نگاهی به منابع و مصارف آب زاینده رود و چگونگی شکلگیری مداخله دولت در تأمین و توزیع آب آن
سرگذشت یک رودخانه
زایندهرود بزرگترین رودخانه فلات مرکزی ایران است که از کوههای زاگرس مرکزی بهویژه زردکوه بختیاری سرچشمه گرفته و در کویر مرکزی ایران به تالاب گاوخونی منتهی میشود. زایندهرود در مسیر خود از سرچشمه تا انتها حدود 360 کیلومتر پیش میرود و از استانهای چهارمحالوبختیاری و اصفهان عبور میکند.
سروش طالبی: زایندهرود بزرگترین رودخانه فلات مرکزی ایران است که از کوههای زاگرس مرکزی بهویژه زردکوه بختیاری سرچشمه گرفته و در کویر مرکزی ایران به تالاب گاوخونی منتهی میشود. زایندهرود در مسیر خود از سرچشمه تا انتها حدود 360 کیلومتر پیش میرود و از استانهای چهارمحالوبختیاری و اصفهان عبور میکند.
این رودخانه نقشی اساسی در ایجاد تمدن اصفهان و مناطق مجاور آن داشته و از گذشته تاکنون اقتصاد منطقه بهویژه کشاورزی به آن وابسته بوده است. در 60 سال گذشته، جمعیت در این حوضه آبریز از کمتر از یک میلیون به حدود چهار میلیون نفر افزایش یافته است. امروزه، بیش از یک میلیون نفر در این منطقه از کشاورزی امرار معاش میکنند. صنایع مهم فولاد، پالایش نفت و سیمان در حاشیه زایندهرود قرار گرفته که به همراه صنایع کوچکتر حدود 300 هزار نفر اشتغال ایجاد کرده است.
همچنین این رودخانه آب شرب مناطقی خارج از حوضه را در استانهای یزد، اصفهان و چهارمحالوبختیاری تأمین میکند. در چند دهه گذشته دولت مداخلات گستردهای در این رودخانه داشته که شامل اجرای پروژههای سازهای و ایجاد مصارف جدید در بخشهای مختلف کشاورزی، شرب و صنعت است. این حوضه از گذشته تاکنون درگیر کمبود آب بوده است، اما مداخلات چند دهه اخیر باعث شده کمبود آب به خشکیهای مستمر بستر زایندهرود و تالاب گاوخونی تبدیل شود و مشکلات تأمین آب ذینفعان مختلف به خصوص کشاورزان و به دنبال آن مسائل گسترده اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی ایجاد شود.
رودخانه زایندهرود از کوههای منطقه زردکوه بختیاری در استان چهارمحالوبختیاری سرچشمه میگیرد و پس از اضافهشدن چند شاخه فرعی دیگر مانند رودخانه پلاسجان، به سمت شهر اصفهان و در نهایت تالاب گاوخونی جریان مییابد. در واقع باید گفت که همبستگی زیادی بین بارش کوهرنگ و منابع آب ورودی به سد زایندهرود وجود دارد.
به دلیل کمبود آب زایندهرود و مسائل ناشی از خشکسالیها در این حوضه، از دوره صفویه ایده انتقال آب از رودخانه آب کوهرنگ در حوضه کارون به زایندهرود وجود داشته است، اما در این دوران، ایده احداث تونل ناکام ماند. به دنبال مذاکرات انجامشده بین تجار و کشاورزان اصفهان، خوانین بختیاری، دولت و نمایندگان مجلس از سال 1300، در دور چهارم مجلس ملی این موضوع در دستور کار قرار گرفت. پس از مذاکره درباره آن در جلسات 73 تا 82، در نهایت مجلس شورای ملی به وزارت مالیه اجازه میدهد که مبلغ 300 هزار تومان را از خود اهالى اصفهان برای اجرای این پروژه استقراض کرده و این طرح را اجرا کند.
طبق این تصمیم از کل مبلغ، 200 هزار تومان در ظرف مدت ۱۵ سال به اقساط متساویه بابت مالیات اصفهان محسوب و بدون فرع به آنها مسترد میشده و صد هزار تومان آن نیز به صورت بلاعوض بر عهده خود اهالى بوده است. در همین مذاکرات برخی نمایندگان، نکاتی درباره امکان اثرگذاری مخرب این طرح بر منافع برخی ایلهای بختیاری مستقر در منطقه و البته میزان آب کارون به منظور کشتیرانی طرح میکنند، که ارزیابی امکان واقع شدن این خسارات، میزان آن و تصمیم نهایی درباره این طرح به دولت واگذار میشود (رجوع کنید به متن مذاکرات مجلس شورای ملی، دور چهارم، جلسات 73 تا 82). این طرح به واسطه ناپایداری شرایط سیاسی در کشور در آن دوران و عدم همراهی برخی ملاکین در پرداخت هزینههای احداث تونل امکان تحقق نیافت؛
تا اینکه مجددا پس از کنارهگیری رضاشاه و به قدرت رسیدن محمدرضا شاه و افزایش ثبات سیاسی فضای کشور در سال 1322 در قالب یک لایحه از سوی دولت به مجلس پیشنهاد و در یازدهم فروردینماه 1322 به تصویب رسید (متن مذاکرات مجلس شورای ملی، مجلس چهاردهم جلسه 145). اما مراحل اجرای این طرح به واسطه عدم تأمین هزینهها تا سال 1327 که اجرای آن در برنامه عمرانی اول (1327-1333) گنجانده شد به تعویق افتاد. نهایتا در سال 1332 اولین مداخله اثربخش برای افزایش منابع آب زایندهرود با افتتاح تونل انتقال آب کوهرنگ یک صورت گرفت. بخش اصلی هزینههای این تونل از محل اقساط 30 ساله کشاورزان اصفهانی (با عنوان «کوهرنگی») و مالیات اصفهان بوده است. با کاهش ارزش پول، پرداختی کشاورزان از 300 هزار تومان به 825 هزار تومان رسید.
