در گفتوگو با عضو هیئتمدیره جامعه مهندسان شهرساز، فقر امکانات تفریحی در تهران بررسی شد
تهران از نظر سرانههای فراغتی فقیر است
اغلب ما شهروندان تهرانی وقتی میخواهیم برای اوقات فراغت خود برنامهریزی کنیم، اولین گزینهای که به ذهنمان میرسد، یک یا چند ساعتی گذران وقت در کافه یا رستوران و «خوردن» یا «مالگردی با احتمال خریدن یا نخریدن» کالایی است که شاید در فهرست نیازهایمان باشد یا نباشد.
نجمه رجب: اغلب ما شهروندان تهرانی وقتی میخواهیم برای اوقات فراغت خود برنامهریزی کنیم، اولین گزینهای که به ذهنمان میرسد، یک یا چند ساعتی گذران وقت در کافه یا رستوران و «خوردن» یا «مالگردی با احتمال خریدن یا نخریدن» کالایی است که شاید در فهرست نیازهایمان باشد یا نباشد. در بهترین حالت در صورتی که دسترسی قابل قبولی به یک سالن سینما با کیفیت معقول و تهویه مطبوع داشته باشیم، شاید سینما رفتن هم در زمره گزینههای بعدی بگنجد. به جز اینها چه؟ تقریبا هیچ! اوقات فراغت تهرانیها در صورتی که بخواهند از حاصل سرمایهگذاریهای بخش خصوصی استفاده کنند و محدودیت مالی نداشته باشند، میتواند غنیتر از اینها هم بگذرد و حتی به امکاناتی مثل زمین تنیس و اسکی روی یخ هم دسترسی وجود دارد، اما واقعیت این است که از یک سو این قبیل امکانات، گرانقیمت محسوب میشود و برای همه اقشار جامعه قابل استفاده نیست و از سوی دیگر عرضه آنها محدود به چند منطقه یا محله شهر است و برای استفاده از آنها بعضا سفری به قاعده یک تا دو ساعت باید تا به چنین امکانات متنوعی دسترسی پیدا کرد. گفتوگوی «اهالی» با دکتر نوید سعیدیرضوانی، دانشآموخته مقطع دکترای شهرسازی و عضو هیئتمدیره جامعه مهندسان شهرساز ایران، علاوه بر اینکه یک تصویر کلی از وضعیت فراغت و تفریح و نسبت این دو با یکدیگر در شهرهای بزرگ ترسیم میکند، به مسئله فقر امکانات تفریحی در تهران میپردازد و راهکارهایی برای جبران کمبودهای موجود در حوزه دسترسی به امکانات تفریحی نیز ارائه میکند. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
برخلاف بسیاری از شهروندان شهرهای کوچک و بزرگ کشور که تصور میکنند در تهران دسترسی به امکانات تفریحی و فراغتی در سطح مطلوبی قرار دارد و حتی شاید همین موضوع را بتوان در لایههای زیرین عوامل دخیل در تصمیم به مهاجرت بین استانی برخی از خانوارها مشاهده کرد، عموم پایتختنشینها از فقر امکانات تفریحی گلایهمند هستند و معتقدند گذران اوقات فراغت در تهران به چند فعالیت رایج مثل مالگردی و کافهگردی محدود شده است، چراکه سایر امکانات تفریحی در نسبت با جمعیت پایتخت، بسیار محدود است.
برای اینکه دریافت دقیقی از وضعیت امکانات تفریحی در شهری مثل تهران و میزان تناسب آنها با نیاز جمعیت ساکن در آن داشته باشیم، ابتدا لازم است در مقدمه به موضوع «فراغت» که ارتباط تنگاتنگی با تفریح دارد، پرداخته شود. فراغت به زمانی اطلاق میشود که فرد از وظیفه آزاد است و میتواند برای گذران این زمان متناسب با سلیقه و دسترسی خود، انتخابهای گوناگونی داشته باشد. این زمان ممکن است لحظهای و مثلا در حد چند دقیقه باشد یا به چند ساعت یا بعضا به چند روز برسد که برای پاسخ به هر نوع از انواع فراغت به تناسب زمان آن، باید گزینههایی پیشروی فرد باشد. به عنوان مثال تا وقتی که تلفن همراه و دامنه وسیع ارتباطات با این وسیله بر پایه فضای مجازی نبود، گزینه پاسخ به فراغتهای لحظهای و چنددقیقهای محدود میشد به مکالمه احتمالی چند نفر مثلا در طول زمان انتظار در یک صف.
