درباره سریال «ماده تاریک»
این راه روشن نیست!
ما در طول سریال ۹ اپیزودی «ماده تاریک»، میان دو جهان موازی و جهانهای دیگری که تصویر میشوند، در حرکت هستیم. در اپیزودهای ابتدایی، دو نسخه از جیسون را میبینیم که یکی، در لحظهای که همسر کنونیاش باردار شده است، تصمیم میگیرد دست از تحقیقاتش بکشد و یک زندگی شاد را پایهگذاری کند. اما «جیسون ۲»، در همان زمان تصمیم گرفته که به تحقیقاتش ادامه بدهد؛ جایزه ببرد و «دنیلا» را رها کند. حالا که تحقیقات کامل شده و نتیجه داده است، «جیسون ۲»، تصمیم گرفته است به جهان «جیسون ۱»، بیاید؛ او را به جهان خودش بفرستد و ادامه ماجرا...
«اپل تیوی پلاس» با سریال «ماده تاریک» (Dark Matter)، به دنیای سریالهای تلویزیونی آمده است؛ سریالی ساخته «بلیک کراوچ» که به دلیل ترکیب بازیگران و داستانی که دارد، میتواند یکی از پیشنهادهای مهم سال «2024» باشد.
اگر بخواهیم با رویکردی شبهفلسفی، به دنیای سریالهای تلویزیونی نگاه کنیم، میتوانیم آن را مانند جهانهای موازی توصیف کنیم. شما به این بخش از صنعت سرگرمی که وارد میشوید، میتوانید خود را در میان جهانی موازی تصور کنید؛ جهانهایی که فهم آنها، بخش مهمی از دنیای علم را دربرگرفته است. این همنشینی میان سریالها و جهانهای موازی، هر روز پررنگتر از گذشته میشود و حالا حتی مخاطبان نیز، به مجموعههایی که جهان موازی را دنبال میکنند، توجه ویژهای دارند.
در تازهترین اتفاق، «اپل تیوی پلاس» با سریال «ماده تاریک» (Dark Matter)، به دنیای سریالهای تلویزیونی آمده است؛ سریالی ساخته «بلیک کراوچ» که به دلیل ترکیب بازیگران و داستانی که دارد، میتواند یکی از پیشنهادهای مهم سال «2024» باشد.
اهمیت سریال «ماده تاریک»، در اولین نگاه، به بستری است که بر اساس آن ساخته شده است. این سریال اقتباسی از کتابی به همین نام نوشته «بلیک کراوچ» است و خود او نیز در نقش سازنده و نویسنده سریال نقش اصلی را ایفا کرده است. کراوچ به عنوان یک رماننویس با سهگانه «کاجهالی سرگردان» (Wayward Pines) شناخته میشود. کتابی که آن هم زمینهای برای اقتباس سریالی به همین نام و در سال 2015 منتشر شد.
کتاب «ماده تاریک» یک رمان علمی تخیلی هیجانانگیز بود که اولین بار در جولای ۲۰۱۶ توسط گروه انتشارات کراون در ایالات متحده منتشر شد. داستان درباره فیزیکدانی است که ربوده شده و به یک جهان موازی فرستاده میشود که در آن نسخه دیگری از زندگی او به دلیل انتخاب متفاوتی که پانزده سال قبل انجام داده، در حال رخ دادن است. این کتاب از تفسیر چندجهانی مکانیک کوانتومی استفاده و فرض میکند هر نتیجه ممکن از هر رویداد، جهان یا دنیای جدیدی را ایجاد میکند که موازی با جهان ما است. این کتاب در سال 2016 نامزد جایزه جهانی فناوری شد و حالا به عنوان یک سریال تلویزیونی در دسترس قرار گرفته است.
«ماده تاریک»، داستان «جیسون دسن» (با بازی جوئل اجرتون) را دنبال میکند؛ فیزیکدانی که به همراه همسرش دنیلا (با بازی جنیفر کانلی) و پسرش چارلی (با بازی اوکس فگلی) زندگی میکند. او یک زندگی آرام اما پر از آرامش و مهربانی دارد. رابطه خوبی با همسر و پسرش دارد، در دانشگاهی محلی در شیکاگو درس میدهد و هر روز یک زندگی عادی را پشت سر میگذارد. او شبی به مهمانی برنده شدن یک جایزه برای فیزیکدانان دعوت میشود که دوستش رایان هولدر (با بازی جیمی سیمپسون) آن را برده و در بار نزدیک خانهاش پیشنهاد کار متفاوتی در سنفرانسیسکو را میگیرد. اما همه چیز در همان شب متفاوت میشود. جیسون در مسیر کوتاه بازگشت به خانه دزدیده میشود و توسط مردی که دقیقا خود اوست با تزریق مادهای به جهانی موازی فرستاده میشود. این در حالی است که «جیسون ۲»، در این جهان میماند و داستان از همینجا شروع میشود.
