مسئله شهر و رجحان امر سیاستی بر سیاسی
جای خوشوقتی است که دومین شماره نشریه اهالی، ضمیمه شهری روزنامه «شرق» را به حضور خوانندگان گرانقدر تقدیم میکنیم. شماره نخست «اهالی» که در روزهای پایانی دیماه منتشر شد، با واکنشهای عموما مثبتی از سوی طیفهای مختلف مخاطبان و صاحبنظران مسائل شهری مواجه شد و این امر، انگیزه بیشتری در تداوم انتشار این نشریه و ارتقای کیفی آن برای دستاندرکاران ایجاد کرد و تلاش شد با رفع برخی کمبودها و کاستیها که عموما در آغاز هر فعالیتی اجتنابناپذیر است، برنامهریزی بهتری از سوی شورای سیاستگذاری و هیئت تحریریه برای انتشار شمارههای آتی انجام شود.
علی اعطا-عضو شورای سیاستگذاری و دبیر ماهنامه: جای خوشوقتی است که دومین شماره نشریه اهالی، ضمیمه شهری روزنامه «شرق» را به حضور خوانندگان گرانقدر تقدیم میکنیم. شماره نخست «اهالی» که در روزهای پایانی دیماه منتشر شد، با واکنشهای عموما مثبتی از سوی طیفهای مختلف مخاطبان و صاحبنظران مسائل شهری مواجه شد و این امر، انگیزه بیشتری در تداوم انتشار این نشریه و ارتقای کیفی آن برای دستاندرکاران ایجاد کرد و تلاش شد با رفع برخی کمبودها و کاستیها که عموما در آغاز هر فعالیتی اجتنابناپذیر است، برنامهریزی بهتری از سوی شورای سیاستگذاری و هیئت تحریریه برای انتشار شمارههای آتی انجام شود.
واقعیت این است که پرداختن به شهر در قامت یک سوژه مستقل، در مطبوعات عمومی ما سابقهای طولانی ندارد. میتوان این سابقه را به حدود دو تا سه دهه تخمین زد. هرچند از ابتدای تاریخ مطبوعات به معنای مدرن آن در ایران، میتوان اینجا و آنجا و برای مثال در روزنامههایی نظیر وقایعالاتفاقیه یا کاغذ اخبار، رد و اثر مطالبی در رابطه با مسائل شهر را جستوجو کرد. به گمان من -که گاه در جایگاه مخاطب، گاه در جایگاه نویسنده و پژوهشگر و گاه در جایگاه بازیگر میدان مدیریت شهری، مسیر رویدادها و شیوه مواجهه مطبوعات با مسائل شهر را دنبال کردهام- این موضوع همواره قابل نقد بوده است؛ این نقد از این زاویه قابل طرح است که شیوه مواجهه مرسوم رسانههای عمومی، به میزان قابل توجهی از فضای سیاسی روزمره تأثیر فراوان میگیرد که نتیجه ناگزیر آن، رویدادمحوری و سطحینگری نسبت به مسئله شهر و ضعف مفرط در پرداختن به لایههای عمیقتر سیاستی (و نه سیاسی) مسائل شهری است.
تصور میکنم برای اثبات این مدعا، نیاز چندانی به کندوکاو نیست؛ چراکه شیوه مواجهه رسانههای عمومی یا رسانههای شهری ما با سوژه شهر، همواره از مجادلات سیاسی مرسوم و روزمره تأثیر جدی گرفته است. به تعبیر دیگر، آرایش سیاسی نیروهای مؤثر اجتماعی و شکافهای سیاسی و اجتماعی ناشی از آن، همواره نقش و بافتار خود را بر محتوای رسانهای گسترانیده است. در چنین شرایطی است که این عرصه، محمل مجادلات مرسوم و مستمر سیاسی میشود و محتواپردازی رسانهای، بیش از بررسی مسائل اساسی شهر، ویترین آرایش سیاسی مدیران شهری میشود.
روشن است که نوع نگاه ما به مسائل شهری، بیتأثیر از اندیشهها و خاستگاههای فکری و سیاسی نیست؛ اما در اینجا باید میان فضای سیاسی با امر سیاستی (در معنای مرتبط با تعیین خطمشی و سیاستگذاری عمومی) تفاوت قائل شد. در فضای سیاستزده حاکم بر شیوه انعکاس مسائل حوزه شهری در مطبوعات، امر سیاستی و رویکردی که فینفسه در عمق قرار دارد، از نظرها پنهان میماند و آنچه آشکار میشود، محتوای کمعمق متأثر از مجادلات بیپایان سیاسی است. در این فضا، اندیشمندان و دانایان کمتر مجال سخن مییابند؛ چراکه آنان عموما نه خود را بازیگر میدان مناقشات مرسوم سیاسی و نه سکه خود را سکه رایج این بازار میدانند.