مداخله مهم دیگر در حوضه آبریز زایندهرود مربوط به احداث سد زایندهرود در سال 1349 است. احداث این سد با اهداف آبیاری دشت اصفهان، افزایش سطح زیر کشت و محصول و در نتیجه بالابردن درآمد کشاورزان، تأمین آب کارخانه ذوبآهن، حفاظت شهر اصفهان به خصوص پلهای تاریخی آن در برابر طغیانهای احتمالی زایندهرود و تأمین قسمتی از برق مصرفی اصفهان بوده است. بهرهبرداری از سد زایندهرود نقش مهمی در تغییر حکمرانی آب و افزایش نقش دولت در تأمین و توزیع آب ایفا کرد.
پس از انقلاب اسلامی با توجه به برنامهریزیهای انجامشده برای استقرار صنایع مختلف از جمله مجتمع فولاد مبارکه، صنایع نظامی، پلیاکریل، پالایشگاه و نیروگاهها در استان اصفهان از یک طرف و افزایش روزافزون جمعیت شهر اصفهان و شهرکهای اقماری آن، احداث تونل دوم کوهرنگ در دستور کار قرار گرفت. این تونل در سال 1366 با هدف انتقال سالانه 250 میلیون مترمکعب آب از رودخانه کوهرنگ به رودخانه زایندهرود به بهرهبرداری رسیده است. برخلاف تونل اول که هزینههای احداث آن را حقابهداران زایندهرود تأمین کردند، هزینه احداث تونل دوم را دولت پرداخت کرده و حقابهداران زایندهرود از آن سهمی ندارند.
تونل چشمه لنگان نیز به منظور تأمین کمبود آب شرب شهر اصفهان و صنایع موجود و با هدف انتقال سالانه 120 میلیون مترمکعب از حوضه دز به حوضه زایندهرود در سال 1383 به بهره برداری رسیده و هزینههای آن را دولت تأمین و پرداخت کرده است. در سال 1392 طرح انتقال آب دیگری به نام خدنگستان با هدف انتقال 65 میلیون مترمکعب آب از سرشاخههای دز افتتاح شد. یکی از عوامل مضاعفشدن مشکل در سالهای خشک، نوسان شدید آبهای انتقالیافته از خارج حوضه است. این منابع مخصوصا تونل دوم کوهرنگ و چشمه لنگان بهشدت تحت تأثیر خشکسالیها و ترسالیها قرار دارد و عدم لحاظ این موضوع در بارگذاریهای صورتگرفته باعث شده در سالهای خشک فشار به منابع آب حوضه برای جبران تعهدات ایجادشده تشدید شود. همانطور که شکل 2 نشان میدهد، با وجود بهرهبرداری از پروژههای جدید انتقال آب، روند ورودی آب به سد افزایشی نبوده است که میتواند ناشی از افزایش مصارف آب سطحی و زیرزمینی در بالادست سد و کاهش بارش باشد.
پروژههای انتقال آب دیگر که در سالهای اخیر بسیار بحثبرانگیز بوده، تونل سوم کوهرنگ با هدف انتقال آب 120 میلیون مترمکعب برای مصارف شرب و صنعت و تونل بهشتآباد با هدف انتقال 250 میلیون مترمکعب (سهم استان اصفهان) است. با مشکلات بهوجودآمده ناشی از کاهش آب رودخانه کارون و مسائل سیاسی، اجتماعی و زیستمحیطی استانهای خوزستان و چهارمحالوبختیاری، این طرح با مخالفتهای گسترده در این استانها مواجه شده و مجوز زیستمحیطی آن لغو شده است. پروژه مطالعاتی دیگر برای انتقال آب در حوضه زایندهرود، تونل گلاب است که با هدف انتقال مستقیم آب از سد زایندهرود به مصارف شرب اصفهان بزرگ پیشبینی شده و انتقال آب درونحوضهای است. این تونل نیز به دلیل اینکه بر جریان فعلی آب در محدوده سد زایندهرود تا سد چمآسمان تأثیرگذار است، با مخالفت مواجه شده است.
نظام سنتی بهرهبرداری زایندهرود
از گذشته تاکنون، محدودیت توسعه کشاورزی در بخش زیادی از حوضه زایندهرود، مخصوصا مرکز و شرق آن، کمبود آب برای آبیاری دشتهای حاصلخیز بوده است. به همین دلیل نظامهای عرفی و سنتی برای تقسیم آب بین بهرهبرداران مناطق مختلف توسعه داده شده و سیستم فنی کاملا با ملزومات و شرایط تقسیم آب منطبق شده است.
با توجه به اینکه در حوضه زایندهرود به انهار انشعابیافته از رودخانه، مادی گفته میشود، عدهای اعتقاد دارند که سابقه بهرهبرداری از زایندهرود، حداقل به دوران مادها باز میگردد (حاجیان، 93). حسینی ابری (1388)، با دلایل جغرافیایی، تاریخی و متن طوماری که از زمان صفویه باقی مانده است، استدلال میکند طومار تکاملیافته تاریخ، جغرافیا، سیاست و فرهنگ سرزمین اصفهان است و با تغییراتی که در اعصار و قرون در آن راه یافته، حداقل به بیش از دوهزار سال قبل میرسد.
