غول آهنی مهربان یا کانون اثربخش ملی
نیمقرن از سیاستگذاری صنعتی در ایران در تقابل آشکار با اصول اقتصاد صنعتی گذشته است. به جای توجه به اقتصاد مقیاس و مزیتهای مکانی، بنگاههایی ریزدانه و آسیبپذیر از تحولات و شوکهای درونی و بیرونی در فولاد و پتروشیمی و خودروسازی و حملونقل هوایی و... با مجوزهای رسمی تأسیس شدهاند. زنجیرههای ارزش ملی برمبنای مزیتهای منطقهای و ملی شکل نگرفتند و به جای شکلگیری و رشد خوشهها و شبکههای صنعتی، با فشارهای سیاسی و ملاحظات منطقهای تکبنگاههایی یکه و رها همچون تکدرخت درک در ساحلی شنی کاشته شدند.
حجت میرزایی- اقتصاددان: نیمقرن از سیاستگذاری صنعتی در ایران در تقابل آشکار با اصول اقتصاد صنعتی گذشته است. به جای توجه به اقتصاد مقیاس و مزیتهای مکانی، بنگاههایی ریزدانه و آسیبپذیر از تحولات و شوکهای درونی و بیرونی در فولاد و پتروشیمی و خودروسازی و حملونقل هوایی و... با مجوزهای رسمی تأسیس شدهاند. زنجیرههای ارزش ملی برمبنای مزیتهای منطقهای و ملی شکل نگرفتند و به جای شکلگیری و رشد خوشهها و شبکههای صنعتی، با فشارهای سیاسی و ملاحظات منطقهای تکبنگاههایی یکه و رها همچون تکدرخت درک در ساحلی شنی کاشته شدند.
همه اینها در دورانی دراز از موهبت انرژی ارزان و دلارهای ارزان و وامهای ریالی ارزان (یارانه نقدی وامها یا دستکم یارانه نرخ سودی پایینتر از تورم رسمی) برخوردار بودهاند. در هر نقطهای از سرزمین بیتوجه به مزیتهای طبیعی و انسانی و میزان دسترسی به زیرساختهای سخت و نرم یا دسترسی به منبع نهاده و یا بازار مناسب، بنگاههای فولاد و پتروشیمی و خودروسازیها مثل قارچ روییدهاند. بیتردید پشت هر یک از این تأسیسها و بنیانگذاریها و بنگاهکوبیها روی زمین، منافعی یا دستکم رقابتها و کلکلهای آشکار و پنهان بین منطقهای و حتی بین شهرهای همجوار میتوان یافت؛ اما گمان نمیکنم که برای بخش بزرگی از استقرار بنگاههای صنعتی بتوان نظریهای توسعهای و راهنمایی توضیحدهنده و متقاعدکننده نشان داد.
از این روی به زعم بیشتر کارشناسان و صاحبنظران اقتصادی، این الگوی موجود صنعتیشدن در ایران را بهتر از هر چارچوبی با منطق اقتصاد سیاسی میتوان فهمید و تحلیل کرد. در کنار این فقر نظری سیاستگذاران و فشارهای منافع گروهی و منطقهای، بخشی از کارشناسان و اندیشهورزان اقتصادی با پرچم «کوچک زیباست» بیآنکه در منطق و مبنای آن تأملی کنند، الگوی صنعتیشدن با تکثیر بنگاههای کوچک و متوسط به عنوان نمادی از صنعت مستقل، خودکفا، سبز، عادلانه و بومی را ترویج کردند. باز بنگاههای کوچک و متوسط بدون اتصال به شبکههای صنعتی و نابرخوردار از نظام چندلایه و درهمتنیده صنعتی در اطراف شهرها روییدند و به نمادی آشکار از نابخردی و اتلاف و ضایعکردن منابع تبدیل شدند.