در همین یک فقره موضوع پرونده شماره دوم «اهالی»، یعنی مسئله حرکت در شهر و حملونقل شهری، رسانههای عمومی ما عمدتا چگونه اطلاعاتی به مخاطب عرضه میکنند؟ اینکه مثلا کسانی مشکل را به کمکاری دیگران نسبت دادهاند؛ اینکه مثلا دولت و شهرداری توپ را به زمین یکدیگر انداختهاند؛ اینکه مثلا فلان عضو شورای شهر به شهردار تهران تذکر داده است؛ اینکه خیابانها راهبندان است و نظایر آن.
اما چه کسی دراینباره سخن میگوید که آیا میتوان جهتگیریهای سیاستی مشخصی برای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت طراحی و ترسیم کرد که نتایج آن قابل ارزیابی و به تعبیری سنجشپذیر باشد؟ آیا میتوان میان ذینفعان و بازیگران، بر سر این جهتگیریها و طرح و برنامههای ناشی از آن توافق ایجاد کرد؟ که بازیگران این سناریو، اگر بر آن توافق دارند، هریک چگونه باید در صحنه شهر ایفای نقش کنند؟
در چنین شرایطی که توصیف و تشریح شد، چه باید کرد؟ برای درانداختن طرحی نو و رسیدن به این مقصود، با کدام استراتژی و راهبرد باید سراغ مسئله شهر رفت؟ این پرسش اصلی است.
امروز در رسانههای عمومی، گزارشکردن اخبار، رویدادها، وعده و وعیدها، مجادلات بیپایان و نظایر آن، عاملان خاص خود را دارد که کم هم نیستند و لابد تکلیفی بر عهده دیگران نیست.
به گمان من، آنچه مغفول مانده و به تعبیری باری که بر زمین مانده است و کسانی باید آن را به مقصد برسانند، نگاهی عمیقتر به مسائل شهر است؛ نگاهی که ریشه در اندیشهای داشته باشد و اگر به استقبال رویدادهای روز و حتی مجادلات سیاسی در مسائل شهری میرود، بر اساس دستگاه فکری مشخصی مسائل را تحلیل کند و با مخاطب سخن بگوید.
تصور میکنم در چنین شرایطی، آنچه ضروری است، تدوین یک چارچوب و دستگاه فکری منسجم، تجربهگرا و دانشمحور و ترسیم چشماندازهایی بر آن اساس به سوی آینده شهر است؛ چشماندازی رو به آینده که البته در تجربههای تاریخی ریشه دارد؛ چشماندازهایی که از همان چارچوب و دستگاه فکری منسجم نشئت بگیرند. از این رهگذر، میتوان مسئله شهر را شناخت، دیروز و امروز آن را واکاوید و در چشمانداز فردا و پسفردای آن، طرح و نقشه توسعه فرهنگی، اجتماعی، مفهومی، زیرساختی و نهادی آن را در ذهن متصور شد و آنگاه با گفتوگوی جمعی و رسانهای، آن را به امری بینالاذهانی تبدیل کرد.
مأموریتی که «اهالی» برای خود قائل است، تلاش برای ایفای نقش در چارچوب این راهبرد و استراتژی است؛ اینکه مسئله شهر و موضوعات محوری و پیرامونی آن را فراتر از فضای سیاستزده عمومی حاکم بر حوزه شهری رسانهها ببیند، مسئلهشناسی کند و به اتفاق جمع گستردهای از کارشناسان مسائل شهری، به اتفاق آن دسته از مدیرانی که ایده و اندیشهای برای شهر دارند و با همراهی گروههای ذینفع و فعالان مدنی، به مسئلهها پاسخ بگوید و از رهگذر این گفتوگوی جمعی، چشماندازهایی برای آینده شهر ترسیم کند. مأموریتی که «اهالی» برای خود قائل است، مسئلهشناسی شهر از زاویه نگاه ذینفعان اصلی آن یعنی مردم است. گروههای مختلفی که در شکلدهی به ساختار فرهنگی، اجتماعی و کالبدی آن عاملیت دارند، اما با وجود این عاملیت، در ازدحام صداهای صاحبان تریبون، صدای آنها کمتر به گوش میرسد.