در کتاب «الاعلاقالنفیسه» نوشته ابن رسته در قرن سوم ذکر شده است که «سرچشمه این آب از چشمهای است که از یکی از سرزمینهای حاصلخیزی که از شهر مرکزی سی فرسخ دور است میباشد و در روستاهایی که بدین آب نیاز است بیحساب نهرهایی از آن منشعب میسازند تا اینکه این آب به روستایی به نام النجان میرسد. سپس آب زائد باقیمانده را که در این مکان جمع میگردد به روستاهای جی و ماربین و النجان و براآن و طسوجالروز و رویدشت بنا به تقسیمی که کسری اردشیر بابک نموده بود تقسیم میکنند و برای هر قریهای از این روستا سهمی مشخص و معلوم با زمان معدودی قرار داده بود که برحسب اندازههای معینی آب را به هر قریه جاری میساخت؛
آنچنانکه هر کس به حق سهم خود را از آن بر میگرفت». بنابراین سند مکتوب با قدمت بیش از هزار سال برای سازوکار تقسیم آب زایندهرود بین مناطق مختلف وجود دارد. ابن حوقل در قرن چهارم هجری قمری نیز در کتاب صورهالارض اشارهای به تقسیم آب زایندهرود میکند: «چون آب زایندهرود (زرنرود) به دروازه شهرستان نزدیک خود حصار میرسد و به شعبهها و چشمههای بسیاری تقسیم میشود، آن را برحسب حق مشرب بخش میکنند و بدین ترتیب آب زایندهرود تلف نمیشود و از این آب 9 روز در ماه به روستای رویدشت و براآن میرسد».
اختلافات ایجادشده بین زارعان در اوایل دوره صفویه، منجر به دستور تجدید نظر و اصلاح سازوکار قبلی تقسیم آب شد. بزرگان و ریشسفیدان مناطق مختلف نسخه اصلاحشده جدید را تهیه کردند که اکنون با نام طومار شیخ بهایی، مشهور شده است. در این دستورالعمل، نحوه تقسیم و توزیع آب رودخانه بین بخشهای مختلف اراضی حقابهدار، به تفضیل بیان شده و در حال حاضر نیز کماکان مورد قبول عموم حقابهداران است.
نسخهای از طومار که اکنون در دسترس است، هنگام انتقال دایره آبیاری از استانداری استان دهم (استان اصفهان سابق) به اداره کشاورزی (ظاهرا در سال 1320) به این اداره تحویل شده و در صفحه آخر طومار آورده شده که در تاریخ 4/8/1307، توسط اداره مالیه برای ضبط در دایره ثبت اسناد و املاک اصفهان داده شده است (اسلامی، 1388). بررسی این طومار نشان میدهد سازوکار ارائهشده در طومار برگرفته از سنتهای قدیمیتر در تقسیم آب است و نسخه حال حاضر نیز در دورههای اخیرتر تکامل و تحول یافته است. برای مثال متن طومار حاضر نشان میدهد در زمان نگارش آن شاه طهماسب فوت کرده بود، درحالیکه تاریخ تحریر ذکرشده در طومار سال 923 است که زمان سلطنت شاه اسماعیل بوده و در آن زمان طهماسب چهارساله بوده است.
همچنین اگرچه این طومار مشهور به شیخ بهایی است، اما او در سال 1006 به اصفهان وارد شده که 83 سال پس از تاریخ تحریر طومار است. علاوه بر این در طومار برای عمارات و مکانهایی سهم آب تعیین شده که در اواسط و اواخر دوره صفویه و پس از تاریخ تحریر طومار ساخته شدهاند و در نهایت القاب بهکاررفته در نسخه موجود طومار مانند صدراعظم و معتمدالدوله مربوط به دوره قاجاریه است (حسینی ابری، 88). محمد مهریار (1379) نیز معتقد است که در هیچ کجای طومار فعلی اسمی از شیخ بهایی برده نشده و این طومار حتی پیش از شاه اسماعیل صفوی مورد استفاده بوده است و شاه اسماعیل برای رفع اختلافات، دستور و فرمانی صادر میکند که به شکل طومار انتشار مییابد.
به عقیده حسینی ابری (1377)، پیش از تنظیم طومار در دوره صفویه و قائلشدن حق تقدم بهرهبرداری از آب زایندهرود برای بلوکات بالادست رودخانه (لنجان، النجان، ماربین و جی) جلگههای براآن و رودشتین بهرهبرداری بیشتر و دائمیتری از آب داشتهاند و به همین دلیل شهرها و روستاهای بزرگی در آن منطقه وجود داشته که آثار آنها همچنان باقی است. اما پس از تغییر و تحولات ناشی از شیوه جدید تقسیم آب که میتوان پیشبینی کرد ناشی از افزایش جمعیت شهر اصفهان و روستاهای اطرافش بوده، در ماههای تابستان جریان آب به سمت پاییندست قطع و در نتیجه باعث خشکی و ویرانی تدریجی بلوکات پاییندست رودخانه شده است.
براساس طومار، آب رودخانه زایندهرود به 33 سهم تقسیم شده و اراضی آبخور رودخانه در شش بلوک به اسامی بلوک النجان و لنجان (لنجانات)، ماربین، جی، براآن، کرارج و رودشتین تفکیک شده است. بلوک النجان و لنجان با 10 سهم در بالادست (جنوب غرب) شهر اصفهان، ماربین با چهار سهم و جی با شش سهم درون و حاشیه شهر اصفهان و براآن با چهار سهم و کرارج با سه سهم و رودشت با شش سهم در پاییندست (شرق) شهر اصفهان واقع شدهاند.
بر اساس ضوابط خاص جغرافیایی زایندهرود و توافقات بین بلوکات در طومار، از قرنها قبل هر منطقه از آبخور زایندهرود سهم مشخص خود را در زمانهای مختلف سال از آب دریافت کرده است. چه در زمانهای خشکسالی و چه در سالهای مرطوب، هر یک از بلوکات زایندهرود تقریبا به یک نسبت از وفور و یا قلت آب بهرهمند میشده است. بنابراین در سال خشک تمامی بلوکات آب کمی داشته و در ترسالیها اوضاع متفاوت میشده است.