چهار دهه طول کشید تا برمبنای نظریههای معتبر و شواهد تجربی پایدار بخشی از سیاستگذاران و اندیشه ورزان دریافتند «بزرگ زیباست». تجربه شوکهای پیاپی درونی و بیرونی در تحریمهای بنیانافکن مالی و تجاری و فناوری و شوکهای ارزی و کمبودهای برق تابستانه و گاز زمستانه و بدتر از همه نوسانات تعرفههای صادراتی و نرخ خوراک و ... البته در تقویت اندیشه بزرگ زیباست بیتأثیر نبود. چراکه فقط چند بنگاه بزرگمقیاس برخوردار از زنجیره کامل توانستهاند در مقابل این شوکها پایداری و تابآوری نشان دهند. سودهای افسانهای و بینظیر در میان بنگاههای صنعتی ایران در صنایع معدنی فولاد و مس و پتروشیمیها و برخورداری از صرفههای مقیاس و مکانی و مزیتهای برند و سرمایه انسانی نوآور، فرصتی برای رهایی از تنگناهای آب و انرژی، و جایگزینی نهادههای تعیینکننده و قطعات و ماشینهای کلیدی داده است.
فولاد مبارکه در اصفهان را شاید بتوان یک استثناء مهم در روند مسلط تأسیس و توسعه بنگاههای صنعتی ایران دانست. این تفاوت البته در برخورداری از موهبت حمایتهای بیدریغ دولتی نیست، بلکه در انتخاب مقیاس بزرگ و برخوردار از فرصت یادگیری در همسایگی پیر فولاد ایران یعنی ذوبآهن است. فولاد مبارکه بهآرامی بزرگ و بزرگتر و در اقتصاد منطقهای و ملی اثربخشتر شد و اینک به یک غول بزرگ آهنی در مقیاس جهانی و یک کانون اثربخش توسعه در سرزمین تبدیل شد که برخی از وجوه آن را میتوان برشمرد:
1. در همه این سه دهه پس از راهاندازی فولاد مبارکه، انتقاد از تغییر در برنامه اولیه و جابهجایی از ساحل خلیج فارس در بندرعباس به میانه فلات مرکزی ایران همچون بختکی همراه آن بوده و کسانی به نادرستی و ناآگاهی این جابهجایی را در خشکیدن و فصلیشدن زایندهرود و آلودگی اصفهان مؤثر دانستهاند؛ حال آنکه تغییرات اقلیمی و بههمخوردن تعادل منابع و مصارف در حوضه آبریز زایندهرود و شکلگیری انبوهی از بنگاههای آلودهکننده در همجواری شهر اصفهان را باید در این خشکی و آلودگی دخیل دانست. به زعم من حتی مکانیابی فولاد مبارکه در کنار ذوبآهن اصفهان و پهنه تاریخی تولید صنعتی مدرن با وجود ملاحظات منابع آب و زیستمحیطی (با هر انگیزه و ملاحظهای که چهار دهه پیش پشت آن بوده) اینک درست و قابل دفاع مینماید. بیتردید در دهه 60 جایی جز مرکز کشور نمیتوانست مزیت و فرصت سرمایه انسانی فنی و متخصص، ساخت ماشینآلات صنعتی خاص، پشتیبانی و لجستیک و دسترسی سریع به بازارهای منابع و مصرف را فراهم کند.
2. در این سه دهه هم فولاد مبارکه دین خود را به منطقه مکران ادا کرده و با زایش و گسترش بنگاه سه میلیون تنی فولاد هرمزگان (در مقیاس طرح اولیه این بنگاه) در بندرعباس ایجاد کرده و طرحهای توسعهای متعددی برای آینده تدارک دیده است.
3. این غول آهنی که یکسوم فولاد کشور را تولید میکند، به طور مستمر حتی در اوج تحریمهای شکننده، شبکه بنگاههای وابسته و مکمل خود را از هرمزگان تا کاشان و چهارمحالوبختیاری توسعه داده و مرزهای عمودی خود را تا استخراج معدنی در سنگان ادامه داده است. فولاد مبارکه اینک به یک عامل کلیدی تعادلبخشی در زنجیره نامتعادل فولاد کشور و به یک زنجیره کامل و نمونهای روشن از ادغام عمومی تبدیل شده است.
4. در پاییندست زنجیره ارزش با تمرکز بر فناوریهای نوین به مرز دانش جهانی نزدیک شده و تا تولید ورقهای فولادی با آلیاژهای خاص و کاربردهای ویژه و سفارشی یعنی دستیابی به تولید ناب در صنایع تولید فولاد واسطهای رسیده است.
