|

درباره سریال «اکلایت»

ستارگان نژادپرست؟!

«اکلایت» دقیقا همان مجموعه‌ای است که مخاطبان پر و پا قرص «جنگ ستارگان» انتظار دارند. این سریال که لزلی هدلند آن را در 8 اپیزود ساخته بخشی از فرنچایز جنگ ستارگان به‌شمار می‌رود و پیش از رخدادهای فیلم‌های اصلی جنگ ستارگان اتفاق می‌افتد. اما با همه این تفاسیر سوال اصلی این است که چرا نمره آن بین مخاطبان به این صورت سقوط کرده است. جواب این سوال از قضا به کیفیت «اکلایت» مربوط نیست. این سریال دقیقا از همان متد سریال‌های قبلی دنیای جنگ ستارگان بهره گرفته و حتی شیوه ساخت آن نیز به فیلم‌های قدیمی‌تر این مجموعه نزدیک است.

ستارگان نژادپرست؟!

خبر کوتاهی که هفته گذشته درباره یکی از اسپین‌آف‌های مهم دنیای سریال‌های تلویزیونی منتشر شد نشان از چالش جدیدی بود که صنعت سرگرمی با آن روبه‌رو شده است. هفته گذشته دیزنی پلاس دو اپیزود ابتدایی سریال «اکلایت» (The Acolyte) را پخش کرد. سریالی که به نظر می‌رسید همچون دیگر سریال‌های جهان «جنگ ستارگان» (Star Wars) مورد توجه واقع شود. بر خلاف انتظار اولیه و با اینکه سریال مورد توجه منتقدان واقع شد اما «اکلایت» در یک اتفاق تقریبا غیرمنتظره کمترین امتیاز مخاطبان دنیای «جنگ ستارگان» از سال 1978 را به دست آورد. امتیازی که لوکاس فیلم را وارد چالش تازه‌ای در دنیای بزرگ و محترم جنگ ستارگان برای علاقه‌مندان می‌کرد.

دو اپیزود اول این سریال روز ۴ ژوئن (15 خرداد) پخش شد و روایتگر داستانی بود که حدود ۱۰۰ سال پیش از ماجراهای فیلم «تهدید شبح» (Phantom Menace) اتفاق می‌افتد. «تهدید شبح» از نظر زمان ساخت چهارمین فیلم از مجموعه «جنگ ستارگان» بود که در سال 1999 توسط جرج لوکاس ساخته شد. البته این فیلم از نظر زمانی در دنیای «جنگ ستارگان» اولین محسوب می‌شد و تاکنون دوران پیش از آن را ندیده بودیم. از این نظر «اکلایت» تبدیل به یک پدیده جذاب برای طرفداران «جنگ ستارگان» شده بود.

داستان «اکلایت» از دوران صلح و آرامش و صد سال قبل از به قدرت رسیدن «امپراتوری» آغاز می‌شود. «محفل جدای و جمهوری کهکشانی قرن‌ها به دور از جنگ و در رفاه به سر می‌برند اما در گوشه و کنار تاریک کهکشان، عده‌‌ای معدود و قدرتمند، در خفا استفاده از «نیرو» را یاد می‌گیرند. یکی از این افراد که آدمکُشی تنهاست با هدف انتقام، خطر لو رفتن را به جان می‌خرد.» «اکالایت» ما را به معبد جدای‌ها و آن‌چه آنان را به شخصیت‌هایی این‌چنین تبدیل کرده، می‌برد. گویا این سریال یک تبارشناسی کامل از دورانی است که پیش از این در مجموعه «جنگ ستارگان» به آنها پرداخته نشده بود.

«اکلایت» دقیقا همان مجموعه‌ای است که مخاطبان پر و پا قرص «جنگ ستارگان» انتظار دارند. این سریال که لزلی هدلند آن را در 8 اپیزود ساخته بخشی از فرنچایز جنگ ستارگان به‌شمار می‌رود و پیش از رخدادهای فیلم‌های اصلی جنگ ستارگان اتفاق می‌افتد. اما با همه این تفاسیر سوال اصلی این است که چرا نمره آن بین مخاطبان به این صورت سقوط کرده است. جواب این سوال از قضا به کیفیت «اکلایت» مربوط نیست. این سریال دقیقا از همان متد سریال‌های قبلی دنیای جنگ ستارگان بهره گرفته و حتی شیوه ساخت آن نیز به فیلم‌های قدیمی‌تر این مجموعه نزدیک است. داستان سریال هم جدید و تقریبا جدا از خط فرانچایز است. به عبارتی حتی کسانی که فقط سریال‌های تازه این مجموعه را دنبال کرده‌اند هم احتیاجی چندانی برای بازگشت به گذشته ندارند. اما چالش اصلی سریال در همین دو قسمت اول به بحث نژادپرستی و کشتن قهرمانان بر می‌گردد.