از سوی دیگر فعالیتهای فراغتی به دو دسته «indoor» و «outdoor» یا به اصطلاح فضای باز و بسته و به عبارت دیگر داخل و بیرون از خانه تقسیم میشود. مهمترین فعالیت فراغتی indoor رایج در میان خانوارها نیز تماشای تلویزیون است که البته در سالهای اخیر با توجه به افول جایگاه تلویزیون بین مردم، کمرنگتر شده است. کارهای دیگری مثل گوشدادن به موزیک، بدنسازی، فعالیتهای هنری و بازیهای روی میزی و خانوادگی را نیز میتوان در زمره فعالیتهای indoor دستهبندی کرد. اما آنچه شهرداری و مدیریت شهری باید برایش برنامهریزی کند، ایجاد بستر مناسب برای فعالیتهای outdoor است. نکته قابل تأمل دیگر این است که در گذشته فعالیت outdoor حتی در دل خانهها نیز به واسطه داشتن حیاط میسر بوده است. این در حالی است که اکنون سالهاست با توجه به چارچوبهای رایج شهرسازی در شهرهای بزرگی مثل تهران، امکان استفاده از حیاط مثل گذشته وجود ندارد و مدیریت شهری باید برای این مسئله هم چارهجویی کند.
چطور ممکن است درحالیکه بافت شهری مثل تهران به کلی تغییر کرده و رشد عمودی و متراکم ساختمانها موجب شده دیگر عرصهای برای اختصاص به حیاط قابل استفاده برای ساکنان آپارتمانها باقی نماند، این روند اصلاح شود؟ درواقع مدیریت شهری اگر همین امروز تصمیم بگیرد از سیاستهای فعلی شهرسازی و توسعه شهری بدون ملاحظات مربوط به کیفیت زندگی که در کشور رایج است بازگردد، باز هم مسئله تأمین بخشی از نیازهای فراغتی با فعالیتهای outdoor در محیط خانه به این زودیها میسر نمیشود. به بیان دیگر نمیتوان امید داشت که چهره شهر عمودی به این سادگیها تغییر کند.
کشورهای دیگر این نیاز را از طریق ایجاد فضای باز در محوطههای مسکونی پاسخ دادهاند. این موضوع حتی در بسیاری از کشورهای منطقه نیز رایج است و صرفا به قارههای دور اختصاص ندارد. برای مثال در برخی مجتمعهای مسکونی در ترکیه علاوه بر اینکه برای گذران وقت محوطهسازی شده، حتی امکاناتی مثل اتاق تمرین موزیک به تفکیک کودکان و بزرگسالان در مشاعات ساختمان پیشبینی شده است. یکی از مسائل امروز شهرسازی پرداختن به نحوه طراحی محیط عمومی به نحوی است که شهروندان را اقناع کند به نیازهای مختلف آنها از جمله نیاز فراغتی پاسخ دهد و زمینه انتخاب را برای آنها فراهم کند. بهطور کلی در کشوری مثل ترکیه با توجه به قیمت بالای سوخت، گذران اوقات فراغت در خارج از شهر محدود است و اغلب خانوادهها ترجیح میدهند از امکانات داخل شهر استفاده کنند یا با استفاده از خودروهای عمومی به خارج از شهر بروند. به همین دلیل تمرکز مدیریت شهری متناسب با نیاز شهروندان این بوده که فعالیتهای فراغتی در داخل محدوده شهری را توسعه دهد. در تهران شاید بخشی از کمبودها ناشی از این واقعیت است که سوخت یارانهای در اختیار مردم است و ازاینرو به فضاهای تفرجی اطراف شهر دسترسی مطلوبتری دارند. این موضوع موجب شده مطالبهگری شهروندان نسبت به مسئله تأمین اوقات فراغت در داخل شهر کمرنگ شود و به همان نسبت در برنامهریزیهای شهری از آن غفلت شده است.