ما در طول سریال ۹ اپیزودی «ماده تاریک»، میان دو جهان موازی و جهانهای دیگری که تصویر میشوند، در حرکت هستیم. در اپیزودهای ابتدایی، دو نسخه از جیسون را میبینیم که یکی، در لحظهای که همسر کنونیاش باردار شده است، تصمیم میگیرد دست از تحقیقاتش بکشد و یک زندگی شاد را پایهگذاری کند. اما «جیسون ۲»، در همان زمان تصمیم گرفته که به تحقیقاتش ادامه بدهد؛ جایزه ببرد و «دنیلا» را رها کند. حالا که تحقیقات کامل شده و نتیجه داده است، «جیسون ۲»، تصمیم گرفته است به جهان «جیسون ۱»، بیاید؛ او را به جهان خودش بفرستد و ادامه ماجرا...
«ماده تاریک» با استفاده از در همآمیختگی دو جهان موازی مسیر خود را پیش میبرد. دو جیسون در سریال سکانس به سکانس حرکت میکنند و این همطرازی باعث میشود که سریال به طرز عجیبی در همان ابتدا مورد توجه قرار گیرد. بازیها هم تا حدود زیادی قانعکننده است و میتوان وجوه مختلف یک تصمیم و دو زندگی در طی 15 سال را تماشا کرد.
بسیاری از مفاهیم در «ماده تاریک» به خوبی کار میکنند و بخش مهمی از این امر به دلیل آن است که ادگرتون در نقش جیسون در به تصویر کشیدن هر دو نسخه چشمگیر رفتار میکند. اگرچه تفاوتهای آنها ظریف است، اما به اندازه کافی متفاوت هستند که به راحتی تمایز آنها را نشان دهد. علاوه بر این، در حالی که جیسون در جستجوی خانه واقعی خود به نقاط مختلف جهان چندگانه سفر میکند، «جیسون ۲»، اتفاقاتی ویرانگر را به نمایش میگذارد. در این میان جیسون در جهانهای موازی نسخههای متمایزی از دنیلا را میبیند که بازی جذاب جنیفر کانلی باعث میشود که سریال همچنان زمینههای تماشا تا اپیزود پایانی را داشته باشد.
اما داستان این سریال مشکلات عجیبی دارد. جهانهای موازی تعبیه شده در سریال بعد از 2 اپیزود مخاطب را خسته میکند. سریال آغاز نه چندان جذاب دارد و به خوبی میتوان آنچه در ابتدا میگذرد را تماشا کرد. سریال از همان ابتدا وظیفهای بسیار مهم بر عهده دارد و آن زمینههای زندگی «جیسون ۱»، است که وقتی به جهان موازی تبعید میشود بخواهد خود را به آب و آتش بزند که به آن دنیا برگردد. اگر سریال زندگی «جیسون ۱»، را به گونهای تثبیت نکند که به ما بفهماند چرا او مشتاق بازگشت به آن است، ما گویا راهی بیهوده رفتهایم.
ما 9 قسمت را به تماشای تلاش «جیسون ۱»، برای بازگرداندن زندگی خود میگذرانیم اما دریغ از یک ورودی و دلیل منطقی برای این همه شور به بازگشت. هیچ چیزی در آن زندگی تا پیش از دزدیده شدن «جیسون ۱»، به گونهای نیست که بتوانیم بگوییم نیاز به یک اتفاق متفاوت در داستان وجود دارد. این همان مسیری است که که «ماده تاریک» را به مسیری میبرد که هیچ روشنایی در آن دیده نمیشود. ما با چرخهای تکراری از جهانهای موازی روبهرو هستیم که در نهایت به همان تکرار میافتد و این تکرارها هم هیچ کمکی به بیننده برای جذابیت بیشتر نمیکند. گویی بهترین کار آن است که در میانه صنعت سرگرمی به «ماده تاریک» همچون یک سریال سرگرمکننده نگاه و از آن با خیالی راحت از آن عبور کنیم.