هادی حیدری در مراسم یکصدمین سال انتشار روزنامه «توفیق»:
گفتوگو دچار اختلال شود، زبان طنز تنگ و محدود میشود
هادی حیدری در مراسم روزنامه توفیق گفت: «انتشار مجلات انتقادی در جهان سوم، مانند حرکت در میدان مین است؛ بسیار پرمخاطره و چالشبرانگیز! هنر فراوانی میخواهد که مخالف جریان آب شنا کنی و نیمقرن دوام بیاوری! این کار مهم را «توفیق» انجام داد و مدال مردمیترین نشریات تاریخ ایران بر سینهاش نشست.»
به گزارش شبکه شرق، آیین یکصدمین سال آغاز انتشار روزنامه «توفیق» به مناسبت اهدای آرشیو مؤسسۀ توفیق به مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی برگزار شد. در این مراسم که روز شنبه-۲۴- تیر برگزار شد، احمد مسجدجامعی، هادی خانیکی، محمّد جعفری قنواتی، غلامرضا کیانیرشید و مهسا طهرانی سخنرانی کردند. هادی حیدری، کارتونیست نیز از دیگر چهرههایی بود که در این مراسم سخنرانی کرد که متن آن به شرح زیر است:
«به نام خالق کفتر
آنکه مداد آفرید و کاغذ و دفتر
باعث افتخار من است که در آیین یکصدمین سال آغاز انتشار «توفیق» سخن بگویم.
افسوس میخورم که چرا در زمانهی توفیق، پا به جهان نگذاشته بوم تا لذت همکاری و همنشینی با یکی از طلاییترین نسلهای طنز و کاریکاتور ایران را تجربه کنم اما خوشحالم که لااقل شاگرد دستپروردههای مکتب توفیق بودهام.
امروز طبعا درباره توفیق و راه و روش آن، بسیار سخن گفته شده و گفته خواهد شد. از حضور ارجمندتان اجازه میخواهم تا این سوال را مطرح کنم که چرا دیگر مانند توفیق و گلآقا تکرار نشدند؟
چرا توفیق با آن تشکیلات پویا و آن ستارگان درخشان آسمان طنز و کاریکاتور، به زمانهی ما نرسید؟
به راستی چرا جامعه ایران، جامعهای کوتاهمدت است؟
چند پاسخ به این پرسشها به ذهنم میرسد و البته هرقدر بر سر این موضوعات بایستیم، به پاسخهای پرشمار دیگری خواهیم رسید.
یکی از مهمترین آسیبها در جامعه ایران، فقدان نهادسازی و کادرسازی است. در ایران، کمترین عرصهای میتوانید مشاهده کنید که نهاد و سازمان مستحکم و بلندمدتی ساخته شده باشد!
به باور من، یکی از دلایل مهم، این است که بنیان یک جریان موثر، قائم به شخص یا افراد محدودی گذاشته میشود. با پایان عمر آنها و یا خستگی و بیانگیزگی پایهگذاران، حیات آن نهاد نیز به پایان میرسد!
یکی از مهمترین کارکردهای نهاد، پرورش نیروهای حرفهای متناسب با اهداف آن است. در مکتب توفیق، کارتونیستها و طنزنویسان پرشماری تربیت شدند که هر کدامشان در تاریخ طنز ایران، نامی بلند دارند. اما مدیران توفیق آیا به تربیت مدیران جایگزین خویش نیز اندیشیده بودند؟ و اگر اندیشیده وبودند، نظام سیاسی و شرایط اجتماعی و اقتصادی، امکان تحقق آن را فراهم میکرد؟
از سویی دیگر، نهادهای مدنی از جمله رسانه، همواره با دو چالش جدی مواجه است: حاکمیت و جامعه. جامعه استبدادزده ایران و به تبع آن حاکمیت در أدوار مختلف، هرگز اجازه رشد و بالندگی به نهادهای خصوصی و مردمی نمیدهد؛ چنانچه توفیق نیز با کوتهنظری نظام حکومتی پیشین، طعمه توقیف شد و اینچنین بود که پرونده یکی از مردمیترین و موثرترین نهادهای مطبوعاتی ایران، پیچیده شد!