با این تفاسیر آیا تهران از نظر امکانات فراغتی و تفریحی یک شهر فقیر محسوب میشود؟
واقعیت این است که در سالهای اخیر وضعیت خیلی بهتر شده است. گسترش کافهها و تخصصیشدن آنها به نحوی که اکنون در تهران فضاهایی مثل کافهموزه، کافهگل، کافهکتاب و نظایر آن وجود دارد، خود نشانه گسترش امکانات فراغتی حتی در یکی از سادهترین و رایجترین انواع آن یعنی کافهها است. با این حال اگر دقیقتر به وضعیت امکانات تفریحی پایتخت نگاهی بیندازیم، با تعداد زیادی سالن سینمای نابودشده مواجه میشویم. اگرچه تعداد سالنهای سینما در نقاط مختلف شهر افزایش یافته و حتی برخی محلهها که به کلی از این امکان محروم بودهاند، اکنون سالن سینما دارند، اما واقعیت این است که در کشوری مثل فرانسه، «مولن روژ» همچنان به عنوان یکی از قدیمیترین و در عین حال شلوغترین سینماهای پاریس فعال است و مدیریت شهری به عنوان نهادی که رسالت حفظ آن را بر عهده داشته، بهدرستی عمل کرده است. این در حالی است که در تهران بسیاری از سالنهای سینمای قدیمی که میتوانست بازسازی و به پاتوق اهل فرهنگ تبدیل شود، نابود یا متروک و رها شده است. در تهران و دیگر شهرهای بزرگ کمبود موزه نیز به عنوان یکی دیگر از گزینههای فعالیت در فراغت مشهود است. همچنین مسئله تفکیک جنسیت در برخی از فعالیتها موجب شده امکانات فراغتی بانوان به مراتب محدودتر از مردان باشد. برای مثال عموم سالنهای بیلیارد مردانه است و اگر شهروندی بخواهد با همسر خود بازی کند، جز در فضاهای خصوصی و غیررسمی، به این امکان دسترسی ندارد.
افزون بر این موارد، در بسیاری از کشورها برنامههای فراغتی با محوریت سلامت پیشبینی شده است. مثلا زمین تنیس یکی از امکانات رایج تفریح outdoor محسوب میشود. این در حالی است که در تهران و بهطور کلی در ایران تنیس یک ورزش لوکس است و امکانات آن نیز در دسترس همگان نیست و با صرف هزینه هنگفت میتوان از زمینهای تنیس بخش خصوصی که تعداد آنها نیز بسیار محدود است، استفاده کرد.
میتوان اینطور جمعبندی کرد که شهرداری در سالهای گذشته برای پاسخ به انواع نیازهای فرهنگی، فراغتی و ورزشی برنامهریزیهایی انجام داده، اما این برنامهریزیها همهجانبه نبوده و تمام گروههای سنی را متناسب با شرایط فصول مختلف سال در بر نمیگیرد؛ کمااینکه مثلا در تهران برای پاسخ به نیاز فراغتی گروه سنی 7 تا 13 سال فکری نشده است. گروه سنی تا هفت سال از امکانات رایج در پارکها مثل تاب و سرسره استفاده میکنند. برای گروه سنی 13 تا 17 سال نیز زمینهای بازی فنسکشیشده و نیز مینیپارکهای ترافیک، زمینهای اسکیت و مسیرهای دوچرخه تا حدودی در دسترس است و آنها میتوانند در فضاهای باز موجود بازیهای حرکتی انجام دهند. هرچند امکانات این گروه سنی نیز کافی نیست، اما وضعیت بدتر متعلق به گروه سنی 7 تا 13 سال است که عملا برای آنها هیچ برنامهریزی خاصی از سوی مدیریت شهری صورت نگرفته است.
