|

کُنارصندل، شهری در آغاز دوران شهرنشینی

کاوش‌های باستان‌شناختی جیرفت در حوزه تمدنی هلیل‌رود

دکتر یوسف مجیدزاده، سرشناس‌ترین استاد باستان‌شناسی ایران است که توانسته با توجه به جایگاه علمی معتبر و بین‌المللی خود، باستان‌شناسی ایران را در عرصه بین‌المللی معرفی کرده و به جایگاه واقعی آن نزدیک کند. از‌جمله خدمات ارزشمند این استاد برجسته،‌ علاوه بر تألیف کتب و مقالات علمی معتبر، سرپرستی کاوش‌های جیرفت و کشف و ارائه مستندات پیشگامی هلیل‌رود در دوران «آغاز شهرنشینی» و پیشگامی در تمدن در هزاره سوم پیش از میلاد است که معادلات سنتی و تعریف بین‌النهرینی از مفهوم «تمدن» را دستخوش تغییر کرده است.

کُنارصندل، شهری در آغاز دوران شهرنشینی

‌یوسف مجیدزاده: دکتر یوسف مجیدزاده، سرشناس‌ترین استاد باستان‌شناسی ایران است که توانسته با توجه به جایگاه علمی معتبر و بین‌المللی خود، باستان‌شناسی ایران را در عرصه بین‌المللی معرفی کرده و به جایگاه واقعی آن نزدیک کند. از‌جمله خدمات ارزشمند این استاد برجسته،‌ علاوه بر تألیف کتب و مقالات علمی معتبر، سرپرستی کاوش‌های جیرفت و کشف و ارائه مستندات پیشگامی هلیل‌رود در دوران «آغاز شهرنشینی» و پیشگامی در تمدن در هزاره سوم پیش از میلاد است که معادلات سنتی و تعریف بین‌النهرینی از مفهوم «تمدن» را دستخوش تغییر کرده است.

وجود رود دائمی هلیل، چاه‌های آرتزین، شرایط مناسب محیط‌زیستی، دشت پهناور و حاصلخیز با کوه‌های بلند و انواع معادن طبیعی مانند مس، سنگ کلوریت (‌صابونی‌)، فیروزه، عقیق و احتمالا لاجورد، یکی از برجسته‌ترین مراکز صنعتی در شرق باستان در طول هزاره سوم پیش از میلاد به مرکزیت کُنارصندل امروزی را موجب شده است. مرکزی که دست‌کم مصنوعات هنری استادانه تزیین‌شده –‌به‌ویژه ظروف سنگی کلوریتی تولید‌شده در کارگاه‌های سنگ‌تراشی متعدد آن‌– به سراسر نقاط در طول هزاره سوم پیش از میلاد صادر می‌شده است. باستان‌شناسان تاکنون وجود این اقلام تجاری را در سرزمین ایلام در جنوب غرب ایران، چندین شهر سومری، محوطه‌هایی در منطقه «دیاله»، از «ماری» در فرات میانی، از جزیره تاروت در شبه‌جزیره عمان گزارش کرده‌اند.

جنوب شرق ایران از دیدگاه باستان‌شناسی تقریبا بکر و کارنشده است. محوطه‌های باستانی شهر سوخته در استان سیستان‌و‌بلوچستان و «شهداد» در استان کرمان با گورستان‌های عظیم مملو از هدایای تدفینی بسیار فراوان نهفته در آنها و محوطه‌های صنعتی «ابلیس» و «یحیی»، محوطه‌هایی انگشت‌شماری هستند که از حدود 50 سال پیش به‌خوبی معرفی شده‌اند. به فاصله نه‌چندان دور از این محوطه‌ها، در دره هلیل‌رود و در محدوده 28‌کیلومتری جنوب شهر جیرفت، بقایای یکی از بزرگ‌ترین مراکز تمدن شهری و یکی از غنی‌ترین مناطق کشاورزی با معادن فراوان در شرق باستان قرار دارد. تمدنی قابل مقایسه با تمدن‌های هزاره سوم در بین‌النهرین، مصر و دره سند که خلأ بزرگ جغرافیای سیاسی منطقه را در هزاره سوم پیش از میلاد پُر می‌کند.

