برخی دغدغههای نوجوانان بعد از اعتراضات
به دنیای نوجوانی خوش آمدید
دبیر ادبیات در کلاس به دانشآموزان دبیرستانی در مرکز تهران از محمدعلی جمالزاده میگوید و برای آنکه از گمنامی نویسنده بزرگ ایرانی در میان نوجوانانی که او را نمیشناسند بکاهد، به خیابان جمالزاده اشاره میکند که نام این نویسنده بر آن قرار گرفته است.
مهدی ملکمحمد-روانشناس: دبیر ادبیات در کلاس به دانشآموزان دبیرستانی در مرکز تهران از محمدعلی جمالزاده میگوید و برای آنکه از گمنامی نویسنده بزرگ ایرانی در میان نوجوانانی که او را نمیشناسند بکاهد، به خیابان جمالزاده اشاره میکند که نام این نویسنده بر آن قرار گرفته است. نوجوانی دستش را بلند میکند و میپرسد: آقا، آن خیابان که یک جمالزادهشمالی دارد و یک جمالزادهجنوبی، منظور شما کدامیک از این دو است؟ صدای خنده چند نفر از دانشآموزان بلند میشود. معلم گمان میکند آن دانشآموز دستش انداخته است، بنابراین از کلاس بیرونش میکند. اما دانشآموز مدعی است که واقعا اینطور فکر میکرده و قصدش اخلال در نظم کلاس نبوده است. بههر حال باید از کلاس بیرون برود.
ویژگیهای نهچندان منحصربهفرد
دبیران دبیرستانها در سراسر جهان با موقعیت بالا آشنا هستند، چون برای هرکدامشان چنین مواجهههایی پیش آمده است. والدین نیز بهطور ویژه در معرض این شناختها و رفتارها هستند. در مجموع بزرگسالان، شاکیان اصلی نوجوانان هستند. شکایتها نیز انبوه است، از جمله: اغلب نوجوانان با گذشته فرهنگی و تاریخی کشور آشنا نیستند، از آداب و رسوم پذیرفتهشده اجتماعی و خطوط قرمز تخطی و عبور میکنند، به آینده نمیاندیشند، رفتارهای پرخطر دارند، انگیزه تحصیلیشان ضعیف است، پرخاشگرند و به بزرگترها احترام نمیگذارند، موسیقیهای مبتذل گوش میدهند، پوشش و ظاهرشان نابهنجار است و در یک کلام، ترسناکند و باید مدام مراقبشان بود. این شکایتها برای امروز و دیروز نیست. کافی است به ماجراهای تام سایر، اثر مارک تواین در سال ۱۸۷۶ (یعنی ۱۴۷سال قبل) نگاهی بیندازید تا دریابید که ویژگیهای رفتاری نوجوانانی مانند تام و هاک از منظر مارک تواین شباهتهای غریبی با نوجوانان امروزی دارد. البته اغلب بزرگسالان باور دارند که نوجوانی دورهای بحرانی است و باید مراقب نوجوانان بود که خطایی نکنند. بسیار قبلتر از تواین، سقراط، جوانان را متمایل به تضاد با والدین و ایستادن در مقابل معلمان خود توصیف میکند و ژان ژاک روسو، در توصیف نوجوانی استعارهای طوفانی بهکار میبرد: «همانطور که خروش امواج مقدم بر طوفان است، زمزمه هوسهای برآمده نیز خبر از تغییر طوفانی میدهد...». او به والدین نوجوانان توصیه کرد که «دست خود را روی فرمان (کنترل) نگه دارید وگرنه همهچیز را از دست میدهید». این باور در طول تاریخ چنان گسترشیافته و شایع است که روانشناسان را نیز با خطایی بزرگ مواجه کرد. چنان شد که نظریهپرداز بزرگ نوجوانی و بنیانگذار مطالعات علمی دوره نوجوانی، استنلی هال، در سال ۱۹۰۴ این دوره را «طوفان و استرس» نامید. بهنظر او، طوفان و استرس در نوجوانان آمریکایی با شهرنشینی روبهرشد، وسوسههای آن برای رفتارهای ضد اجتماعی و تضاد بین بیتحرکی زندگی شهری و آنچه او بهعنوان نیاز ذاتی نوجوانان به فعالیت و اکتشاف میدید، تشدید شد. هال همچنین معتقد بود که طوفان و استرس در نوجوانان زمان او با شکست خانواده، مدرسه و نهادهای مذهبی در شناخت ماهیت واقعی و مشخصات بالقوه نوجوانی و تطبیقنیافتن این نهادها با تغییرات نوجوانان، اساسا تشدید شده است. این نگاه به نوجوانان در علم روانشناسی گسترش یافت و سالهای زیادی روانشناسان باور داشتند که نوجوانی دورهای طوفانی است و باید والدین و بزرگسالان مراقب آنها باشند. بیشتر مردم نیز تحت تأثیر این آموزهها، نوجوانی را همینگونه میبینند و اصولاً نامگذاریهایی مانند نسل هزارهها برای نوجوانان متولد۱۳۶۰ تا ۱۳۷۵ و نسل Z برای نوجوانان متولد ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۸ براساس همین نگرانیها بوده است؛ چراکه باور غالب این است که هر نسلی از نوجوانان دلایل خاصی برای نگرانشدن بزرگسالان فراهم میکنند. اما دو دهه است که بخشی از دانشمندان روانشناسی رشد که به موضوع نوجوانی بهطور خاص میپردازند، در برابر این نگاه جبهه گرفتهاند و باور دارند که همین نگاه سببساز بروز بحرانها در دوران نوجوانی است. دانشمندانی مانند ریچارد لرنر، ویلیام دیمون، جفری آرنت و جان کُلمن در دو دهه اخیر با انتشار مقالات و کتابهای متعدد بیان کردهاند که روانشناسی بهطور خاص و جامعه جهانی بهطور عام تاکنون درباره نوجوانان اشتباه کردهاند و نباید این دوره را دورهای طوفانی و پراسترس دید. مشخص است که اگر والدین، مدارس، نهادهای مختلف اجتماعی و مذهبی باور داشته باشند که نوجوانی دورهای حساس و خطیر است، واکنشی طبیعی به آن نشان نخواهند داد و همین واکنش غیرطبیعی آنها، خود، سببساز بروز مشکلات بسیار میشود.