آن‌گونه که رسانه‌ها گزارش داده‌اند بسیاری از بینندگان سریال پس از دیدن فقط پنج دقیقه از قسمت اول «ناامید» شده‌اند. «کری آن ماس» در این اپیزود در نقش «استاد ایندارا» معرفی می‌شود اما این شخصیت در دقایق ابتدایی سریال و در دوئلی با شخصیت می با بازی آماندلا استنبرگ کشته می‌شود، گرهی داستانی که خشم بینندگان زیادی را برانگیخته است. دلیل دیگر به مصاحبه استنبرگ بازمی‌گردد که در یک مصاحبه به شوخی گفته بود هدف سریال «به گریه انداختن سفیدپوستان» بوده است. از طرف دیگر «لزلی هدلاند» نویسنده سریال در مصاحبه‌ای ادعا کرده بود که هواداران متعصب را هوادار واقعی نمی‌داند: «هر کسی که درگیر تعصب، نژادستیزی یا نفرت‌پراکنی شود... من او را هوادار نمی‌دانم.» چالش دیگر سریال این است که برای اولین بار داستانی روایت می‌کند که خارج از دوران «لوک اسکای‌واکر» است، و فیلم‌هایی را به یکدیگر وصل نمی‌کند و یک پیش‌درآمد مرسوم نیست.

فارغ از همه این حرف‌ها اما سریال دقیقا جایی می‌ایستد که از یک مجموعه در فرانچایز «جنگ ستارگان» انتظار داریم. همان‌گونه که سریال «خاندان اژدها» به عنوان پیش درآمد «بازی تاج و تخت» چند قرن به عقب برگشت و «ارباب حلقه‌ها» هزاران سال سرزمین میانه را برای پخش سریال «حلقه‌های قدرت» بازگرداند، «جنگ ستارگان» هم این برگشت به عقب به مدت یک قرن را برنامه‌ریزی کرده تا ما به جهان تازه‌ای وارد شویم.

سریال در افتتاحیه خود از صلح و نظم جهان می‌گوید که در سایه جدای‌ها و نیرو شکل گرفته اما بحث اصلی آن‌جاست که اگر کسی این نظم را به هم بریزد چه اتفاقی می‌افتد. مانند همیشه شخصیت‌های مختلف دنیای جنگ ستارگان در برقراری این مسیر کمک زیادی می‌کنند و ما در میانه شمیشرهای رنگی و اتفاقات عجیب و غریب دوباره می‌توانیم با مسیر از این جهان لذت ببریم.

این سریال در همین دو اپیزود ابتدایی پخش شده یک ویژگی متفاوت دیگر نسبت به مجموعه‌های تلویزیونی که در دنیای جنگ ستارگان ساخته شده از خود نشان می‌دهد. اینجا هنوز قرار نیست زیاد سلاح‌های متفاوت دنیای جنگ ستارگان را تماشا کنیم و بخش مهمی از درگیری‌ها به مبارزه‌های اکشن و رزمی باز می‌گردد. ترکیب حرکات رزمی و استفاده از «نیرو» جلوه بسیار خوبی برای طرفداران دارد و این مسیر را به سمتی می‌برد که می‌توان از این سریال لذت برد.

با همه این اوصاف اما در نهایت دوباره می‌توان به طرفداران جنگ ستارگان توصیه کرد که نگران جوسازی‌ها و امتیازهای پایین نباشند و حتی این بار به منتقدین اعتماد کنند. از سوی دیگر برای طرفداران سریال‌های تلویزیونی هم می‌توان این امید را داد که هنوز فرانچایزهای «جنگ ستارگان» به وضعیت اسف‌بار سریال‌های مارول دچار نشده‌اند و این دنیا با همه فانتزی بودن، ارزش تماشا را به عنوان یک محصول درست و حسابی از صنعت سرگرمی دارد. سریالی که هرچند اسیر بحث‌های نژادپرستانه شده اما از متد دنیای خود دست نمی‌کشد و با همان کیفیت و شرایط مخاطب را بخش دیگری از کهکشان روانه می‌کند.