درباره سریال «بانوی دریاچه»؛
گذار از تناقضها
«بانوی دریاچه» سریالی درباره زنانی است که در جامعه سنتی آمریکای دهه 1960 چندان مورد توجه قرار نمیگیرند و برای آنکه بتوانند خود را نشان دهند باید مسیرهای مختلفی را پشت سر بگذارند.
یک زن خانهدار یهودی در سال 1966 را تصور کنید که ناگهان تصمیم به شورش علیه زندگی خود میگیرد و چنان در این شورش درونی فرو میرود که همه چیز را رها میکند. این داستان یک خطی سریالی است که در هفته گذشته اپل تیوی پلاس در دسترس مخاطبان سریالهای تلویزیونی قرار داد. سریالی که هر چند امتیاز مناسبی از مخاطبان IMDb به دست نیاورده اما با توجه به داستان و بازیگران آن میتواند یکی از مورد انتظارترین پروژههای هفتههای آینده صنعت سرگرمی باشد. همه این حرفها درباره سریال «بانوی دریاچه» است.
بانوی دریاچه (Lady in the Lake) یک مینیسریال آمریکایی بر پایه رمانی به همین نام است. این مجموعه در ۱۹ جولای ۲۰۲۴ در اپل تیوی پلاس آغاز به پخش کرد. این سریال مخاطب خود را به دهه 1960 در بالتیمور آمریکا میبرد و داستان مدی شوارتز را روایت میکند که مجموعه اتفاقاتی در روز عید شکرگزاری باعث میشود که او در زندگیاش تغییراتی اساسی ایجاد کند. این تغییرات او را از زنی خانهدار در یک خانواده یهودی معتقد به آداب و سنن به یک روزنامهنگار تحقیقی تبدیل میکند و سرنوشت اتفاقات را به صورت پیاپی برای او رقم میزند.
بانوی دریاچه را آلما هارئل با اقتباس از رمانی به همین نام اثر لورا لیپمن ساخته است. لیپمن از دو مرگ در بالتیمور در سال 1969 که هیچ ارتباطی به هم نداشتند برای نوشتن این کتاب الهام گرفت: قتل استر لبوویتز 11 ساله و مرگ مرموز شرلی پارکر، یک زن سیاهپوست 33 ساله. او کتابش را در سال 2019 منتشر کرد و به شدت هم مورد توجه قرار گرفت. توجه به کتاب به گونهای بود که استیون کینگ، نویسنده شهیر آمریکایی، در نیویورکتایمز نقد مثبتی برای این رمان نوشت و آن را «فوقالعاده» خواند. کینگ استفاده رمان از پیچشهای داستانی و شخصیتپردازیها را ستایش کرد. داستان رمان درباره یک زن خانهدار یهودی است که شوهرش را ترک و به مرکز شهر بالتیمور نقل مکان میکند تا یک خبرنگار تحقیقی شود. او به زودی شروع به کشف رمز و راز قتل یک زن سیاهپوست و یک دختر جوان یهودی میکند. این کتاب به موضوعات نژادپرستی و زنستیزی در آمریکای دهه 1960 میپردازد.
در 2 اپیزود ابتدایی این سریال اتفاقات به گونهای رخ میدهد که ما وارد دو خط داستانی متفاوت شویم. هر چند سریال با گم شدن یک دختر 11 ساله آغاز میشود اما به تدریج دو خط اصلی داستان که مربوط به مدی شوارتز (با بازی ناتالی پورتمن) و کلیو جانسون (با بازی موزساینگرام) را تماشا میکنیم. سریال در بازخوانی خط روایی خود در اپیزودهای ابتدایی موفق عمل و دو شخصیت اصلی را به صورت پیاپی روایت میکند. ما قرار است دو زن با دو رنگ پوست متفاوت را ببینیم اما در کنار آن المانهایی مانند یهودی بودن، شرطبندی، مواد مخدر و مجادلات سیاسی هم مورد توجه قرار گرفته است. داستان سریال همه آنچیزی که در بستر نژادپرستیها و طبقههای متفاوت مردم در آمریکای آن روز وجود داشته را مورد توجه قرار میدهد.
