به احساسات و تجربیات انسانی دارد و خواننده را به سفری درونی دعوت می‌کند. خواندن «شب‌های بی‌خوابی» درست مانند گذراندن شب‌های طولانی و تفکر در مورد مسائل عمیق زندگی است؛ شب‌هایی که در آنها نورِ کم، اما دریافت‌های روشن وجود دارد. هاردویک با استفاده از نثر دقیق و جزئیات بی‌نظیر، تجربه و حس را به شکل زنده و ملموس به تصویر می‌کشد و با توجه به جزئیات کوچک زندگی روزمره، تصویرهای روشنی از زندگی شهری و لحظات ویژه به خواننده ارائه می‌دهد. در نهایت، «شب‌های بی‌خوابی» اثر ادبی برجسته‌ای است که با زبان غنی و بیان ظریف خود، تجربیات انسانی را عمیق و تأمل‌برانگیز بازگو می‌کند. این کتاب نه‌تنها برای علاقه‌مندان به ادبیات؛ بلکه برای همه‌ کسانی که پی درک بهتری از احساسات و تجربیات انسانی می‌گردند، مفید و آموزنده است. مارسل پروست می‌گوید: «یک کتاب واقعی، باید تبر باشد برای شکستن دریای یخی که درون ماست» و این اثر به‌خوبی از عهده‌ چنین کاری برمی‌آید. نویسنده در این کتاب، اثر هنر و ادبیات بر زندگی انسان‌ها را نیز بررسی می‌کند. او به تأثیر کتاب‌ها، فیلم‌ها و آثار هنری دیگر بر تجربیات و احساسات خود اشاره می‌کند و نشان می‌دهد چگونه هنر به ما کمک می‌کند تا با تجربیات خود بهتر کنار بیاییم و به زندگی نگاه عمیق‌تری داشته باشیم. خواندن «شب‌های تنهایی» در یکی از شب‌هایی که نور اطرافتان کم است، به‌ طور حتم دریافت‌های روشن و ویژه‌ای به شما هدیه می‌دهد.


یک «شاید» بزرگ

متین نوروزی: «شب‌های بی‌خوابی» نوشته الیزابت هاردویک، اثری است درباره زندگی و آدم‌ها که تجربه‌ای شخصی و در‌عین‌حال جهانی از هویت، گذر زمان و پیچیدگی‌های زندگی انسانی را ارائه می‌دهد. کلیدواژه اصلی در این کتاب، واژه «شاید» است. یک شاید بزرگ که در سراسر روایت جاری است و در هر سطر بیش‌از‌پیش یادآوری می‌کند که همه چیز در این جهان نسبی است. هاردویک با هنرمندی، این مفهوم را متبلور کرده که آدمی در تماشای جهان پیرامون تنهاست و هیچ‌ چیز برای هیچ‌کس قطعی نیست.

او آگاهانه از قضاوت قطعی پرهیز می‌کند. نثر او چندلایه، سرشار از جملات شاعرانه و قصار و استعاری است. اشاره‌های بی‌شمار او به عناصر پیرامتنی، به غنای نثرش می‌افزاید. هاردویک با نثری شبیه به یک مکالمه‌ درونی، خواننده را از میان سطرهایی عبور می‌دهد که بیش از آنکه روایتی مستقیم باشند، انعکاس ذهنی پرسه‌زن است. کلماتش شبیه یادداشت‌هایی است که از دل رؤیا بیرون آمده‌اند و لحنی دارد که گاهی مثل زمزمه‌ آرامی در شب به گوش می‌رسد. در‌عین‌حال، بازی هوشمندانه‌اش با روایت، او را در جایی قرار می‌دهد که مدام بین شعر، خاطره، جستار و گزارش در حرکت است و در نهایت، ملغمه‌ای را ارائه می‌دهد که ادبیات محض است یا همان‌طور که جفری اوبراین توضیح می‌دهد: «گزارشی خلاقانه یا خلاقیتی گزارشگرانه».