در کنارصندل جنوبی، بخشی از کاخ شاهی در دژ مرتفع که زمانی در قلب شهر بر روی تپه‌ای باستانی برپا شده بود، بخش‌هایی از منطقه صنعتگران و همین‌طور بخش‌هایی از مناطق مسکونی این شهر گسترده باستانی‌شناسایی و کاوش‌شده است. شهر باستانی کُنارصندل جنوبی دست‌کم در حدود دو کیلومتر در دو کیلومتر و تا دو کیلومتر در سه کیلومتر وسعت داشته و از این لحاظ با بزرگ‌ترین شهرهای هم‌زمان در ایران، بین‌النهرین و دره سند برابر بوده است. در کنارصندل شمالی، با سازه خشتی عظیم و سکویی مرتفع و پله‌پله‌ای روبه‌رو هستیم که قابل مقایسه با سازه‌هایی است که آن را مدت‌ها پیش در جنوب غرب و غرب ایران و بین‌النهرین می‌شناختیم. اما این سازه که در کنارصندل شمالی از دو سکوی مطبق تشکیل شده، ابعادی غول‌آسا دارد. ابعاد این سازه در سکوی زیرین حدود 300 متر در 300 متر است که از این بابت بزرگ‌ترین سکوی پله‌ای در تمامی طول تاریخ مشرق‌زمین طی هزاره‌های سوم تا اول پیش از میلاد به شمار می‌رود. نقشه آن چهارگوش و ارتفاع کنونی آن از سطح زمین‌های اطراف در حال حاضر 17 متر است که شش‌و‌نیم متر از آن مربوط به سکوی اول یا زیرین است و از بلندای سکوی دوم یا بالایی 10و‌نیم متر باقی مانده است. مدارک به‌دست‌آمده نشان می‌دهد که دست‌کم سکوی دوم یک بار بازسازی شده و بر ابعاد آن افزوده شده است. ابعاد بنای اصلی این سکو حدود 150 متر در 150 متر است. به دلیل رانش بخش‌های بالای سازه و انباشته‌شدن آن در پای سکوها، اندازه‌گیری دقیق طول و عرض سکوها تا برداشتن کامل این انباشت‌ها امکان‌پذیر نخواهد بود. سطح بیرونی یا نمای جبهه شمالی این سازه در سکوی زیرین با نیم‌ستون‌های عظیمی به قطر حدود سه تا چهار متر و در سکوی بالا با جرزهای غول‌آسایی به طول هشت متر و به قطر چهار متر و به فاصله 19 متر از یکدیگر تزیین شده است.

از جالب‌ترین یافته‌ها در کنارصندل جنوبی، نقش‌برجسته بزرگ‌تر از قد یک انسان ایستاده متعلق به مردی است با بالاتنه برهنه و دامن گلدار. بالاتنه‌ای که به رنگ زرد اُخرایی‌ است و دامنی که به رنگ اُخرایی قرمز با تزیین ردیف مثلث‌ها به رنگ سیاه‌‌. این نقش‌برجسته در حدود 18 سانتی‌متر برجستگی دارد و بنابراین بیشتر به مجسمه آزادی می‌ماند که به دیوار تکیه کرده است. این پیکره در‌واقع بخشی از دیوار خشتی است که درون طاقچه‌ای قرار دارد. اگرچه از زیر سینه به بالای پیکره شکسته است، اما با توجه به آناتومی بدن انسان می‌توان محاسبه کرد در حدود 220 سانتی‌متر بلندی آن بوده است.

