نگاهی به مفاهیم شهر دوستدار کودک به عنوان زیست جهان کودکی
شهر و آیندگانش
در پایینترین سطح مشارکت که همان عوامفریبی است، بزرگسالان از کودک برای رسیدن به اهداف خود بهره میگیرند، الگوی استفاده از حضور کودکان در فستیوالهای سیاسی نمونهای بارز از این سطح در مشارکت است. در سطح دوم، الگوی تشویق کودک در ازای تحقق اهداف بزرگسالان مورد توجه قرار دارد، همانند دادن جایزه به کودک برای انجام کاری که از او خواسته شده است.
متین رمضانخواه-پژوهشگر اجتماعی و فرهنگی: بیش از دو دهه از تأکید حوزه برنامهریزی شهری بر ایده «شهر دوستدار کودک» میگذرد، و امروز بهعنوان یکی از شاخصهای محوری شهری انسانمحور، سالم و دموکراتیک مورد پذیرش همگانی قرار دارد.
شهر دوستدار کودک، شهری است که تلاش دارد از تمام جوانب به شهری مناسب برای کودکـان بنگرد و پاسخگوی نیازهای مختلف کودکان باشد. ازاینرو باید گفت که تحقق شهر دوستدار کودک وابسته به عزمی همگانی از طراحی، اجرا و نظارت توسط تمامی ارکان مدیریت شهری است. باتوجه به اینکه کودکان از ادبیات و ابزار رایج همانند سایر گروههای شهری برای طرح و پیگیری مطالباتشان استفاده نمیکنند، نیازمند دقت و حساسیت بالاتری است؛ چراکه تحقق کامل حقوق کودکان در شهر تحت تأثیر ابعاد مختلف کالبدی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی-فرهنگی قرار دارد. شهر دوستدار کودک، مانند برخی از مفاهیم سیاستگذاری شهری، به نظر ساده و قابل فهم ولی در واقعیت پیچیده و نیازمند دقت و حساسیتی خاص است. البته این خطا نیز ناشی از آن است که افراد گمان میکنند زیستجهان کودکی ساده است و ما بهعنوان دانای کل درباره آن بسیار میدانیم یا بهراحتی قادر به درک تمامی مسائل هستیم.
توجه به اصل مشارکت کودکان
مهمترین رکن در تعریف شهر دوستدار کودک، تعریف کودکان و نوجوانان به مثابه کشنگران شهری است که باید فضا برای حضور و مشارکت آنان فراهم شود. مشارکت کودکان، مفهومی مبهم است که بهراحتی وجهی عوامفریبانه به خود میگیرد، و در بسیاری از مواقع مدیران و حتی کشنگران مدنی شهری در این سطح از مشارکت گرفتار میشوند.
راجر هارت، یکی از معروفترین الگوهای نظری برای مشارکت کودکان را ارائه داده است که بر مبنای آن میتوان میان مشارکت واقعی کودکان و وضعیتی که گمان میشود کودکان در حال مشارکت هستند، تمایز قائل شد. محوریترین تأکید هارت بر میزان فاصله کودک از نقش ابژگی و حرکت بهسوی سوژگی یافتن او است.
