مروری بر «سرابگرایی صنعتی در نظام قبایلی ایران»
صنعت بهمثابه نظام حیات جمعی
«سرابگرایی صنعتی در نظام قبایلی ایران» نوشته علی رضاقلی (والا) با دیدگاهی تاریخی-اقتصادی به موضوع توسعه صنعتی و موانع آن پرداخته است. اهمیتِ کتاب اخیر در این است که این جامعهشناس بحث بنیادینِ توسعه را با دیدگاهی میانرشتهای و جامع مطرح کرده است. او صنعت را بهمثابه یک نظام حیات جمعی و بهاعتبار شرایط خاص ژئوپلیتیک و تاریخی ایران واکاوی میکند.
شرق: «سرابگرایی صنعتی در نظام قبایلی ایران» نوشته علی رضاقلی (والا) با دیدگاهی تاریخی-اقتصادی به موضوع توسعه صنعتی و موانع آن پرداخته است. اهمیتِ کتاب اخیر در این است که این جامعهشناس بحث بنیادینِ توسعه را با دیدگاهی میانرشتهای و جامع مطرح کرده است. او صنعت را بهمثابه یک نظام حیات جمعی و بهاعتبار شرایط خاص ژئوپلیتیک و تاریخی ایران واکاوی میکند. رضاقلی بسیاری از مشکلات ایران را تاریخی میداند و معتقد است اکثر کشورها و جوامع در دنیا با مشکلات تاریخی خود دستبهگریباناند و همه بهگونهای در حال بازسازیاند تا بتوانند رفاه مردم خود را تأمین کنند. فرشاد مؤمنی، اقتصاددانی که به اقتصاد نهادگرا باور دارد، در مقدمه خود بر کتابِ رضاقلی، سراغ داگلاس نورث، نوبلیست ممتاز اقتصاد توسعه میرود که معتقد است «رقابت بین کشورها و رقابت بین شرکتها، شکل تجسدیافتۀ رقابت اندیشههاست». از دیدِ مؤمنی این گزاره مهم حاکی از آن است که سرنوشت ما در گرو کمیت و کیفیت اندیشهورزی است، چنانچه درک صحیحی از آن صورت گیرد مسیرهایی به سمت پیشرفت و اعتلای جوامع بشری باز میشود و در غیر این صورت سقوط و اضمحلال اجتنابناپذیر است. مؤمنی مسئله حیاتی در راستای حرکت به سمت توسعه را رسیدن به درک صحیح، یعنی قدرت تشخیص کانونهای اصلی بازتولید توسعهنیافتگی در ساحت علم و تجربه میداند و معتقد است دستیابی به این توانایی از طریق تلاش علمی ژرف، گفتوگوهای انتقادی عمیق و تجربههای عملی انباشتهشده حاصل میشود که نشاندهنده ذخیره دانش آشکار و ضمنی بشر است. فرشاد مؤمنی این قدرت تشخیص را با ارجاع به تعبیری از جان نویل کینز، از جنس هنر میخواند که ماحصلِ خودشناسیهای عمیق و دیگرشناسیهای ژرف و سلطهشناسی است. «بر این اساس کشورمان به شدت نیازمند بهرهگیری از ذخیره دانش آشکار و ضمنی در عرصه سیاست و اقتصاد است، و این مهم از طریق عمقبخشیدن به دانشمان از تاریخ، جغرافیا، اقتصاد و سیاست ایران و جهان حاصل میشود». فرشاد مؤمنی جامعۀ کنونی را درگیر بحرانهای بیشمار میداند و اعتقاد دارد هرچه این بحرانها عمیقتر شوند و درهمتنیدگی میان آنها بیشتر شود، اهمیت قدرت تشخیص افزایش مییابد. مؤمنی از این منظر اهمیتِ آثار رضاقلی را بررسی میکند و معتقد است ممتازبودن قدرت تشخیص او درباره مسائل اساسی کشور در میان اندیشهورزان معاصر از این زاویه جلوه بیشتر پیدا میکند. «او با تمام وجود عمرش را بر سر رمزگشایی از شناختِ کانونهای اصلی بازتولیدکننده بحرانها و مسئله تداوم توسعهنیافتگی در ایران صرف کرد. وی به مدد تلاشهای علمی و عملی خستهناپذیر خود، که به صورت استثنایی در طول دههها صیقل خورده و رشد و اعتلا پیدا کرد، به یک متفکر پُرپهلو تبدیل شد. رضاقلی با مطالعات میانرشتهای و تکاپوی علمی خود در زمینه تاریخ، جامعهشناسی، اقتصاد، علوم سیاسی، روششناسی، فلسفه، علوم اجتماعی و ادبیات، توانست به یک پدیده استثنایی و از جهاتی