کشف اتفاقی گورستانی غنی در نزدیکی محوطه قلعه کوچک، در فاصله حدود یک‌کیلومتری جنوب تپه مرتفع قلعه کوچک و حدود چهارکیلومتری شمال غرب روستای کُنارصندل، از یافته‌های بسیار مهم دیگر به شمار می‌رود. این گورستان که در آن تنها هشت تدفین انجام گرفته است، بر روی تپه کوتاهی از سلسله‌تپه‌ماهورهای سنگ‌آهکی ایجاد شده بود. متأسفانه این گورستان نیز مورد دستبرد قرار گرفته بود، اما نه در سال‌های اخیر، بلکه در دوران باستان و به احتمال قوی در همان هزاره سوم پیش از میلاد!

به نظر می‌رسد نوع جنس تپه دلیل اصلی در انتخاب آن برای ایجاد گورستان بوده باشد؛ زیرا این تپه از نوعی سنگ‌آهکی به نسبت نرم تشکیل شده است که کار‌کردن در آن چندان دشوار نیست. اگرچه گورستان‌های ویران‌شده منطقه و به‌ویژه گورستان محطوط‌آباد، نشان می‌دهد که تمامی گورها بدون استثناء گودال‌های ساده‌ای هستند که در خاک حفر شده و در ساختن آنها هیچ نوع مصالحی به کار نرفته است، اما به نظر می‌رسد تپه سنگ‌آهکی در نزدیکی قلعه کوچک، دانسته و عامدانه به‌عنوان گورستان برگزیده شده است. گورها در این گورستان به‌صورت گودال‌هایی ساده است که به شکل دخمه ساخته شده‌اند. هر «گور‌دخمه» گودالِ راست‌گوشه‌ای است با گوشه‌های تقریبا قائمه و دیوارهای به‌خوبی تراشیده‌شده، با میانگین دو متر در دو‌و‌نیم متر و عمق سه متر. جهت همه گودال‌ها شمالی-جنوبی است و ورودی به همه آنها از طریق پلکانی است که در دیواره جنوبی گودال ایجاد شده و دخمه‌ای که تدفین در آن انجام گرفته، در دیواره شرقی ایجاد شده است. با وجود این الگوسازی‌ها و یکنواختی‌ها، هیچ‌یک از آنها، چه به لحاظ شکل و ابعاد و چه از نظر تعداد پله و شکل ورود به دخمه، مشابه دیگری نیست. ثروت نهفته‌ای که بقایای آن با وجود دستبرد در یکی از گورها به دست ما رسید، نشان می‌دهد این گورستان به احتمال قریب به یقین متعلق به فرمانروایان بوده و بنابراین ما آن را گورستان سلاطین نامیدیم. تفاوت در تزیین سفال‌های به‌دست‌آمده از گور‌دخمه‌ها از یک ‌سو و تفاوت در ساختار خود گوردخمه‌ها از سوی دیگر حکایت از تفاوت در زمان ساخت آنها و تدفین درون آنها دارد. بنابراین انتصاب هریک از تدفین‌ها به یکی از پادشاهان محتمل بوده و انتساب گورستان به نیمه نخست هزاره سوم منطقی به نظر می‌رسد.

اگرچه مهم‌ترین یافته‌ها، کشف سه لوح در یک نقطه در حدود 750‌متری شمال تپه کنارصندل جنوبی بود، اما در سطحی گسترده‌تر، وجود این سه لوح و آجر کتیبه‌دار بدون تردید بزرگ‌ترین رویداد در مطالعات مربوط به شرق باستان در دست‌کم نیم‌قرن اخیر بوده است. جالب اینکه درست در سال پیش از کشف مدارک پیش گفته، آقای لامبرگ کارلوفسکی در مقاله‌ای نوشته بود که جوامع ساکن در شرق ایران تا زمان هخامنشیان «بی‌سواد» بوده‌اند!