تجربههای چند ماه آخر سال
بله، دوره نوجوانی حساس است به این دلیل که نوجوانان در این دوره یکی از حساسترین مراحل رشد شخصیتی خود را پشتسر میگذارند و هویتشان در این دوره شکل میگیرد، اما بحرانی نیست. بله، نوجوانان زیادی هستند که مشکلات عاطفی و رفتاری قابلتوجهی را تجربه میکنند. اما سؤال مهم این است که چند درصد از نوجوانان با چنین مشکلاتی مواجه نمیشوند؟ پاسخ نهادهای علمی به این سؤال این است: ۹۵درصد. و در نهایت بله، نوجوانان زیادی هستند که با اعتقادات و باورهای بزرگسالان موافق نیستند و در مقابل هنجارهای آنها میایستند. بخشی از این واقعیت را میتوانستیم بهوضوح طی چهار ماه گذشته ببینیم، البته اگر مایل بودیم که ببینیم. دامنه اعتراضات نوجوانان بسیار گستردهتر از آنچیزی بود که دیدیم. به چند نمونه از دهها مراجعی که در این چهار ماه در اتاق مشاوره دیدهام اشارهای مختصر میکنم: از نوجوانی 15ساله که شش ماه دیگر به کانادا مهاجرت خواهد کرد میپرسم چه چیزهایی ناراحتت میکند. پاسخ میدهد: گیردادن بزرگترها به موی سر و لباسمان. این نوجوان هیچوقت در چهار ماه گذشته برای اعتراض به خیابان نرفته، ولی معترض است. مادر نوجوان دیگری که در دانشگاهی مسئولیتی دارد، دو ساعت در اتاق مشاوره حرف میزند تا از من راه چارهای برای کمحجابی دخترش دریافت کند؛ مادری محجبه که نگرانی در چشمها و صدایش موج میزند. در همانحال، دخترش تماس میگیرد و دلواپس مادر است که شب شده و هنوز به خانه نیامده است. میگویم متوجه نگرانیتان هستم، ولی آنچه باید بر آن تمرکز کنید مهربانی و ارتباط خوب دخترتان با شماست. پسر نوجوان 17ساله روبهرویم مینشیند. قبل از حضورش در اتاق، مادرش نگرانیاش را اینگونه بروز داد که حوادث اخیر انگیزه درسخواندن برای کنکور را در پسر کاهش داده است. میپرسم مادرت میگوید درس نمیخوانی، چرا؟ در پاسخش به اخبار و مشاهداتش در خیابان اشاره میکند و میگوید حالم بد است و اینکه چه فایدهای دارد درسخواندن و تلاش در این اوضاع. اینها صرفاً بخشی از اعتراضات نوجوانان است که بر اساس نظریه اریک اریکسون، نظریهپرداز بزرگ روانشناسی رشد، در این دوران بهدنبال کسب هویتند و میخواهند مستقل باشند. نوجوان برای کسب هویت نیاز به پرسشگری دارد و از همینرو، هنجارها یا نابهنجاریهای قطعی فرضشده توسط بزرگسالان را به چالش میکشد.
روزهایی برای پیشرفت
بنابراین، نوجوانان با نقاط قوت و ضعف در حال پیشرفتند و هر نوجوان بهطور منحصربهفردی ویژگیهایی دارد که برخی از آنها را ما بزرگسالان دوست داریم و برخی ما را به جنون میکشاند. اما در مجموع، آنها روابط خوبی با اعضای خانواده، دوستان، معلمان و اجتماع خود دارند، مشروط بر آنکه احترام و توجه لازم و کافی را از سوی آنها دریافت کنند. نمیتوان در مقابل علایق و باورها و پرسشهای نوجوان با تنبیه و تحقیر و تهدید ایستاد و طلب احترام و اطاعت از آنها داشت که اگر در این شرایط شاهد اعتراض یا پرخاشگری نوجوان بودیم، آن را بهپای دوره نوجوانی که به اشتباه آن را طوفانی و پراسترس میدانیم بگذاریم، نه رفتارهای اشتباه خودمان.
***
پسری 15ساله است. بهندرت خنده بر صورتش دیده میشود. آنقدر اخم کرده که بر پیشانیاش خطهایی ماندگار افتاده است. میخواهم که از صفر تا صد یک نمره به حال این روزهایش بدهد. میگوید: 40، میپرسم چرا 60 نمره کم کردی. میگوید: آقا، آدم سنش که بالا میره، چیزهایی را در جامعه میبینه که حالشو بد میکنه. میپرسم مثلا چه چیزهایی را؟ در پاسخ به مشکلات گریبانگیر جامعه ایرانی اشاره میکند و یکییکی آنها را نام میبرد.