متن کُلاژگونه او بی‌هیچ تلاشی برای پرکردن فواصل بین روایات، حتی در شکل ظاهری و ویراستاری فنی، تجربه‌ای شهودی و منحصر‌به‌‌فرد را ارائه می‌دهد که درنهایت، تعریف‌های معمول از ژانر را زیر سؤال می‌برد یا شاید جابه‌جا می‌کند. این رمان عامدانه بدون پیرنگی واضح و راوی‌ مشخص پیش می‌رود. هاردویک در جایی از متن نوشته است: «سفر که می‌کنی، دیگر خودت وجود نداری، و این اولین کشف توست» و باز همان شاید بزرگ، شاید به‌همین‌دلیل راوی در این اثر آن‌چنان که باید، پیدا نیست. اگرچه به‌ گواه خود هاردویک، این کتاب خود‌زندگینامه نیست، اما شباهت زیادی به آن دارد. شاید خاطراتی رسوب‌شده در ناخودآگاه که بی‌اختیار بر قلم جاری شده‌اند. اما حتی در همین مقام نیز، نثر او شفاف، بی‌پرده و بدون خودسانسوری است. او به‌خوبی دغدغه‌های زنی آزاد اما بی‌پشتیبان و سرگردان را تصویر می‌کند؛ زنی که ناگزیر از ناتوانی امروز، به گذشته‌ها پناه می‌برد. جوان دیدیون گفته بود: «برای آنکه صحنه را تصاحب کنی، باید به خواری در محکمه انظار تن بسپاری». هاردویک توانسته از این مرز عبور کند و از این محکمه بگذرد. نثر او تمام ویژگی‌های مادی و معنوی را در کنار هم قرار می‌دهد؛ عالم مادی در کنار عالم معنا شکل می‌گیرد و توصیفی تازه ارائه می‌دهد که راه‌گشا خواهد بود.

خواندن «شب‌های بی‌خوابی» مثل ورق‌زدن دفترچه‌ا‌ی قدیمی است که کسی در آن یادداشت‌هایی پراکنده نوشته و بعد، برخی از صفحه‌ها را پاره کرده باشد. پیوند میان پاراگراف‌ها نه از جنس علت و معلول، بلکه از جنس تداعی‌های نامرئی ذهنی است، درست مثل خاطراتی که بی‌آنکه خواسته باشی، ناگهان هجوم می‌آورند. هاردویک، این پراکندگی را با مهارت در تاروپود داستان می‌بافد و هم‌زمان، اجازه می‌دهد تا خواننده در کشف دوباره معنای خاطرات، به تأملی عمیق دست یابد. این نوع روایت، مرزهای واقعیت و تخیل را به چالش می‌کشد و خواننده را درگیر فضایی می‌کند که احساساتی متناقض را برمی‌انگیزد. بیراه نیست که سوزان سانتاگ او را «ملکه‌ توصیف» می‌خواند. برای مثال در نیویورک توصیفی هاردویک، کافه‌ها پناهگاه‌هایی هستند که آدم‌ها در آنها به چشم یکدیگر نگاه نمی‌کنند. خیابان‌ها پر از مردمی است که سایه‌شان در پیاده‌روها امتداد دارد، اما انگار از کنار هم عبور نمی‌کنند، بلکه در جهان‌های جداگانه‌ای قدم می‌زنند. شهر برای راوی نه یک مکان، بلکه نوعی وضعیت ذهنی است؛ جایی که در آن، جمعیت می‌تواند تو را بیشتر از همیشه در تنهایی‌ات فرو ببرد.