براساس مفاد این طومار در 75 روز اول سال و چهار ماه آخر سال، آب زایندهرود بین حقابهداران مشترک بوده و به طور آزادانه بهرهبرداری میشد. البته طبق طومار، در سالهای خشک نیز که کمبود آب در این ایام رخ میدهد، تقسیم آب صورت میگیرد. تقسیم آب (ونش و یا قنش) از این قرار است که صبح روز 67 عید نوروز شروع به عمل شده و 33 نفر نماینده از طرف مالکین بلوک آبخور انتصاب میشوند. این هیئت مخارج ونشهای کلیه بلوکها را معین کرده و به شعبه میاه اداره مالیه برای وصول میفرستند.
در روز 76ام بعد از عید تا آخر آبان و به مدت 165 روز آب رودخانه نوبتبندی شده و در این مقطع آب رودخانه با برنامه مشخصی بین بلوکات چهارگانه تقسیم یا ونشبندی میشد. بلوکات مختلف به ازای هر سهم پنج روز آب داشتهاند. بر همین اساس ونش بلوک رودشتین به مدت 30 روز و در دو نوبت دریافت میشده است. نوبت اول از 76ام تا 90ام بعد از عید به عنوان دونآب رودشتین و نوبت دوم از 16 آبان تا آخر آبان به عنوان خاکآب رودشتین با اختصاص کل آب رودخانه به این بلوک تأمین میشد. در این 30 روز مادیهای بلوکهای بالادست به طور کامل بسته میشده که تفصیل نحوه بستن مادیها اعم از نیروی انسانی و هزینههای مورد نیاز، محل استقرار افراد هر بلوک و... در طومار مندرج است. دهاتی که در چهارمحالوفریدن آب میگرفتهاند نیز خارج از دستورالعمل دیوان بودهاند.
طبق توصیف میرزاحسینخان، پسر محمدابراهیمخان تحویلدار اصفهان در کتاب «جغرافیای اصفهان» یکصدوپنجاه مادی از جانب طول رودخانه جدا میشود و از این رود آب برمیدارد. شعبات مادیها در ذیل مقسمهای خود 526 قریه از شش بلوک را آب میدهد که غالب آن دهات در عظمت برابری با بلده و قصبهای میکند. شش رشته از مادیها داخل شهر میشود و هرکدام به نهرها منشعب و هر نهری به لتها منقسم و هر جویی از آن لتها بهرهها برمیدارند به باغات و باغچهها و چهارباغها و خانهها جاری و ساری میشود. تقریبا دو ثلث محلات ولایت را مشروب میکند. بعد بیرون دروازهها میرود اراضی دهات جی را که محیط به شهر است سیراب میکند.
اسامی یکصدوپنج مادی واقعه در بلوکات سته مزبوره و تعداد قراء مشروبه ذیل آنها به موجب تفصیل است که هر مادی قدیکا از رودخانه قسمتی معین دارد و از دیوان و رعیت مادی سالاری مشخص و نیز هر قریه را از لت مقسم مادیها سهمی مخصوص (جغرافیای اصفهان). کمپفر نیز در سفرنامه خود که مربوط به اواخر قرن هفدهم میلادی است، ذکر میکند: «زایندهرود در فاصله زیاد سدبندی شده و به یک شبکه متنوع تقسیم میشود و قسمتی از آن برای آبیاری مزارع بیرون شهر و قسمتی برای تأمین آب استخرها و حوضهای بیشمار قصور و خانههای مسکونی مصرف میشود».
کشت سنتی در حوضه زایندهرود
همچنین محمدمهدی بن محمدرضا الاصفهانی در کتاب نصف جهان فی تعریف الاصفهان ذکر میکند: «در وقت طغیان آب که در اول بهار است در اکثر سالها به تخمین و حدس ممیزان و مساحان، آب آن تقریبا به سی هزار سنگ میرابی که هفت هزاروپانصد سنگ گردش باشد میرسد و از اواخر ثور بهتدریج کم شده و به دو، سه هزار سنگ میرابی میرسد و در این وقت اکثر این آب را در بلوک لنجان گرفته صرف زراعت برنج مینمایند و قدری به بلوک ماربین و جی صرف باغات آنها و زراعت متفرقه میشود و در قریب چهارماه سایر بلوک رودآب که کرارج و براآن و رویدشت باشد از آن آب محرومند. آب رود به سبب قطع یا کمی برف کوهها و چشمهها رو به نقصان میآورد و همان لنجان تا آخر ماربین و قلیلی هم جی را سیراب میکند و دیگر آب رود به جایی نمیرسد، مگر آنچه زایش خود رود است یا به هر چندی که معمول است که آبی معین بعد از هر پانزده روز سه شبانهروز به شهر و اطراف آن میدهند و آن را قنش میگویند و تا چهار ماه به این حالت است و در هفدهم پاییز که به اصطلاح رعایای این بلد جلبند میگویند و از آن به بعد از سرما زدن حاصلات صیفی که تا آن وقت نرسیده باشد مصون و مطمئن نیستند شلتوک را از آب میاندازند و آب را رها میکنند و در جویهای پایین و شهر جاری و روان میگردد».