جای خالی برنامهریزی شهری برای فراغت و تفریح و تبعات این غفلت بهویژه در آستانه تابستان آشکار میشود و به نظر میرسد اگر خانوارها خودشان برای اوقات فراغت فرزندان برنامهریزی نکنند، امیدی به امکانات موجود در شهر نیست که بتواند اوقات آنها را با کیفیت پوشش دهد.
حتما مسئله فصل در برنامهریزیهای شهری اهمیت دارد و باید لحاظ شود. حتی مباحث اقلیمی هم مهم است. برای مثال در کویت تعداد پارکها بسیار زیاد است اما با توجه به گرمای هوا و شرایط اقلیمی خاص این کشور، استفاده چندانی از این امکانات نمیشود. در تهران نیز با توجه به طولانیبودن ساعات گرم میانروز اقبالی به گردش در پارک تا ساعات عصرگاه وجود ندارد و طبعا پارک نمیتواند بهتنهایی پاسخ مناسبی به نیازهای فراغتی دانشآموزان در فصل تابستان باشد. در این شرایط مسئله «تلفیق عملکردها» اهمیت پیدا میکند. چنین تجربهای مثلا در ایرانمال وجود دارد. بهرغم انتقادهایی که نسبت به ایرانمال وارد است، اما از نظر تلفیق عملکرد، طراحی خوبی در این مجموعه انجام شده است. در بام این مجتمع جاده سلامت پیشبینی شده و همینطور امکاناتی مثل زمین اسکی روی یخ در آن وجود دارد. در واقع حرکتی به جز «خوردن» و «خریدن» نیز در صورت گذران اوقات فراغت در ایرانمال ممکن و میسر است که این موضوع نشان میدهد الگوی تأمین امکانات فراغتی کاملتر شده است. با این حال تعداد این قبیل مجتمعها در شهری مثل تهران با 9 تا 10 میلیون نفر جمعیت شب و بیش از 12 میلیون نفر جمعیت شناور روز، بسیار اندک و ناکافی است.
استاندارد سرانههای فراغتی در شهر چقدر است و چقدر تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله داریم؟
تأمین سرانهها در شهرسازی اهمیت زیادی دارد. برای نمونه سرانه ورزشی به ازای هر شهروند باید بین 2 تا 2/5 مترمربع باشد، اما در تهران این رقم نزدیک به 0/5مترمربع، یعنی یکپنجم استاندارد میرسد. این میزان حتی در کشوری مثل هند 1/5 مترمربع است و ارقام مذکور نشان میدهد تهران چقدر در حوزه سرانهها عقبماندگی دارد. همچنین درحالیکه سرانه فضای فرهنگی به ازای هر شهروند باید 0/75مترمربع باشد، این میزان در کشور ما حدود 20 سانتیمتر برآورد میشود.
در این زمینه نابرابری محلات نیز مشهود است که رفع آن مسئولیت مدیریت شهری است. به عنوان مثال در محله مرزداران تعداد زیادی زمین روباز ورزشی و فنسکشیشده وجود دارد درحالیکه مثلا در منطقه 10 چنین امکانی تقریبا وجود ندارد.
با این وصف برای جبران کمبودهایی که حاصل بیتوجهی سالیان است، چه اقدام عاجل و مؤثری میتوان انجام داد؟
راهکارهای زیادی وجود دارد که در برنامهریزی شهری میتوان به آن توجه داشت. بهطور کلی باید نحوه بهرهبرداری از امکانات موجود هدفمند شود. مثلا برای پاسخ به کمبود فضاهای باز مناسب بازی و تفریح، میتوان در فصل تابستان از حیاط فضاهای آموزشی استفاده کرد. نحوه بهرهبرداری از سرای محلات در تهران نیز محل اشکال است. در پاریس خانههای فرهنگی با هدف ترویج تئاتر شکل گرفت و فعال شد؛ در تهران هم سرای محلات قرار بود ساکنان یک محله را با هدف جلب مشارکت در اداره بهتر شهر و همینطور پاسخ به برخی از نیازهای تعاملی و نظایر آن گرد هم جمع کند. اما در عمل امکانات سرای محلات توسط قشر جوان مورد استفاده قرار نمیگیرد و عموما جمع محدودی از سالمندان و افراد میانسال بهرهبردار این سراها هستند. البته قطعا بودن سراهای محله به همین شکل موجود از نبودنشان بهتر است، اما باید آسیبشناسی شود که چرا دیگر گروههای سنی تمایلی به استفاده از این امکانات ندارند و مشکلات احتمالی برطرف شود.