در پایینترین سطح مشارکت که همان عوامفریبی است، بزرگسالان از کودک برای رسیدن به اهداف خود بهره میگیرند، الگوی استفاده از حضور کودکان در فستیوالهای سیاسی نمونهای بارز از این سطح در مشارکت است. در سطح دوم، الگوی تشویق کودک در ازای تحقق اهداف بزرگسالان مورد توجه قرار دارد، همانند دادن جایزه به کودک برای انجام کاری که از او خواسته شده است. در سطح سوم که مشارکت صوری نامیده میشود، کودک در ظاهر امکان اظهار نظر داشته، درحالیکه در واقعیت، او حق خاصی برای انتخاب در اختیار نداشته است. در سطح چهارم تمامی ارکان و چگونگی انتخاب به کودک دیکته شده و کودک بر اساس نقشه راهی که از قبل برای او تعریف شده است دست به انتخاب میزند. در سطح پنجم بزرگسالان تصمیم نهایی را اتخاذ کردهاند اما قبل از اعلام و اجرا، از کودک نظرخواهی خواهند کرد تا او، خود را صاحب نظر در تصمیم بداند. در سطح ششم، کودک یا نوجوان خود نیز در تصمیمگیری سهیم است و بخشی از فرایند تصمیم توسط کودک اتخاذ خواهد شد. در سطح هفتم، این کودکان هستند که تصمیمگیری و اجرا میکنند. اما در آخرین و ارتقایافتهترین سطح، کودکان و نوجوانان، تصمیمگیر، مجری و ناظرند و درصورتیکه صلاح بدانند، بزرگسالان را نیز در این فرایند سهیم میکنند. درحقیقت بالاترین سطح مشارکت، تمام فرایند متکی به نظر و عمل کودک یا نوجوان است و برای او نقش کنشگری کامل در نظر گرفته شده است.
تحقق بالاترین سطح از این هرم، جز با اراده برنامهریزان شهری، هماهنگی دستگاههای سیاستگذار و مجری مرتبط با حوزه کودکان و نوجوانان، ارتقاء دانش عمومی درباره کودکان و زیستجهان پیچیده و متفاوتشان در سطح عموم جامعه و پذیرش، همراهی و مطالبهگری خانوادههای کودکان و نوجوانان میسر نخواهد شد.
تهران بر اساس آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال 1395، با حضور 25 درصدی کودکان و نوجوانان زیر 18 سال در آن، شهری جوان محسوب میشود. ازاینرو، نیازمند سیاستی جدی و مستمر به منظور احراز عنوان شهر دوستدار کودک است. با توجه به گستره فضایی-کالبدی تهران، پراکندگی مراکز خدماتی، وجود نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی، طیف متنوع اقشار اجتماعی-اقتصادی ساکن در مناطق مختلف، شکاف طبقاتی معنادار و شهری با هویتی مبتنی بر اشتغال و درآمد بیشتر، تحقق شهر دوستدار کودک در آن به صورت یکپارچه و طی فرایندی یکباره، امکانپذیر نیست. در این وضعیت، بدیهی است که برای اثربخشی طرح، نباید از کیفیت و تعریف درست مسئله و راهحل کوتاه آمد، بلکه باید طی برنامهای مستمر در فاصلههای زمانی کوتاه، میان و بلندمدت به این هدف دست یافت. ازاینرو، اقدامات مؤثر در مناطق مختلف میتواند متفاوت و وابسته به شرایط و فرصتهای میدان باشد.
در ایجاد شهرهای دوستدار کودک، آنچه بیش از همه مورد تأکید مجامع جهانی از جمله یونیسف است، فرایند تکاملی شهر دوستدار کودک، شامل ایجاد ساختارهای مدیریتی، ارزیابی و تحلیل وضعیت کودکان در ابعاد مختلف و تدوین برنامه متناسب هر شهر، منطقه یا محله، اجرای برنامه در بازه زمانی دو تا پنج سال و بهبود مستمر، گامهای اصلی است. وقتی بحث از ارزیابی در ابعاد مختلف پیش میآید، لازم است ایمنی و امنیت، سلامت و بهداشت، کیفیت محیطی محل زندگی کودکان، کیفیت و نحوه دسترسی بـه خـدمات مورد نیاز و... را در ابعاد کالبدی و اجتماعی، مورد توجه قرار داد. بنابراین اقداماتی که بهصورت پراکنده و در یک ساختار سازماننیافته انجام میشود، لزوما منجر به شکلگیری اجتماعات دوستدار کودک نخواهد شد.