5. توسعه مستمر محیط سبز در پهنه کویری اصفهان و ایجاد یک جنگل سبز و پهناور از گونههای سازگار با کمآبی، در تصویری نمادین و از دور یک باغ سبز را در پهنه کویر ترسیم میکند که در میان آن درخت تناور فولاد روییده است. تأمین نیمی از آب مصرفی خود از بازیافت پساب شهری و صنعتی و سرمایهگذاری برای تولید انرژی سبز و تجدیدپذیر که در این مجتمع انجام میشود، دستکم برای بسیاری از بنگاههای صنعتی ایران شدنی نیست. ضمن آنکه سرمایهگذاری در طرح انتقال 200 میلیون مترمکعب آب از خلیج فارس به اصفهان برای تأمین آب صنعتی و محیط زیست و اجرای این طرح به طور کامل بر عهده فولاد مبارکه بوده است.
6. تولید نزدیک به هزارمگاوات برق در نیروگاه سیکل ترکیبی و برنامه تولید حدود 400 مگاوات برق خورشیدی به معنای خودکفایی در تولید برق مورد نیاز خود و یا لااقل برداشتن بار سهم فولاد مبارکه از مصرف برق در شبکه، نشانی روشن از توانمندی در حل مسائل خود و بینیازی از زیرساختهای عمومی است.
7. ایجاد شبکهای قدرتمند از 200 شرکت عملیاتی در تولید و بازرگانی، پشتیبانی و خدمات جانبی و بنگاههای دانشبنیان، ایفای نقش مؤثر در ایجاد پارکهای علم و فناوری و نقش مؤثر در شکلگیری کریدور فناوری منطقهای و سرمایهگذاری جسورانه و خطرپذیر در حمایت از ایدههای نو و خلاقانه بخشی از کارکردهای این کانون اثربخش توسعهای است.
8. در سالهای تشدید تحریمها و فشارها و تنگناهای نفسگیر و روزافزون ناشی از آن، فولاد مبارکه با بهرهمندی از فناوران و سازندگان ملی، خود را به مرز خودکفایی در تولید ماشینآلات و تجهیزات مورد نیاز و تعمیرات مستمر قطعات رسانده و به یک سازنده مدعی خطوط فولاد در جهان تبدیل شده است.
9. سرمایهگذاری در خرید لوکوموتیو و توسعه شبکه حملونقل ریلی در سالهای آسیب این شبکه و حمایت از شرکتهای حملونقل ریلی داخلی، امروزه فولاد مبارکه را به بزرگترین شبکه حملونقل ریلی بار برای جابهجایی درونسرزمینی نهادهها و فرآوردههای فولادی تبدیل کرده است.
10. در این دوران فولاد مبارکه فقط یک تولیدکننده فولاد همانند نزدیک به 200 بنگاه دیگر در این صنعت نیست، بلکه بزرگترین صادرکننده و تأمینکننده ارز صادرات صنعتی و غیرنفتی، بزرگترین بنگاه اقتصادی با سهام ارزشمند در بورس سهام، بزرگترین عرضهکننده در بورس کالا، بزرگترین سرمایهگذار ایجادی و توسعهای و... در کشور است. بازیگری این بنگاه از سطح خرد به کلان و فراملی رسیده است.
همین رفتار و رویههای مبارک در مبارکه و کارکردهای بیبدیل آن در اقتصاد ملی و منطقهای اگر در بنگاههای بزرگ دیگر فولاد و پتروشیمی و خودروسازیها تکثیر شوند، این بنگاهها را به کانونهای اثربخش توسعه برای گذار با مرارت و هزینه و آسیب کمتر از کمند محدودیتهای آب و انرژی و تحریمهای تجاری تبدیل خواهد کرد که گویا تا دورانی دراز بر زندگی ما سایه خواهند افکند. تقریبا در همه الگوهای متأخر صنعتی در آسیا و آمریکای لاتین و کشورهای رقیب و همسایه، همین بنگاههای بزرگاند که زمینه عبور از اقتصاد مبتنی بر منابع طبیعی به دوران کاراییمحور و در آخر اقتصاد مبتنی بر نوآوری و دانایی را فراهم کرده و مسیر رقابتپذیری و پایداری را هموار کردهاند. تردیدی ندارم اگر این گذار ناگزیر توسط بنگاههای بزرگ ایرانی رقم نخورد یا ناکام و ناتمام بماند، آخرین امیدها برای پایداری صنعتی نیز به ناامیدی خواهد گرایید. این گذار البته تدبیر و خردمندی کلان و پایمردی عیان نیاز دارد.