جریان آب طبق طومار در بالادست مناسب برای کشت برنج و صیفی و باغات بوده و در پاییندست آب رودخانه اغلب برای کشت غلات استفاده میشده است. بر اساس کتاب جغرافیای اصفهان نوشته میرزاحسینخان، «شلتوک در زمین ساده شهر اصفهان و حوالی آن کاشته نمیشود، اگر بشود خیلی خوب میشود به واسطه آنکه آب زیاد میبرد، صرف نمیکند و در بلوکات النجان و لنجان و چهارمحال و ماربین و بعضی دهات جی از آب زایندهرود میکارند و در بلوک قهاب از آب قنات و برنج قهاب فدری بهتر از بلوکات رود آب میشود».
در زمانی که نوبت ونش یک مادی بوده است، صاحبان آن در کنار ورودی مادی طنابی را در عرض رودخانه نصب کرده و پشت آن چوبهایی در زمین فرو میکردهاند. با جمعشدن آشغال جریان آب از رودخانه کند میشده و آب به مادی منتقل میشده است. تنها بندهای دائمی بر رودخانه زایندهرود، چهار بند واقعشده در منطقه رودشت، بندهای مروان، گلی، گندیج و 16ده بودهاند. سهم هر بلوک نیز با سازوکارهای محلی تعریفشده بین حقابهداران تقسیم میشده است. برای مثال شش سهم رودشتین به 24 مادی و در ادامه به 230 سهم کوچکتر تقسیم میشده است.
همچنین از میان پلهای اصفهان، پل خواجو وظیفه هدایت آب به سمت مادی بلوک کرارج را داشته است. حسین بن محمد ابراهیم در کتاب جغرافیای اصفهان در توصیف این پل مینویسد: «میان سنگهای بدنههای چشمهها را از قدیم تراشیدهاند و برای زبانههای تختههای چوبی جداگانه «کام» انجام دادهاند و اوقات تابستان که اغلب زمان آب سرچشمه را به نوبه و قنش میگرفتند و به بلوکات سراب تقسیم میکردند چند روزی که آب این مواضع اوسط منحصر به زایش خود رودخانه میشد، سلاطین عجم هم به جهت فال و هم برای تماشا با تختههای چوبی حجیم میان کام سنگهای تراشخورده تمام چشمههای پل را زبانه میکردند و بدین منوال هر سال از تختهبندی سدی محکم میبستند.
عرض عریض رودخانه به مسافت طول زیاد که از دم چشمههای پل مزبور الی پای عمارات هفت دست و آیینهخانه و بالاتر سه چهار ذرع آب بالا میآمد و به درب مادی بلوک کرارج که قدری از کف رودخانه بلند است سوار میشد و دهات آنجا را سیراب میکرد. از این طرف آبهای انبارشده میان دو پل الی پشت سد دریایی میبود دستی محل تفرج و تماشای خلایق که سلاطین در آن کشتیها انداخته بودند و چراغانها در روی آب و کنارهها و بالای پلها عمارات آیینهخانه و غیره میفرمودند. این قاعده و تراز پرفایده از زمان غلبه افغان الی کنون متروک بود تا در این ماه جمادیالاول سنه 1294 (ه ق)، امجد اسعد شاهزاده سلطان مسعودمیرزای ظلالسلطان مالک رقاب و حکمران دارالسلطنه اصفهان و مضافات عهد سلاطین عجم را به نحو اکمل دائم تازه فرمود».
یکی از اجزاء مهم طومار، سازوکار تحویل آب است که میراب و عوامل زیردستش یعنی نوکر میراب و مباشرین و مادیسالاران که منتخب حقابهداران و منصوب شاه بودهاند با کمک عوامل مردم چون مرد قاصد، کدخدایان و نفرات دیگر انجام میدادهاند. هر بلوک به تعدادی ناحیه تقسیم میشده و هر ناحیه یک سرکشیک و چند تن نظامی، مفتش، میراب و سرمیرآب داشته است. مادیسالار وظیفه مراقبت از نحوه تقسیم آب مادی، میراب وظیفه نظارت بر سهام کلی رودخانه، قاصد مراقبت از هدایت آب از مسیر اصلی به شعبات رود و سرکشیک وظیفه معاونت میراب را برعهده داشته است (ورهرام، 1369).
نظام مدیریت سنتی رودخانه
مدیریت آب اعم از سراسر رودخانه (میراب)، مادیها (سرکشیک یا مادیسالار) و جویها (سرجوی) همواره با معتمدین و خبرگان محلی و صاحب حقابه بوده و انتخاب آنان از طریق انتخاب اصلح انجام میشده است (حسینی ابری، 1377). میراب از طریق نمایندگان هر یک از سهام سیوسهگانه کل آب رودخانه و تقریبا در ایام نوروز و از بین معتمدین صاحب حقآبه و از بلوک میانه رودخانه (بلوک جی) انتخاب میشد تا از روز 75 نوروز (در سالهای بدون خشکسالی) امور مربوط را عهدهدار شود و حکم میراب و مهر میراب به او تحویل میشد (همان). اما سایر دستاندرکاران از طریق انتخاب به وسیله میراب (برای مادیسالاریها) و انتخاب به وسیله همیاران (سرجویها) و انتخاب از طریق همیاران (مردان قاصد) انجام میشد. اگر چه انتخاب آنها برای یک دوره آبیاری انجام میشد ولی در واقع به غیر از میراب که گاهی عوض میشد، بقیه به صورت سنتی در سالهای متمادی، عهدهدار مشاغل خود بودند (همان). سلسلهمراتب مدیریتی زایندهرود شامل نفرات زیر بوده است (همان).