بازیگران صحنه شهر پرشمار هستند. در تلقی رایج، مدیریت شهری بازیگر اصلی این میدان دانسته میشود؛ بااینحال، چنین نیست و در اثبات این مطلب بسیار میتوان سخن گفت. بازیگران صحنه شهرهای امروز ما، در درجه اول «اهالی شهر» هستند. آنها هستند که تصمیم میگیرند؛ حتی اگر گاهی مجال تصمیمگیری از آنها سلب شود، باز همچنان آنها هستند که تصمیم میگیرند.
پس باید ذینفعان اصلی شهر و صاحبان آن را شناخت. صاحبخانه، مردم هستند. مردم موجر هستند و مدیران شهری مستأجران این خانه. و برای گفتوگو درباره این خانه، گفتوگو با صاحب این خانه در اولویت است؛ چراکه آنان بهتر از هر کسی به مسائل شهر واقف هستند و نقش کارشناس و سیاستگذار، فهم علمی و فنی از مسئله شهر و اهالی شهر و تعیین خطمشی برای فردای شهر بر آن اساس است. بازیگران اصلی شهر مردم هستند؛ اگرچه شهر بازیگران دیگری نیز دارد که هر یک به میزان سهم خود در این صحنه ایفای نقش میکنند. از شهرداریها و شوراهای شهر تا مجلس، دولت و سایرین نیز هر یک به سهم خود بازیگران این صحنه هستند.
دومین شماره «اهالی» که پیشروی شماست، به موضوع حرکت در شهر و حملونقل اختصاص دارد. تلاش شده چارچوبی برای پرداختن به این موضوع تدوین شود که برگرفته از یک دستگاه فکری حتیالمقدور منسجم و رویکردی هدفمند باشد.
نخست اینکه تلاش شده این موضوع، نه به صورت تقلیلیافته و صرفا در چارچوب موضوع حملونقل از طریق وسایل نقلیه، بلکه در چارچوب گستردهتری با مفهوم حرکت در شهر بررسی شود که دربرگیرنده مفهوم موسعتری از جابهجایی در شهر باشد. در این چارچوب است که میتوان حرکت پیاده در شهر و نیز نسبت میان حرکت پیاده و سواره و لوازم هریک را بررسی و تحلیل کرد و از دوگانهسازیهای سطحینگرانه و شعاری همچون «دوگانه انسانمحوری–خودرومحوری» فاصله گرفت. نکته اخیر از آن جنبه واجد اهمیت و شایان توجه است که دوگانه قابل نقد «انسانمحوری-خودرومحوری» در سالهای گذشته راه را برای نگاه عقلایی و رویکرد تعادلبخش به پیاده و سواره در کلانشهرها مسدود کرده است و هر نوع گسترش –حتی غیرکارشناسی- فضای پیاده را یک پیروزی برای عابران و فتح شهر توسط پیادهها و هر نوع گسترش فضای عبور خودرو، حتی صحیح و کارشناسی را خودرومحوری انسانستیز دانسته است. در این شماره و در بررسی مقوله حرکت در شهر، «اهالی» نهتنها دنبالهرو دوگانهانگاریهای سطحینگرانه رایج نیست، بلکه به امر سیاستی چگونگی تعادل حرکت در شهر نظر دارد.
دوم اینکه تلاش کردهایم مسئله ترافیک در شهرها را از جنبههای کمترشناختهشدهای بررسی کنیم؛ اینکه چگونه شهرهای ما از سوی شبکهای از بزرگراهها به مجمعالجزایر تبدیل میشوند؟ و اینکه اثرات شکافتهشدن بافت شهری توسط شبکه بزرگراهی بر دسترسیهای پیاده چیست و تبعات آن، چگونه سفرهای درونشهری را افزایش داده است؟ و اینکه براساس کدام مبانی نظری، همچنان راهحل را در تعریض خیابانها و گسترش بزرگراهها دیدهایم و ناخواسته، چرخه معیوبی ایجاد کردهایم که نتیجه اجتنابناپذیر آن، تسخیر شهرها توسط لشکر ماشینها بوده است. همچنین، علاوه بر مرور برخی تجربیات جهانی و نیز، نیمنگاهی بر مودهای حملونقل پاک، پایدار و متناسب با مقیاس کلانشهری، نقطه نظراتی از منظر فرهنگی و اجتماعی نسبت به مسئله حرکت و حملونقل در شهر مطرح شده است؛ با این زاویه نگاه که در فضای فرهنگی و اجتماعی امروز و با این میزان بضاعت و کفایت که از متولیان امر سراغ داریم، اهالی شهر چه میتوانند بکنند؟
تداوم این عبارات، توضیح واضحات است. محصول این تلاش پیشروی شماست.