در پرداخت به روابط انسانی، هاردویک با ظرافت و دقتی تحسین‌برانگیز عمل می‌کند. راوی با نگاهی واقع‌بینانه و بدون قضاوت، به ازدواج‌های ناکام، روابط زودگذر و دوستی‌های پایدار می‌پردازد. این تأملات، عاری از احساس‌گرایی افراطی است و در عوض، پذیرشی خردمندانه از نقص‌های انسانی را منعکس می‌کند. در نگاه او، روابط انسانی پدیده‌هایی ساده و خطی نیستند، بلکه تجربیاتی چندلایه و در حال تحول‌اند. یکی از موضوعات محوری کتاب، زندگی زنان و چالش‌هایی است که در دنیایی مردسالار با آن مواجه‌اند. هاردویک، با ظرافت، زنانی را که اغلب نادیده گرفته می‌شوند، ازجمله زنان مسن مجرد، هنرمندان کم‌نام و بیوه‌های تنها را به مرکز توجه می‌آورد. او از طریق این پرتره‌ها، انتظارات جامعه و نقش‌های محدودی را که برای زنان تعریف شده است، نقد می‌کند. این نقد اجتماعی، به‌ گونه‌ای ظریف در لایه‌های روایت تنیده شده است و بی‌آنکه مستقیم به آن اشاره کند، تأثیری عمیق بر خواننده می‌گذارد. هاردویک در «شب‌های بی‌خوابی» نه‌تنها به زندگی زنان، بلکه در رفت‌وبرگشت مداوم ذهنی به ماهیت هویت و جایگاه فرد در جامعه می‌اندیشد. درست مانند خواب‌زده‌ای که در کوچه‌‌‌پس‌کوچه‌های شهر راه می‌رود و با چشمان باز خواب می‌بیند.

 

پرتره‌ای از یک زندگی

سارا شمسی: «شب‌های بی‌خوابی» رمانی‌ است بی‌پیرنگ یا نمونه‌ای کم‌نظیر از زندگی‌نامه‌ داستانی که صرفا محدود به انگاره‌های ذهنی یک شخصیت نمی‌ماند و تفاسیری جامعه‌شناختی از زیست اجتماعی زنان و مردان دهه‌ چهل میلادی آمریکا را نیز در مسیر تکامل خود ارائه می‌دهد. راوی در شب‌های بی‌خوابی‌اش به‌مثابه‌ انسان‌شناسی است که اکنون مثل یک مهاجر به بوستون، منهتن یا نیویورکی که در آن سال‌ها در هتل‌های ارزان‌قیمتش، با عشق‌های اغلب محکوم به شکست، میان آدم‌های بی‌خانمان و بی‌قراری که داشتند وام‌های کلان‌شان را در خاطرشان محو می‌کردند، بازگشته است.

الیزابتی که اکنون دارد به شخصی با نام اختصاری «میم» نامه می‌نویسد و الیزابت نویسنده‌ای که بر فراز همه‌ آنچه در روایت است، قرار دارد. شخصیت اصلی نه‌تنها الیزابت، بلکه حافظه‌ انسانی است. درست همانند «در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته» راوی در پیچ‌وخم حافظه‌ خود رمان را به پیش می‌برد و در‌عین‌حال الیزابت راوی و الیزابت نویسنده‌ هر دو در کنار هم ردپای هرچند نامحسوسی از پست‌مدرنیسم در رمان بر جای می‌گذارند. از طرف دیگر آن روح سازش‌ناپذیر و یکه‌تازانه اثر با بیان احساسات و عواطف زنانه‌ای که خود را در تراکم جزئیات و نگاه به سوژه‌ها نشان می‌دهد، نشانه‌هایی بارز از امپرسیونیسم و اکسپرسیونیسم دارد و در‌عین‌حال فضای کلی اثر از هرگونه وابستگی مطلق به ایسم‌ها، سبک‌ها و ژانرها آزاد و رهاست. «شب‌های بی‌خوابی» با وجود بهره‌گیری از تمام پتانسیل رمان، جستار و نثری بسیار شاعرانه، در هیچ‌کدام از این قالب‌ها به‌ طور کامل قرار نمی‌گیرد و این رازی است که میان نویسنده و خواننده‌اش تا انتهای اثر باقی می‌ماند. راوی «شب‌های بی‌خوابی» همه جا حضور دارد و هرجا که حضورش مانع آن مواجهه‌ مستقیم خواننده با واقعیت موجود باشد، به شکلی مبهم بدون ظن خواننده به کنار می‌رود تا دوباره در صورت الزام در مسیر روایت احضار شود.