در ساختار مدیریتی آب رودخانه سلسلهمراتبی به شرح زیر قابل بررسی است:
1- حکومت
2- دیوان آبیاری (مستولیان)
3- نمایندگان 33 سهم آب رودخانه از سراسر حوزه آبخور (33 نفر)
4- میراب که از طرف نمایندگان سیوسهگانه برای یک دوره آبیاری از بلوک جی انتخاب میشده است (1 نفر)
5- کشیک، نمایندگان میراب در هفت بلوک آبخور (6 نفر)
6- مادیسالار، نماینده میراب برای نظارت بر آب هر یک از مادیها که سرکشیکها آنها را انتخاب میکنند (جمعا حدود 75 نفر)
7- مردان قاصد، نمایندگان حقابهداران برای نظارت بر آب مادیهایی که در مواقع ونش آبیاری اراضی زیردست، نوبت آبیاری آنها نبوده است (248 تا 279 نفر)
8- حقابهداران در داخل مزارع، که به طور عمده مالکان جزء و صاحبان نسق هستند.
9- سرجویها، برگزیدگان صاحبان نسق در روستاها و مزارعی که در طومار به نام قریه نامیده شده است و زیر نظر کدخدای ده کار میکنند.
هزینههای بهرهبرداری، تعمیر و نگهداری و حقوق میرابها را خود آببران پرداخت میکردهاند و سازوکار تعیینشده بهخوبی میتوانست نقشها و مسئولیتها را شفاف کرده و نظارت جمعی و مشارکت حقابهداران را جلب کند. لمبتون (1952) در توصیف وضعیت انتخاب میراب و حقوق وی بیان میکند: «در دورهای که به زمان حال بسیار نزدیکتر است، حقوق سالانه میراب در حدود 60 هزار روپیه (تقریبا 353 لیره) بود. این مبلغ میان بلوکها و در بلوکها مابین دهات تقسیم میشد».
در سفرنامه شاردن ذکر شده است: «میرابها از کار خود سود سرشاری میبرند، فیالمثل درآمد میراب اصفهان در هر سال از چهار هزار تومان که معادل شصت هزار اکوست است درمیگذرد. این مبلغ عایدی به او اختصاص دارد و سهم آنچه مأمورانش به دست میآورند جز این مبلغ است. صاحبان اراضی مزروعی و باغهای اصفهان و حومۀ پایتخت موظفند با احتساب هر جریبی که در تملک دارند، بیست سو به پادشاه بپردازند. جریب، واحد سنجش ایرانیان در اندازهگیری زمین است و مساحتش کمتر از هکتار است. تنها مالکانی که کشتزارها و باغهای خود را از آب رودخانهها و چشمهسارها سیراب میکنند موظف به پرداختن مالیات مذکور هستند و صاحبان باغها و مزارعی که کشتزارهایشان را از منابع دیگر آبیاری میکنند از پرداختن این مالیات معافند. مالکانی که از آب رودخانه و چشمهها استفاده میکنند جز بیست سو که باید برای هر جریب کشتزارها و باغهای خود بدهند، ناچارند بنا به مقتضیات هدایایی نیز به میراب تقدیم کنند.
مثلا وقتی آب ندارند نزد میراب میروند و از او چاره میجویند، و او در جواب به آنان میگوید: این روزها این ولایت دچار کمآبی شده و آب کمیاب است. کشتگران چون بیم دارند درختان و کشتزارشان از بیآبی تباه شود، و بر این نکته آگاهی و اطمینان کلی دارند که اگر به میراب تحفهای بدهند وی به قدر کافی آب در اختیارشان میگذارد ناچار هدیهای به او میدهند و به مراد میرسند. بهای آب چشمه و رودخانه یکسان نیست و چون آب چشمه صافتر و روشنتر از آب رودخانه است قیمتش گرانتر است». همچنین به گفته لمبتون در دوران متأخر میراب را مانند زمان صفویه پیوسته از میان کدخدایان جی تعیین نمیکنند و همچنین کیفیت انتصاب او به نحوی که در زمان صفویه معمول بود، نیست.
هر یک از سهمهای 33گانه زایندهرود نمایندهای برای انتخاب میراب و معرفی او به اداره کشاورزی تعیین میکنند. اداره کشاورزی پس از حصول اطمینان به اینکه وی مورد اعتماد اکثریت است، حکم انتصاب او را صادر میکند. دستمزد میراب را که مردم میپردازند به مأخذ روز است و مقدار آن را سیوسه تن نمایندگان مزبور معین میکنند. اگر این نمایندگان نتوانند در مورد تعیین میراب اتفاق آرا حاصل کنند، هر بلوکی وقتی که نوبت آب به او رسید نمایندهای برای نظارت در طرز تقسیم آب میفرستد. ناظران مادیها یعنی مادیسالاران امروز از طرف مردم تعیین میشوند و مزد آنان را در بسیاری از موارد مالکان میپردازند (لمبتون، 1952). به گفته حسینی ابری (1377) نیز حقوق میراب و دستیاران او -به غیر از سرجویها که مأموریت آنها خودیار است- نزدیک به یکصدم محصول ناخالص غلات بوده است. این وجوه سوای مالیات دیوانی بوده و وجوه مربوط به دیوان آبیاری تابع نظامهای مربوط به مالیات، خراج یا هدایا و... بوده است.
طومار، نفرات و وظایف را به دقت تعیین و حتی محل نشستن این افراد را در هر بلوک معین کرده است (برای مطالعه بیشتر به پیوست 1 با عنوان بخش کلیات طومار منسوب به شیخبهایی مراجعه کنید). مثلا لنجان برای تغییر و تحول آب ۲۴ مرد داشته و النجان ۳۱ نفر، که 15 نفر از این ۳۱ نفر از مادی فرنخون و ۱۶ نفر از مادی اشترجان آب را هدایت و حفاظت میکردند و منطقه فرنخون ۹ مادی و منطقه اشترجان به ۸ مادی تقسیم میشد و اینان از پل کله تا منطقه خوی آب را هدایت و حفاظت میکردند. در مناطق کمآبتر به غیر از افراد و مباشرین میراب کدخدا و مردان قاصد هم اضافه میشدند که گاهی در یک مادی ۱۲۰ مرد قاصد حفاظت میکردند (معمارزاده، 93). در بهرهبرداری از آب چهار نوع وظیفه برعهده صاحبان حقابه قرار داده شده که شامل دفع علفهای هرز، لایروبی، تعمیرات لتها و یا مقسمها و بازسازی بندهای انحرافی در بلوکات آبخور رودخانه است (حسینی ابری، 1377).