در این میان آنچه در دو اپیزود ابتدایی به شکل عجیبی به چشم میآید بازی درخشان ناتالی پورتمن در اولین حضور تلویزیونی اوست. پورتمن به عنوان زنی یهودی در یک روز و پس از خرید گوشت برای عید شکرگزاری با یک بحران تمام روبهرو میشود. مدی که قرار است خود را به یک مراسم سخنرانی برساند، لباسش با خون گوشت کثیف میشود و برای خرید لباس به فروشگاهی میرود. آنجا از گم شدن دختر 11 ساله مطلع میشود و این مسیری برای باز شدن همه خاطراتی است که گویی به پس ذهن تبعید شده بودند. همین اتفاقات و یک سخنرانی ناموفق مدی را به ترک خانه و زندگی وادار میکند در حالی که بهانه او جستوجو برای یافتن دختر گمشده است. در سوی مقابل کلیو جانسون زن سیاهپوست اما بسیار خودساخته است که همه تلاشش را به کار گرفته تا به هر طریقی پول به دست بیاورد و وضعیت زندگی خود و فرزندانش را تغییر دهد. سریال خط داستانی آنها را پیش میگیرد و هر یک به طریقی به دیگری نزدیک میشود اما همانگونه که در داستان کتاب خواندیم این پیوند با مرگ کلیو شکل دوبارهای به خود میگیرد.
«بانوی دریاچه» سریالی درباره زنانی است که در جامعه سنتی آمریکای دهه 1960 چندان مورد توجه قرار نمیگیرند و برای آنکه بتوانند خود را نشان دهند باید مسیرهای مختلفی را پشت سر بگذارند. «بانوی دریاچه» زنانی را نشان میدهد که متفاوت از روزگار خود فکر میکنند اما چندان از سوی جامعه مورد توجه قرار نمیگیرند. در این میان مدی به واسطه یک بحران روحی سریع و کلیو به دلیل وضعیت نامساعد زندگیاش مجبور به شورش در مقابل سنتها و گذار از تناقضها هستند. همین خط داستانی احتمالا بتواند کسانی که به طور جدیتر سریالهای تلویزیونی را دنبال میکنند، راضی نگه دارد اما همانگونه که پیش از این اشاره کردیم مشکل کلیدی درباره «بانوی دریاچه» از جایی شروع میشود که همین دو اپیزود ابتدایی از نظر نوع روایت داستان و ریتم کلی چندان چنگی به دل نمیزند. زنی که از خانه گذشته و پا در عرصهای متفاوت گذاشته و حتی توانسته جسد دختر گمشده را پیدا کند، هیچ یک از عوامل جذابیت برای پیشبرد داستان را در دست ندارد و به جای آن سازنده تصمیم میگیرد تا خط داستانی را در مسیری قرار دهد که او تبدیل به خبرنگار تحقیقی شود؛ گویی دو اپیزود ابتدایی تنها تیزری است برای 5 قسمت بعدی.
احتمالا برای پایان این مطلب بد نباشد اشاره به جملات نویسنده گاردین درباره این سریال داشته باشیم. او در متن سراسر تحسین خود درباره «بانوی دریاچه» مینویسد: «بانوی دریاچه به چیزهای زیادی فراتر از یک راز قتل پیچیده تبدیل میشود. این تصویری از بالتیمور دوران حقوق مدنی است، پرترهای از تعصب نژادی، ستم جنسی و تلاقی هر دو و از طریق بیرحمی مدی و کوری مکرر او نسبت به زندگی و تجربیاتهمسایگانش. بررسی این موضوع که چگونه ظلم لزوماً باعث نمیشودشما را از ظالم شدن واکسینه کند. درام میپرسد رهایی واقعی برای همه چگونه میتواند باشد و آیا میتوان آن را بدون هزینه برای دیگری انجام داد.» در نهایت میتوان مینیسریال «بانوی دریاچه» را توصیه و آن را تماشا کرد.