میدان‌دادنی به بینش شخصی مخاطب و فراتر بردن او در بطن دنیایی که می‌خواهد به‌ واسطه اثر کشف کند که قطعا از احترام به مخاطب سرچشمه می‌گیرد. در «شب‌های بی‌خوابی» ما با هاردویکی مواجهیم که منتور تیزهوش صدها نویسنده‌ نسل بعد از خودش بوده، مجله‌ نقد کتاب «نیویورک ریویو آو بوکز» را برای سال‌ها منتشر کرده، نقدهای اجتماعی صریح نوشته و به تک‌تک واژگانش صیقل داده تا اگر تصمیم بگیرد از شب‌های بی‌خوابی‌اش بنویسد، آن را بسیار جسورانه و خود اتکا بنویسد.

هاردویک نویسنده‌ای است که به لحن و آهنگ کلامش بیش از هر چیزی می‌اندیشد. او با الهام از زندگی شخصی خود در این رمان حافظه‌اش را می‌کاود و در گونه‌ای ماکیومنت کردن و با گرفتن فاصله‌ای، در حول‌و‌حوش حافظه‌اش به دنبال یافتن پاسخ‌هایی به پرسش‌های فلسفی در نگاهش به تجربه زندگی‌اش است. چه برای نویسنده و چه برای خواننده این تجربه‌ زندگی است که مهم است تا در عصاره‌ رمان شکل بگیرد و دراین‌میان تأثیر احساسات خود نویسنده بر ادراکی که از جهان اطرافش، پرتره‌ آدم‌ها و خاطراتش دارد، اثری هرچه بدیع‌تر را به وجود آورده است. توصیف‌های اغراق‌آمیز و بزرگ‌نمایی و انگشت‌گذاشتن بر روی ناهماهنگی‌ها که از فرط بکر بودن زیبایند، حتی اگر در توصیف نازیبایی‌ها باشند، در توصیف فردی که برای لحظاتی وارد روایت می‌شود، از یک صحنه‌ اکستریم لانگ‌شات، مستقیم به کلوزآپ می‌رود و با تاش‌هایی چنان پرقوت با جملاتی کوبنده و کوتاه و اغلب بدون فعل شخصیت ساخته می‌شود.

به همین سیاق هم شخصیت‌هایش به فرجام می‌رسند: خواننده‌‌ آمریکایی مطرح جَز (بیلی هالیدی) که حتی به تشییع جنازه‌ مادرش هم دیر می‌رسد، خودرویی که سر چهارراهی در لس‌آنجلس سر می‌رسد و «ج» را از مصائب دوران میان‌سالی نجات می‌دهد و این‌همه در جملاتی کوتاه که مانند بسته‌هایی معنایی در ناخودآگاه خواننده از هم باز می‌شوند، تصاویری واقع‌گرایانه می‌سازند. ریتمی مدام در حال شکستن از عباراتی که هرگز از ذهن خواننده بیرون نخواهند رفت و حاکی از وجود سبکی کاملا شخصی‌اند. قدرت نهفته‌ اثر به‌‌جای طرح مشخص و خط داستانی، در دقت به جزئیات و بافت بدیع کلمات است. نویسنده با به‌کارگیری نهایت مهارت در نثری شاعرانه و تعین سبک شخصی‌اش که با قاطعیت می‌توان آن را تقلیدناپذیر یافت، از خواننده امتیاز می‌گیرد. هاردویک آن صدایی شخصی را در این اثر می‌سازد که آرزوی بزرگ هر نویسنده‌ای است. صدای شخصی نویسنده‌ای که هر چقدر هم شاعرانه باشد، درعین‌حال واقعی‌ است.