علاوه بر سیستم آب سطحی زایندهرود، در شهر اصفهان و بلوکات آن منابع آب زیرزمینی نیز از گذشته برای مصارف حوضه مورد استفاده قرار میگرفته است. با وجود آنکه آب مادیها به صورت منقطع و دورهای به اراضی میرسیده، آب زیرزمینی همواره قابل استفاده بوده که مابقی نیاز را برآورده میکرده است. لمبتون (1952) ذکر میکند که «قریب یک ربع این شهر را آب رودخانه نمیگیرد و از چاه تنها مشروب میشود و سهچهارم دیگر هم آب رودخانه دارد و هم آب چاه. هر سالی که خشکی شدید شود شهر اصفهان تنگی زیاد از آب نمیبیند زیرا که زمینش نزدیک است به آب و همه خانه و باغ و ملکی از قدیم چاه آجری و چرخهای دستی و پایی و گاوی دارد و بعضی چرخابهای بزرگ شتری و قاطری ساختهاند.
سالهای پرآبی برخی چاههای خانهها در بهار به آب دسترسی دارد و سنوات خشکی نهایت دو سه ذرع نسبت به پیش آب پایین میرود». در کتاب نصف جهان فی تعریف الاصفهان در توصیف شهر اصفهان ذکر شده: «از جمله چیزهایی که سبب خوبی و نظارت این شهر و ناحیه است قنات و کی و چشمههاییست که جای به جای به محل خود جاری نموده و از ملحقات رود و نهر هستند و در این ناحیت بعضی بالطبع و الصنعه متداول و بعضی بالطبع و اندک عملی ظاهر و جاری گشته است». همچنین در ارتباط با آب شرب اشاره میکند: «اهل اصفهان جهت سهولت امر و نزدیکی و گوارایی آب آن بیشتر از آب جاری نمیخورند زیرا که اکثر محلات آب چاههایش در عذوبت دم مساوات با آب رود میزند».
کتاب نصف جهان فی تعریف الاصفهان اطلاعات بسیار خوبی درباره نحوه استفاده از منابع آب زیرزمینی شهر اصفهان و بلوکات اطراف آن ارائه میدهد. «از جمله صناعی این شهر یکی چاه آب است که جهت نزدیکی آب به سطح زمین در جمیع خانهها یک دو چاه آب دارند و آن را به خرج و اجرت کمی میکنند و چرخی هم از آن که معمول است بر سر آن گذارده، آب میکشند به کمال سهولت و در کمتر از یک دقیقه آب کشیده و بالا میآید. سالیان سال میماند و این چاه دو قسم است.
قسمی که به دست و پای آن میکشند برای خرج و مصرف خانگی و حوضها، عرض دهانه این چاه کمتر است و قسمی دیگر که به واسطه گاو آب میکشند برای تمام حمامات و مساجد و مدارس و آبیاری باغچه خانههای بزرگ و بعضی باغها در وقت کمآبی و عرض دهان این چاه بیشتر از آن قسم است و لامحاله این قسم چاه را باید از زیر تا بالا به آجر و صاروج ساخت و این قسم از چاه را چاهگاو مینامند. و قسم دیگر نیز هست که چاه را مربع مستطیل میسازند در جایی که آب به سطح زمین زیاده از دو سه ذرع شاه نباشد و بر آن چرخی ساخته که اقلا نصف آن چرخ در چاه مذکور و به زیر آب رود. آلاتی برای آن ترتیب میدهند و آن را حیوان از قبیل گاو و شتر میگرداند و آب زیاده بر روی زمین جاری میکند و آنرا چرخاب مینامند». همچنین در این کتاب درباره ارتباط آب رودخانه زایندهرود و آب زیرزمینی ذکر شده: «مکرر تجربه شده است که در فصل تابستان که جهت زراعت برنج به بلوک لنجان آب زندهرود را میگیرند و آب از شهر و نهرهای آن قطع میشود و روزی که آب برود و نهرها آمده همان روز نشر آن به چاهها بروز مینماید. آب روی به تزاید میگذارد و همیشه این نیز ملحوظ است که محل آبهای غلیظ و کثیف بر سبیل بعد آن از چاه آب زیاده از ده ذرع شاه نیست و اصلا نشر به چاه نکرده و نمیکند و در آب آن مطلقا تفاوتی و تغییری پیدا نمیشود».
چشمه نیز در اصفهان منبعی برای بهرهبرداری از آب زیرزمینی بوده که به صورت طبیعی یا مصنوعی ایجاد میشده است. در کتاب نصف جهان فی تعریف الاصفهان ذکر میشود: «چشمهای که در اصفهان و بعضی نواحی آن موجود میباشد باز در همه جا ممکن نیست. بلکه آن بهر محلی که مشیت و صنعت خداوندی پر آب و زمینش شاداب و چشمهسار باشد و آبی خود ظاهر گشته مردمان به صنعت کمی از کاوش و کندن آن را زیاد نمودهاند و آبی به روی زمین جاری نموده یا آنکه به مطلبی جایی را کندهاند و آبی نزدیک خود ظاهر گشته و آن را به همان نزدیکی اطراف یا دور از آن هم برده باشند و زمین اصفهان چون چنین است در نفس شهر دو محل چشمه و در نزدیکی شهر به زمین جی چندین چشمه معتبر موجود است که آبادیهای معتبر از آن بر پا و مهیا گشته و آب بعضی تا ده سنگ میرابی هم دیده شده است».
