ناهمگونی منابع و مصارف آب در فلات مرکزی ایران
توزیع ناهمگون مکانی و زمانی آب و نبود تعادل بین منابع و مصارف نهتنها مشکل مناطق مرکزی ایران، بلکه بسیاری از مناطق خشک و نیمهخشک دنیاست. فلات مرکزی ایران با دارابودن ۵۲ درصد از مساحت کشور و ۴۹ درصد جمعیت کشور، فقط 21 درصد منابع آب اعم از سطحی و زیرزمینی را دارد. بر این اساس مدیریت پایدار منابع آب در کشور و بهویژه فلات مرکزی ایران با چالشهای جدی مواجه است. تغییرات اقلیمی بهویژه طی دو دهه اخیر همراه با افزایش دما و کاهش میزان و نوع بارندگیها این چالش را شدیدتر کرده و باعث کاهش سهم حقآبههای محیط زیست از منابع آب سطحی و نیز برداشت بیرویه از منابع آب زیرزمینی شده که به همراه خود کاهش کیفیت آب و پدیده مخرب فرونشست را به همراه داشته است.
حمیدرضا صفوی-استاد مهندسی و مدیریت منابع آب، دانشکده مهندسی عمران دانشگاه صنعتی اصفهان: توزیع ناهمگون مکانی و زمانی آب و نبود تعادل بین منابع و مصارف نهتنها مشکل مناطق مرکزی ایران، بلکه بسیاری از مناطق خشک و نیمهخشک دنیاست. فلات مرکزی ایران با دارابودن ۵۲ درصد از مساحت کشور و ۴۹ درصد جمعیت کشور، فقط 21 درصد منابع آب اعم از سطحی و زیرزمینی را دارد. بر این اساس مدیریت پایدار منابع آب در کشور و بهویژه فلات مرکزی ایران با چالشهای جدی مواجه است. تغییرات اقلیمی بهویژه طی دو دهه اخیر همراه با افزایش دما و کاهش میزان و نوع بارندگیها این چالش را شدیدتر کرده و باعث کاهش سهم حقآبههای محیط زیست از منابع آب سطحی و نیز برداشت بیرویه از منابع آب زیرزمینی شده که به همراه خود کاهش کیفیت آب و پدیده مخرب فرونشست را به همراه داشته است.
کاهش و گاه تخصیصنیافتن حقآبههای محیط زیستی رودخانهها و تالابها خود باعث ازبینرفتن گونههای گیاهی و جانوری و نیز گونههای ژنتیکی کمیاب و گاه نایاب شده که جبران آن غیر قابل تصور است. افزایش فزاینده ریزگردها، فرسایش خاک، ناملایمات اقتصادی و اجتماعی برای بهرهبرداران از منابع آب از جمله کشاورزان، خود از پیامدهای این ناترازی بین منابع و مصارف آب است. نبود تعادل بین منابع و مصارف آب از دیرباز در مناطق مرکزی و شرقی ایران وجود داشته و امروزه بهشدت تشدید شده است. نیاکان ما از بیش از دو هزار سال قبل با حفر قنات (کاریز) آب را در طول دهها کیلومتر به صورت پایدار از مناطق کوهپایهها به مناطق کمآب انتقال و از آن به منظور مصارف مختلف از جمله شرب و کشاورزی استفاده میکردند. ایران با دارابودن بیش از 36 هزار رشته قنات با طول مجموعا 800/217 کیلومتر (16 برابر قطر کره زمین) با آبدهی میانگین سالانه 3/6 میلیارد مترمکعب از این شیوه پایدار انتقال آب در طول قرنها حداکثر بهره را برده است. قنات قصبه گناباده به عنوان عمیقترین قنات ایران دارای مادرچاهی به عمق 350 متر و همچنین قنات زارچ یزد به عنوان طولانیترین قنات کشور با طول حدود ۱۰۰ کیلومتر دارای قدمت بین دو تا سه هزار سال هستند.
بر این اساس فلات مرکزی ایران به دلیل نبود تعادل بین منابع و مصارف آب از دیرباز به دنبال تأمین آب از مناطق پرآبتر بوده است. این موضوع برای انتقال منابع آب سطحی هم وجود داشته بطوریکه در سال ۹۹۶ هجری قمری در زمان شاه طهماسب اول و حاکمیت میرفضلالله شهرستانی، اقدام به حفر تونل در محل کوه کارکنان کردهاند، ولی به دلایلی به سرانجام نرسید. درنهایت در سال ۱۳۳2 اولین تونل انتقال آب به فلات مرکزی ایران به نام تونل اول کوهرنگ به طول 29۰۰ متر و آورد سالانه حدود290 میلیون مترمکعب آب را از حوضه کارون به زایندهرود انتقال داد.
