توسعه ناسیونالیستی و توسعه میهندوستانه
ناسیونالیسم بیش از هر ایدئولوژی دیگری قدرت ایجاد شور و هیجان در جامعه دارد و تاریخ نشان داده است که میتواند تبدیل به یک نیروی قوی شود. ناسیونالیسم با ایجاد غیریتسازی و یکدستسازی نیروها و همگنکردن آنها تقویت میشود که در این میان تکثرها و تنوعها نادیده انگاشته یا طرد میشود. اما ناسیونالیسم همان میهندوستی نیست.
ناسیونالیسم بیش از هر ایدئولوژی دیگری قدرت ایجاد شور و هیجان در جامعه دارد و تاریخ نشان داده است که میتواند تبدیل به یک نیروی قوی شود. ناسیونالیسم با ایجاد غیریتسازی و یکدستسازی نیروها و همگنکردن آنها تقویت میشود که در این میان تکثرها و تنوعها نادیده انگاشته یا طرد میشود. اما ناسیونالیسم همان میهندوستی نیست. ویرولی در کتاب «برای عشق به میهن» بین این دو تمایز قائل است. او در این کتاب مدعی است که میتوان میهندوست بود، اما به دامن ناسیونالیسم نیفتاد. میتوان دغدغه میهن داشت و دلنگران وطن بود، اما ایدئولوژی ناسیونالیستی را نپذیرفت. میهندوستی و ناسیونالیسم دو جهان متفاوت را ترسیم میکنند. در رویکرد ناسیونالیستی، هرچه مربوط به میهن است، با همه ضعفها و کاستیهایش پذیرفته و چهبسا پرستیده میشود؛ درحالیکه در وطندوستی، برای عشق به وطن باید با ناکارآمدی و نادرستیهای موجود در وطن مبارزه کرد؛ چون وطن برای ما مهم است و نباید از ناعدالتیها و ناآزادیهای موجود در آن چشمپوشی کرد.
بر اساس آنچه بیان شد، میتوان از دو رویکرد در قبال توسعه سخن گفت؛ رویکرد ناسیونالیستی و رویکرد میهندوستانه. اولی به دنبال وحدتبخشی تحمیلی با نادیدهانگاشتن یا حذف تمامی تکثرها و تنوعهاست، اما در رویکرد توسعه میهندوستانه، پیشرفت کشور در سایه به رسمیت شناختن و احترام به تنوعها مطرح است. در رویکرد نخست، تکثر و تنوع بهمثابه مسئله و مانع تلقی میشود، ولی در رویکرد دوم، تنوع و تکثر فرصت و نقطه قوت است. در رویکرد توسعه ناسیونالیستی، خودبرتربینی و تخاصم با دیگری مطرح میشود، اما در رویکرد توسعه میهندوستانه مدارا، تساهل و همکاری همراه با حفظ و احترام به تنوعها مهم است. در رویکرد توسعه میهندوستانه، عدالت و آزادی برای همگان است و هیچ گروه و افرادی غیر یا درجه دوم نیستند.
در رویکرد توسعه ناسیونالیستی، خون، تبار و نیای مشترک مبنای هویت جمعی است، اما در رویکرد توسعه میهندوستانه، شهروندی مبناست. شهروندی فعال یعنی شهروندیای که فعالانه در تمامی تصمیمگیریهای مربوط به حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، چه در سطح خرد و چه در سطح کلان، مشارکت دارد. در رویکرد میهندوستانه، همگان به یک اندازه از آزادی و عدالت برخوردارند و تبعیض و سلطه جایی ندارد و اقتضای میهندوستی نقد هرگونه تبعیض و ناآزادی در میهن است. در ناسیونالیسم، وحدت و همگنسازی با کاهش آزادی و حتی گاهی با ذبح آن محقق میشود، اما در میهندوستی برای ساخت وطن بر پایه عدالت و آزادی تلاش میشود. در رویکرد توسعه میهندوستانه، تلاش برای اجتماع آزاد و برابر و غیر طردکننده و بدون تبعیض مطرح است. در توسعه ناسیونالیستی، اتحاد و همگنی بر اساس نژاد، قوم، فرهنگ و زبان شکل میگیرد و گاهی مثلا در ایران در دورههایی تلاش شد وحدت و همگنی بر پایه سلطنت شکل گیرد و هرچه تصور میشد در برابر آن است، طرد و حذف شد. در رویکرد توسعه میهندوستانه، ناعدالتی، ناآزادی و تبعیض، دشمن وطن تلقی میشود؛ درحالیکه در رویکرد توسعه ناسیونالیستی، دیگران قومی، نژادی و فرهنگی، دشمن هستند.