تکرارنشدنی تبدیل شود». فرشاد مؤمنی به «یادگارهای اندیشهای کمنظیرِ» رضاقلی اشاره میکند ازجمله آثار درخشان «جامعهشناسی خودکامگی» و «جامعهشناسی نخبهکشی» و «اگر نورث ایرانی بود» و کتابِ اخیر «سرابگرایی صنعتی در نظام قبایلی ایران» که از نظر او بهواقع گرهگشاست. همچنین رضاقلی را مانند مصلحان بزرگ جهان میداند که پیش از هر چیز گرفتاریهای سرزمینش را بحران اندیشهای میدانست و ازاینرو با تمام وجود همه عمرش را بر سر ارتقایبنیۀ اندیشهای ایران گذاشت. مؤمنی با تحلیلِ کارنامه اندیشهای رضاقلی، مسئله سهگانه او («جامعهشناسی خودکامگی» و «جامعهشناسی نخبهکشی» و «اگر نورث ایرانی بود») را «ناامنی» میخواند و کتاب اخیر «سرابگرایی صنعتی در نظام قبایلی ایران» را نوعی تکمیل آن میراث اندیشهای و امتداد آن میداند که بنا دارد راه برونرفت از این وضعیت را نشان دهد، و آن راه از دیدِ رضاقلی، «تولید فناورانه» است که مؤمنی آن را «افقگشایی بینظیر» میخواند و اظهار امیدواری میکند که به اندازه اهمیتش مورد توجه قرار گیرد. «رضاقلی نهتنها صنعت و پیوند فعالیت صنعتی در ایران را با همه وجوه حیاتِ جمعی ایرانیان گرهخورده میبیند بلکه نشان میدهد برای این سرزمین که از دیرباز به دلایل و علل پرشماری با ساخت تولید معیشتی، فقر، عقبماندگی و بلاتکلیفی خو گرفته، هیچ راهی جز بازگشت به ارتقای بنیه تولید صنعتی و فناورانه برای رهایی و نجات از گرفتاریها وجود ندارد». مؤمنی رضاقلی را از معدود افرادی میشمارد که در میان کسانی که کار منظم و روشمند در زمینه توسعه کردهاند توانسته پیوند صنعت و تولید فناورانه را با همه ابعاد نظام حیات جمعی تشخیص دهد. بیراه نیست که فرشاد مؤمنی همفکر با رضاقلی که به اقتصاد نهادگرا میاندیشند، مدام به نورث ارجاع میدهد و اینجا نیز از این متفکر نهادگرا نقل میکند که بر ضرورت تولید فناورانه با نظام حیات جمعی تأکید داشته است: «اگر کشوری این معضل را بهموقع درک نکند، با یک زمینگیری و گرفتاریِ حیرتانگیز و مکررا رو به افزایش مواجه خواهد شد». مؤمنی در انتهای خوانش خود از «سرابگرایی صنعتی در نظام قبایلی ایران» اشاره میکند که رضاقلی تحلیل خود را از الگوی سنتی استعماریِ تقسیم کار بینالمللی آغاز میکند که در اثر تفوق توان تولیدی اروپاییها به ایران تحمیل شده بود. او همچنین از نقش تاجرباشیها سخن میگوید که منافع استعمارگرها را دنبال میکردند و به یک قدرت اجتماعی بزرگ و مانعتراش در برابر توسعه صنعتی ایران درآمده بودند. وابستگیهای فناورانه و ساخت سیاسی دوره قاجار براساس توسعه صنعتی غیر و امتیازات و معاهداتِ ننگین در این دوره از دیگر مباحثی است که رضاقلی بهعنوانِ موانع تاریخی آنها را واکاوی میکند. دست آخر فرشاد مؤمنی تعبیری از تری کارل باعنوان «تله نفتی» را پیش میکشد که مسئله نفرین منابع را نتیجه ماهیت رژیم نفتی بینالمللی میداند و معتقد است تله نفتی نهتنها پایداری سیاسی-اقتصادی دولتهای نفتی را به خطر میاندازد بلکه با اغواگریهایی که دارد بهعنوان یک تهدید برای سلامت اقتصاد بینالملل به شمار میرود. مؤمنی مینویسد در یک ارزیابی آسیبشناختی در عین حال که به راهگشاییهای علی رضاقلی در این کتاب توجه داریم، باید به بررسی آنچه که بهویژه از ناحیه خامفروشی بر سرمان آمده بپردازیم. آسیبهای کشور از تله نفتی با تمام ابعاد زندگی اجتماعی گره خورده است و بنابراین باید از فرصتطلبی و سهلانگاریها فاصله بگیریم».