اگر این نیز انسان است*
برآورد تعداد افرادی که در جنگ جان میسپارند دقیق نیست، اما معمولا آماری تقریبی از آن ارائه میدهند. در جنگ ایران و عراق حدود یک میلیون نفر جان باختند، در ویتنام دو میلیون نفر کشته شدند و در جنگ کره سه میلیون نفر جان خود را از دست دادند.
برآورد تعداد افرادی که در جنگ جان میسپارند دقیق نیست، اما معمولا آماری تقریبی از آن ارائه میدهند. در جنگ ایران و عراق حدود یک میلیون نفر جان باختند، در ویتنام دو میلیون نفر کشته شدند و در جنگ کره سه میلیون نفر جان خود را از دست دادند. گفته میشود در جنگهایی که از سال 1900 تا 1989 رخ دادند، در مجموع حدود 86 میلیون نفر جان باختهاند. این 86 میلیون نفر بخش کوچکی از همه کسانی است که طی حدود یک قرن زندگی کردهاند و در مقایسه با کسانی که از گرسنگی و بیماریهای قابل پیشگیری مردهاند، ناچیز است. با وجود این، مرگ در جنگهای قرن بیستم چنان مقیاسی داشته که درک آن دشوار است. ارائه میانگین کشتهها چندان گویا نیست؛ چون حدود دوسوم آنها (تقریبا 58 میلیون نفر) در دو جنگ جهانی کشته شدهاند. اگر این مرگها را در طول این دوره به صورت یکسان تقسیم کنیم، هر روز دوهزارو 500 نفر بر اثر جنگ جان خود را از دست دادهاند؛ این یعنی بیش از صد نفر در هر ساعت، بهصورت 24ساعته و در حدود 90 سال.
در آغاز قرن بیستم، خوشبینی برخاسته از روشنگری، تصویری را ترسیم میکرد که بر اساس آن، گسترش چشمانداز انسانی و علمی به رنگباختن جنگ و سایر شکلهای بیرحمی و بربریت منجر شد و چنین رخدادهایی را در تالار وحشتی که بخشی از موزه بدوی بود، به بایگانی تاریخ میسپرد. چنین توقعات و انتظاراتی سبب شد تا قرن هیتلر، لنین، استالین، پل پت، مائو، صدامحسین و اکنون ولادیمیر پوتین ما را غافلگیر کند؛ آتشفشانهای بهظاهر خاموش واقعا خاموش نبودند.
* نام کتابی از «پریمو لِوی» نویسنده ایتالیایی