اصولا بسیاری بر این باور بودند که خط در جنوب غرب فلات ایران در اواخر هزاره چهارم پیش از میلاد در استان خوزستان و در دورانی که به «ایلامی مقدم» شهرت دارد، برای مدت کوتاهی از بین‌النهرینی‌ها به عاریت گرفته شد. این خط در جنوب غرب ایران در اواخر نیمه اول هزاره سوم پیش از میلاد ناپدید شد و جای خود را به خط میخی اَکَدی داد. سپس در ربع آخر هزاره سوم پیش از میلاد در ایلام همراه با خط میخی اَکَدی برای مدت کوتاهی خط دیگری آشکار شد که «عیلامی نوشتاری Linear Elamite » نامیده شد، اما عمر آن تنها 20 سال و منحصر به دوران پادشاهی «پوزور‌اینشوشیناک» آخرین فرمانروای سلسله «آوان» بوده است. بنابراین عمر این خط در ایلام بسیار کوتاه و منحصر به دوران زمامداری 20ساله او بود؛ زیرا پس از درگذشت این فرمانروا، استفاده از «خط عیلامی نوشتاری» در ایلام متوقف شد و از آن تاریخ تا پایان تمدن ایلامی -‌یعنی زمان هخامنشیان‌- تمامی متون ایلامی به خط میخی نوشته شد. به اعتقاد واژگان شناسان، دلیل پیدایش کوتاه‌مدت خط یادشده در ایلام این بود که «کوتیک‌اینشوشیناک» پس از اعلام استقلال، به منظور زدودن آثار سلطه اکدی‌ها از سرزمین خویش، خط دیگری را جایگزین «خط اَکَدی» می‌کند؛ زیرا به اعتقاد آنان این خط مراحل رشد خود را در جای ناشناخته‌ای پشت سر گذاشته بود.

امروز با حفریات کُنارصندل، جای تردیدی نیست که خاستگاه آن خط، جنوب شرق ایران بوده است، اما از آنجا که ایلامی‌ها با این خط جدید -یعنی عیلامی نوشتاری- ‌بیگانه بودند، پس از مرگ «کوتیک‌اینشوشیناک» آن را رها کرده و مانند گذشته به استفاده از «خط میخی اَکَدی کهن» که با آن مأنوس بودند، ادامه دادند.

بدون تردید برای کشف رمز خط الواح جیرفتی بسیار زود است. آنچه را که ما در حال حاضر می‌توانیم بگوییم، این است که این الواح، نظام خطی بومی جدیدی را ارائه می‌کنند که برعکس خط میخی سومری از اشکال هندسی تشکیل شده است؛ اشکالی مانند دایره‌ها، راست‌گوشه‌ها، مثلث‌ها، لوزی‌ها، خطوط متقاطع به انضمام ترکیبات گوناگونی از این نشان‌ها.

بر اساس سادگی یا پیچیدگی نشان‌ها در سه لوح به‌دست‌آمده و قطعه‌ای از یک آجر کتیبه‌دار از ورودی دژ، آشکارا مشخص است که آنها به زمان واحدی تعلق نداشته و پنج مرحله در نظام خطی جیرفت را ارائه می‌کنند. جدیدترین آنها که آجر کتیبه‌دار است، بر اساس آزمایش کربن 14 به حدود 2290 – 2490 پیش از میلاد تاریخ‌گذاری شده است.

درست است که ما تاکنون تنها به سه لوح مکتوب و یک آجر کتیبه‌دار‌ دست یافته‌ایم که هنوز خوانده نشده‌اند و به‌طور قطع و یقین در کاوش‌های سال‌های آینده، مدارک بیشتری در این زمینه به دست خواهد آمد اما همین مدارک انگشت‌شمار نشان می‌دهد جامعه ساکن در کُنارصندل و به عبارت دیگر «تمدن حوزه هلیل‌رود»، مانند تمدن‌های بین‌النهرین و مصر، نظام خطی متفاوتی از خط میخی بین‌النهرینی و هیروگلیف مصری داشته و تمدن ایرانی را در حوزه هلیل‌رود به یکی از سه سرزمین دارنده کهن‌ترین مخترع خط تبدیل کرده است.