ممکن است احساس تعلق به محله در این افراد شکل نگرفته باشد، یا با توجه به ماهیت وابسته آن به یک نهاد رسمی، اینطور برداشت کنند که در این فضا کنترلگری وجود دارد. شاید هم خدمات سراهای محله را باکیفیت ارزیابی نمیکنند. به هر روی هر مانعی وجود دارد حتما با برنامهریزی قابل رفع است.
یک مسئله دیگر، شبمردگی در تهران است که با برنامهریزی نهادهای مربوطه میتواند برطرف شود. واقعیت این است که در شبهای تهران اغلب خیابانها مرده است، درحالیکه در شهرهای کوچک زندگی در خیابانها جریان دارد. این موضوع سبب میشود در شهری مثل تهران مردم به جای خیابانگردی، مالگردی را جایگزین کنند. آنها ترجیح میدهند حتی برای قدمزدن پاساژهای بزرگ را انتخاب کنند، درحالیکه اگر حیات شبانه از طریق تأمین امنیت مشاغل در شبها احیا شود، میتوان شکل متفاوتی از گذران اوقات فراغت در شهری مثل تهران را تجربه کرد.
در نهایت باید توجه داشت که لذت فراغت در اختیاریبودنِ آن است. بنابراین حتما باید گزینههای مختلفی پیشروی فرد باشد تا از بین آنها به تناسب شخصیت و سلیقه خود انتخاب کند که میخواهد وقت خود را چطور سپری کند.
برداشت من به عنوان یک فرد شاغل در تهران این است که حتی اگر فقر امکانات تفریحی وجود نداشته باشد یا برطرف شود، باز هم پاشنه آشیل تفریح در تهران، اصل مسئله کمبود فراغت است. احیای حیات شبانه میتواند وقت بیشتری برای تفریح در اختیار شهروندان قرار دهد، اما شاید این هم بهتنهایی کافی نباشد. این روزها مجلس شورای اسلامی در حال بررسی لایحه افزایش تعطیلات آخر هفته به دو روز است و ظاهرا موافقت کلی با آن در کمیسیون تخصصی مربوطه هم وجود دارد. تصویب این لایحه تا چه اندازه میتواند به بهبود کیفیت و کمیت اوقات فراغت شهروندان بینجامد؟
من اینطور فکر نمیکنم که مردم از بابت کمبود اوقات فراغت در مضیقه هستند. اوقات فراغت وجود دارد و نشانه آن را میتوان در جایی مثل پهنه منتهیالیه غربی تهران (محدوده دریاچه چیتگر) مشاهده کرد که تقریبا در تمام ایام تعطیلات و حتی بعضا در خارج از روزهای تعطیل از جمعیت اشباع است. حتما عده زیادی از بازدیدکنندگان این دریاچه و امکانات جانبی آن شاغل هستند، اما از فراغت یک روز آخر هفته برای تفریح و تفرج استفاده میکنند. اتفاقا برداشت من این است که مردم لذتگراتر شدهاند، به این معنا که میخواهند در وقت فارغ از وظیفه، از زندگی بیشتر لذت ببرند. در عین حال حتما دو روز شدن تعطیلات میتواند به بهبود کیفیت زندگی شاغلان بینجامد و زمان بیشتری برای تفریح نیز در اختیار آنها قرار دهد. واقعیت این است که یک روز تعطیلی پایان هفته عموما به جبران کمبود خواب هفته، نظافت فردی و همینطور رسیدگی به امور خانه و خانواده میگذرد که ممکن است در این بین زمانی به عنوان فراغت باقی نماند. فهرستی از وظایف وجود دارد که باید در یک روز تعطیلی به سرانجام برسد، درحالیکه اگر این تعطیلی هفتگی دو روز شود، حتما زمان بیشتری برای بهرهبرداری از امکانات تفریحی باقی میماند.