رویکردهای ناسیونالیستی با همه فرمها و اشکال خود، شیفته وحدت و همگنیای هستند که تکثر را برنمیتابد؛ درحالیکه در میهندوستی نیز اجماع و وحدت مطرح است، اما اجماع در سایه رهاییبخشی همه مردمان میهن از سلطه و تبعیض است. در رویکرد توسعه میهندوستانه، اندیشیدن به ملت مطرح است، اما بدون ملیگرایی. ملیت به معنای حق شهروندی با ملیت به معنای آبا و نیای مشترک تفاوت دارد. در اولی ملت به معنای حق و حقوق و در دومی ملت در چارچوب آداب و رسوم کموبیش مشترک تعریف میشود. رویکرد ناسیونالیستی برای ایجاد وحدت از خشونت و طرد بهره میگیرد؛ درحالیکه در رویکرد توسعه میهندوستانه، ایجاد شور و هیجان بر پایه دوستی و مدارا استوار است. وطندوستی، مراقبت و تیمارکردن وطن بر پایه شهروندی آزاد یا به قول ویرولی میهندوستی جمهوریخواهانه است که در آن هرگونه سلطه و تبعیض، دشمن تلقی میشود.
ناسیونالیسمی که به دنبال همگنسازی بر پایه طرد استوار است، در جامعه ایران ناممکن است. این وحدتبخشی تحمیلی با روح تکثر و چندگانگی جامعه ایران منافات دارد؛ بنابراین این استراتژی توسعهای که یکپارچهسازی تحمیلی را دنبال میکند، در جامعه ایران راه به جایی نمیبرد. رویکرد ناسیونالیستی تفاوتها را به صورت خشن طرد کرده و کثرتها را پنهان میکند.
در رویکرد میهندوستانه، چندصداییکردن جامعه در قلمرو توسعه و اجازه ظهور ایدهها و استراتژیهای گوناگون توسعهای به صورت همزمان که افراد و گروهها بتوانند از میان آنها دست به انتخاب بزنند، مطلوب و پسندیده است. بر این اساس، قدرت در حوزه توسعه پراکنده میشود و استراتژیهای توسعهای موازی شکل میگیرند که هرکدام چارچوبها، ایدهها و داعیههای خاص خود را دارند و در جریان توسعه ایفای نقش میکنند. اما در توسعه ناسیونالیستی این ایده مطرح میشود که برای اثرگذاری و نتیجهبخشبودن یک استراتژی باید همه با آن موافق باشند و به این وسیله قدرت فراگیری به آن داد تا بدون هیچ مخالفتی، در جامعه هژمونیک شود؛ درصورتیکه چنین امری در نهایت به طرد خشن سایر بدیلها و اقتدارگرایی میانجامد.
احتمال زیادی دارد که رویکرد ناسیونالیستی به دولتگرایی و اقتدارگرایی منجر شود؛ بهگونهایکه دولت همان میهن انگاشته شود و مصلحت دولت، خیر و صلاح میهن. این در حالی است که رویکرد میهندوستی تفاوت است بین دولتها و میهن؛ دوستداشتن میهن، تلاش برای گسترش آزادی و عدالت در میان جمهور است.
در رویکرد توسعه میهندوستانه، راهبرد اصلی احترام به ابعاد آزادیخواهانه و برابریطلبانه است؛ بنابراین در این رویکرد باید از تحمیل استراتژی واحد، فراگیر و محدودکننده که نتیجهای جز طرد صداها، ایدهها و استراتژیهای دیگر در قلمرو توسعه ندارد، اجتناب کرد. در چنین فضایی، هر تلاشی برای تعریف انحصاری از توسعه و استراتژی تمامیتگرا، بیمعنا میشود. در رویکرد توسعه میهندوستانه، این ایده مطرح است که همواره باید به دنبال رویههای جدید از آزادی و برابری باشیم. منظور ما از توسعه میهندوستانه توسعهای دموکراتیک است که امکان توسعه دیدگاهها، ایدهها و استراتژیهای مختلف را در درون خود بازیابی و تجدید کند و همواره به روی معانی و استراتژیهای جدید گشوده باشد. با این کار، هم گروههای مختلف اجتماعی به رسمیت شناخته میشوند و هم میتوان به مساواتطلبی اندیشید.
رویکرد سومی وجود دارد که هر دو رویکرد ناسیونالیستی و میهندوستی را خطا و نادرست میداند؛ چون هر دو رویکرد مبتنی بر حرکت و اقدام جمعگرایانه و سنتی است؛ درحالیکه اساس دنیای مدرن و توسعه جوامع، فردگرایی و حفظ حقوق فردی انسانهاست. تلاش برای آزادی فردی، حقوق فردی و آزادی مبادله و محترمشمردن مالکیت افراد، اساس پیشرفت بشر است و رویکرد ناسیونالیستی و میهندوستی مربوط به گذشتههاست که هر دو رویکرد، فرد را در فردیت خودش به رسمیت نمیشناسند. از این منظر، تفکر ناسیونالیستی و میهندوستانه هر دو به یک نتیجه ختم میشوند؛ دولتگرایی و اقتدارگرایی.