محیط مطلوب برای حضور
مطلوبترین محیط برای کودک و نوجوان محیطی است که موجبات آرامش او را فراهم آورد، اما شهرهای بزرگ بهدلیل وجود آلودگیهای مختلف از جمله آلودگی صوتی، هوا، عدم ایمنی، تراکم بالا ساختمانها، عدم توسعه مناسب پیادهروها و فضاهای بازی برای کودکان و نوجوانان مناسب نیستند. در این میان تعامل کودکان با فضاهای بیرونی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
ما کودکان را در شهری با خود همراه میکنیم که در بهترین وضعیت برای زیست بزرگسالان مناسبسازی شده است. تأکید بر ساخت و توسعه فضاهایی ایمن، دسترسپذیر برای کودکان، جذاب، خلاق، تعاملی و قابل لمس برای او از جمله خصوصیاتی است که در تعریف میان گروه بزرگسالان و کودکان متفاوت است.
برای ایجاد شهرهای دوستدار کودک، لازم است همه نهادها و سازمانهای دولتی و خصوصی با این جریان هماهنگ شوند. همچنین لازم است برای بهرهمندی کودکان از بهترین سرآغاز حضورشان در شهر، تمام افراد جامعه نسبت به اهمیت دوران طلایی کودکی آگاه شده و والدین برای ایجاد زمینههای رشد همهجانبه کودکان توانمند شوند و آموزش ببینند. خدمات اجتماعی مناسب برای کودکان، دسترسی به آموزشهای متنوع و باکیفیت و بروز و ظهور زمینههای مشارکت اجتماعی نیز بخش مهمی از تعریف و تحقق شهر دوستدار کودک است.
اگر بخواهیم شهری مناسب زیست مطلوب کودکان و با مشارکت حداکثری آنان بسازیم، یکی از دسترسپذیرترین راهها پرسش از خودشان درباره شهری است که دوست دارند در آن ساکن شوند. این ایده توسط دبیرخانه شهر دوستدار کودک شهر تهران (اداره کل آموزشهای شهروندی شهرداری تهران) در سال ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ اجرایی شد. در این دو سال از کودکان ۴-۱۴ سال تهرانی خواسته شد تا شهری را که دوست دارند، به تصویر در آوردند. در سال نخست ۹۴۰۰ اثر و در سال دوم ۱۴۸۷۴ اثر توسط این گروه برای دبیرخانه ارسال شد.
تولید محتوای این آثار در طبقهبندی اولیه حکایت از آن دارد که کودکان، تهران را با ویژگیهایی میخواهند که امروز در شهر کمتر دیده میشود. شهر مطلوب آنان، رنگیتر از تهران سیمانی و آجری امروزی است، تمیز و پاکیزهتر، با تنوع بالاتری از فضاهای تفریحی و شاد همانند زمین بازی و فضاهای مختص به خودشان. کودکان در شهر مطلوبشان کتابخانه، مراکز خرید، فضاهای تعاملی و گفتوگو، سالن تئاتر، سینما، پارک، استادیوم، مسیر دوچرخهسواری، مسجد، نمایشگاههای بزرگ، جشنهای همگانی، زیست شبانه، دریاچهها و فضاهای سبز طبیعی گسترده، وسایل حملونقل دوستدار طبیعت، حیوانات مختلف، برج، آپارتمان و دهها المان دیگر را به تصویر کشیدهاند. اما نکته آنجاست که هر چه به گروه سنی کودکان افزوده میشود، از تنوع، همزیستی گروهها و فضاهای متفاوت و رنگ در شهر کاسته شده و شهر به تهران امروز نزدیکتر میشود. به عبارتی رابطهای مستقیم بین آموزشهای رسمی و سن کودک با کمشدن خلاقیت و نزدیکشدن ایدههایش به واقعیت ساخته بزرگسالان وجود دارد.
شهر دوستدار کودک، برنامهای چندوجهی است که مشارکت سیاستگذاران و واحدهای اجرایی و نظری در آن ضرورت دارد، و در نمایی کلی، مدیریت محلی، جامعه مدنی، رسانهها، دانشگاهیان و بخش خصوصی را شامل میشود. تلاش برای تحقق مشارکت متعالی کودکان و ساخت زیربناهای شهر دوستدار کودک از طریق ایجاد ظرفیتهای محلی و نهادهایی برای تضمین توسعه پایدار، امکان زیست و بروز حقیقی کودکان، در مقام آیندگان را به دنبال خواهد داشت.