آب برخی از چشمهها به مادی وارد میشده و بهوسیله آن به مزارع میرسیده است. به همین دلیل مادیهایی که دارای چشمه بوده و یا آب در آن زایش داشته است همیشه جریان داشته و خشک نمیشدهاند. برای نمونه در کتاب نصف جهان فی تعریف الاصفهان در توصیف مادیهای بلوک ماربین ذکر شده است: «مادی بزرگ قمش از میان اراضی جنوبی ماربین عبور میکند و نهری است بزرگ و بابرکت که در محل انشعاب از رودخانه چشمه دارد و لهذا آب او هرگز قطع نمیشود و تمام اراضی که از آن حق آب دارند سیراب مینماید و دیگر نهرهای متعدد این بلوک هست که هر یک خاصه قریهای یا مشترک میان قری است و آب آنها نیز غیرمقطوع است و همیشه آب دارد و لکن کم و زیاد میشود».
این چشمهها نیاز به نگهداری و مرمت داشته و در مواردی که نسبت به این موضوع بیتوجهی شده است، از بین رفتهاند برای مثال طبق کتاب نصف جهان فی تعریف الاصفهان نهر فدین که در گذشته چشمه داشته است، چون انباشته شده و در مقام تنقیه آن برنیامدهاند، چشمه بیآب شده است و چهار ماه از سال آب ندارد مگر زمانی که قنش آن را بدهند. همچنین نهر فرشادی و جویشاه هم چشمه داشته است و با وجود آنکه در زمان قاجار گاهی بیآب میشدهاند، اما زمان قدیمتر هرگز این خیال و واهمه خشکیدن در خشکسال را هم نداشته و آب آنها همیشه فراوان و جاری بوده و چون بعد از سلاطین صفویه کسی در مقام اصلاح آنها بر نیامده و توجهی ننموده است چشمهها انباشته شده و آب آن منحصر به آب رود و شورابه آن گشته است و در هر قنشی آب آنها هم زیاده میشود.
منبع آب دیگر مورد استفاده در بلوکات اطراف اصفهان قنات بوده است. در اکثر بلوکات اصفهان قنات منبعی مکمل برای آبیاری بوده و برخی از بلوکها مانند برخوار کاملا وابسته به قنات است و در اکثر اراضی جرقوییه نیز بهرهبرداری از آب با قنات بوده است. اما در شهر اصفهان نیاز به حفر قنات وجود نداشته است.
کِی یکی از ابداعات در اصفهان بوده است که با چشمه و قنات شباهت داشته اما با آنها یکسان نیست. طبق کتاب نصف جهان فی تعریف الاصفهان «کی در همه جا متداول و ممکن نیست بلکه در زمینی که آب آن به سطح زمین نزدیک است و حاجت به کندن چاه ندارد، بلکه زمینی که بالنسبه پستتر است شروع به کار نمایند و روی به بلندی به طور نهر زمین بشکافند و پیش میروند و این قسم به عکس قنات است که هر چه پیش روند عمق زیاده گردد و سر آن گشاد است و میروند تا به مسافت کمی آب ظاهر میشود و هر چه پیشتر روند آب زیاده حاصل میشود و لامحاله چون عمق زیاد شود آب زیاد زایش و تراوش نموده و نهری به قاعده جاری میشود و هر چه ممکن است و قوه میرسد پیش میروند و زمین را میشکافند و بسا هست که آن از قنات معتبری زیاده آب پیدا میکند و آن نیز مثل قنات کوچک و بزرگ و زیاد مسافت و کم ممر همه قسم میباشد و این عمل کی زیاده در بلوک قهاب متداول و متعارف است و گویند قهاب خود معرب کیآبست چه در این بلوک کی زیاده است». در واقع کشاورزان با ایجاد کی، علاوه بر زهکشی اراضی بالادست، برای اراضی پاییندست نیز تأمین آب میکردهاند. کی مانند قنات چاه و پشته نداشته و کل مجرای آن سر باز است. همانند تعریف حقابه و سازوکار بهرهبرداری از آب رودخانه و مادی، بهرهبرداری از کی و قنات نیز قواعدی در مقیاس روستای بهرهبردار از آن داشتهاند.
همچنین رودخانه نقش زهکش اراضی بالادست را داشته و آب مازاد اراضی بالادست را به پایین انتقال داده و آب رودخانه عملا چند بار مورد مصرف قرار میگرفته است و وجه تسمیه رودخانه یعنی زایندهبودن آن نیز، از همینجا ناشی شده است. به همین دلیل آب زایندهرود از بالادست تا پاییندست خشک نمیشده است. در تابستان زهآب اراضی بالادست در رودخانه جاری بوده که به آن شورابه میگفتهاند. این آب مخصوصا در منطقه رودشت در پشت بندها جمع میشده و خارج از زمان ونش رودشت برای آبیاری استفاده میشده است.
توصیفات ارائهشده در کتاب نصف جهان فی تعریف الاصفهان درباره وضعیت حدود 140 سال قبل بلوکات اصفهان -در حوالی سال 1300 هجری قمری- میتواند تصویر روشنتری از نحوه بهرهبرداری از آب زایندهرود در مناطق مختلف در آن دوره زمانی ارائه دهد. این اطلاعات نشان میدهد جریان آب در بالادست زایندهرود در محدوده لنجانات و ماربین منظمتر بوده است و در شهر اصفهان و بلوکات شرقی اصفهان، ناپایداری آب مردم را مجبور به بهرهبرداری تلفیقی از آب زیرزمینی میکرده است.