اما چرا پس از انقلاب پنجاه و هفت، مدیران توفیق دست به احیای این مجله خوشنام نزدند. در نوشتهها و گفتههای مدیران توفیق، دلیل این تصمیم، فقدان فضای مناسب برای انتشار دوباره مجله بیان شده است.
آنچنان که میبینیم، ارتباط میان شکلگرفتن یک نهاد ریشهدار و بلندمدت با نظام حاکم، یک ارتباط تنگاتنگ و متاثر از یکدیگر است.
چهقدر دلچسبتر بود که ما امروز سالگرد صدسال انتشار بدون وقفه «توفیق» را با حضور هزاران مخاطب پایدار و وفادار، جشن میگرفتیم.
چرا ما هرگز نمیتوانیم تصور کنیم، مجلهای مانند «مجله آمریکایی طنز و کاریکاتور مَد» در ایران داشته باشیم. مَد از سال ۱۹۵۲ بدون وقفه در حال انتشار است و هواداران پرشماری در سراسر ایران دارد؛ بدون واهمه از توقیف و تهدید و دغدغه های اقتصادی.
اینجاست که تفاوت میان توسعهیافتگی و عقبماندگی آشکار میشود.
اما آیا این توسعه نیافتگی، صرفا در حاکمان ایران وجود دارد؟ آیا ما شهروندان عادی، ظرفیت انتقادپذیری کافی داریم؟ ما که هنوز در کوچکترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده، توان گفتوگو با همسر و فرزندانمان را نداریم و کوچکترین انتقاد از خود را برنمیتابیم و به جای بالابردن ظرفیتهای نقد، زیر میز گفتوگو میزنیم و دعوا و قهر را بر مفاهمه، ترجیح میدهیم، آیا آمادگی پذیرش ورود به یک جامعه توسعهیافته را داریم؟
وقتی شهروندان فلان شهر، به دلیل شوخی با نحوهی گویشش در یک سریال طنز، به اعتراض، خیابانها را پر میکنند و یا صاحبان مشاغل، تحمل انتقاد طنزآمیز از حرفه خود را ندارند، چطور انتظار داریم فلان مسئول مملکت، ظرفیت پذیرش نقد در قالب طنز و کاریکاتور داشته باشد؟
وقتی گفتوگو میان نسلها، گفتوگو میان نهادها و جریانهای سیاسی، گفتوگو میان روشنفکران و کنشگران فرهنگی، علمی، اجتماعی و مدنی دچار اختلال است، طبیعتا راه نقد و زبان طنز هم بسیار تنگ و محدود میشود.
در چنین شرایطی مسئولین و نظامهای حاکم هم فرصت پیدا میکنند تا در برابر جامعه ضعیف، زیادهطلبی کنند. اساسا آنها در میانه همین شرایط، اعمال قدرت میکنند.
انتشار مجلات انتقادی در جهان سوم، مانند حرکت در میدان مین است؛ بسیار پرمخاطره و چالشبرانگیز! هنر فراوانی میخواهد که مخالف جریان آب شنا کنی و نیمقرن دوام بیاوری! این کار مهم را «توفیق» انجام داد و مدال مردمیترین نشریات تاریخ ایران بر سینهاش نشست.
درست است که در تیرماه ۱۳۵۰ برای همیشه توقیف شد اما انتشار یک ویژهنامه به مناسبت صدمین سال آغاز انتشار در هفتههای گذشته، یاد روزهای خوش و پرفروغ قدیم را در خاطر مخاطبان و دوستداران مجله توفیق زنده کرد. زندهیادان حسن توفیق و حسین توفیق حتما خوشحال خواهند شد که به همت برادرشان دکتر عباس توفیق و همکاران و دوستان سابق و لاحق، این ویژهنامه به زیور طبع آراسته شد.
در پایان با آرزوی سلامتی برای بازماندگان مجله تاریخی توفیق، امیدوارم جامعه ایران به سمتی حرکت کند تا نقدپذیری مشفقانه و صادقانه و به تعبیری دیگر «گفتوگوی انتقادی و موثر» در آن تحمل شده و رسانههایی نو برای انتشار کارتون و طنز در سپهر اجتماعی، فرهنگی، هنری و سیاسی کشور ظهور کنند و تبدیل به نهادهایی ریشهدار با طولعمرهایی فراوان شوند.»