بر این اساس عدم تعادل بین منابع و مصارف آب از دیرباز در کشور ایران مطرح و در دهههای اخیر به دلایل توسعه تکنولوژیهای اجرایی، بارگذاریهای جدید، پتانسیلهای خاک مناسب و نیز مهاجرتهای جمعیتی به فلات مرکزی این موضوع پیچیدگیهای بیشتری به خود گرفته است. خشکی بیش از 10 ماه از سال تنها رودخانه مرکزی ایران، زایندهرود، خشکی کامل تالاب بینالمللی گاوخونی، اضافهبرداشت حدود 14 میلیارد مترمکعب از ذخایر استاتیک آبهای زیرزمینی که باعث فرونشست گسترده در سطح اراضی کشاورزی و حتی شهری بهویژه در شهر اصفهان شده، از جمله مسائلی است که این ناترازیها در طی دو دهه اخیر ایجاد کرده است.
ازبینرفتن اکوسیستمهای آبی رودخانه و تالاب، اعم از گیاهی و جانوری، مهاجرت گسترده از روستاها و حاشیهنشینی به شهرهای بزرگ، بیکاری و مشکلات اقتصادی و اجتماعی، ازبینرفتن بسیاری از شغلهای مستقیم مرتبط با آب، همچنین افسردگی و افزایش جرائم اجتماعی از دیگر تبعات این کمبود منابع آب است. آنچه باعث تشدید ناترازی بین منابع و مصارف آب در حوضه آبریز زایندهرود به عنوان بحرانیترین زیرحوضه فلات مرکزی ایران شده، علاوه بر سابقه کمآبی این حوضه، تخصیصهای نابخردانه در بالادست حوضه، اعم از بالادست سد زایندهرود و نیز پاییندست آن و تا محل پل زمانخان است، که غالبا با پمپاژ آب رودخانه با ارتفاع بیش از 400 تا 600 متر، صرف توسعه باغات و ویلاها شده است.
به طور مشخص تخصیص 2۳۷ میلیون مترمکعب و در عمل برداشت بیش از ۴0۰ میلیون مترمکعب آب در این بخش، باعث عدم تخصیص حقآبه محیط زیستی و نیز حقآبهداران طوماری شده است. این در حالی است که طرحهای انتقال آب به یزد و کاشان که منوط به تأمین آب از طریق طرحهای تونل سوم و بهشتآباد شده بود که هنوز محقق نشده است. ازاینرو طی دو دهه گذشته این طرحهای انتقال آب از حوضه زایندهرود باعث بیلان منفی حدود 2۵۰۰ میلیون مکعب شده است. متأسفانه بهرهبرداری از طرح انتقال آب موسوم به بن و بروجن با ظرفیت حدود ۵۰ میلیون مترمکعب در سال، در آبانماه ۱۴0۲ خود باعث تشدید این ناترازی علیرغم کمبود آب شدید در این حوضه شده است.
بنابراین در شرایط کنونی و بدون توسعههای آتی و بارگذاریهای جدید، حوضه آبریز زایندهرود به میزان 1۲۰۰ میلیون مترمکعب ناترازی بین منابع و مصارف آب روبهروست که با مدیریت مصرف و حذف برداشتهای غیرمجاز و نظارت بر مصارف این ناترازی به حدود 8۵۰ میلیون مترمکعب در سال میرسد. اکنون این ناترازی با عدم تأمین حقآبه محیط زیستی رودخانه و تالاب به میزان 313 میلیون مترمکعب در سال، عدم تخصیص کامل حقآبهداران طوماری و نیز برداشت بیرویه از منابع استراتژیک آبهای زیرزمینی شده که مشکلات عدیده اجتماعی، اقتصادی و نیز محیط زیستی را به همراه داشته و در صورت عدم تأمین آب به یک بحران تمامعیار تبدیل خواهد شد.
از دیدگاه مدیریت جامع منابع آب که بر پایه استفاده تلفیقی از منابع سطحی و زیرزمینی و مدیریت توأمان منابع و مصارف آب استوار است، تأمین بدون تأخیر حداقل 850 میلیون مترمکعب آب برای این حوضه مورد نیاز است. لذا طرحهای تأمین آب از سد ماندگان به میزان 250 میلیون مترمکعب، شیرینسازی و انتقال 270 میلیون مترمکعب آب از دریای عمان، تکمیل عملیات اجرا و انتقال آب از سد سوم کوهرنگ به میزان 120 میلیون مترمکعب در سال و نهایتا اجرای طرح انتقال آب بهشتآباد به میزان 250 میلیون مترمکعب، گامهایی در راستای کاهش این ناترازی آب برای این حوضه آبریز بهشدت در تنش آبی است. همزمان نیاز است که از توسعههای آتی در تمامی بخشها اعم از صنعت، کشاورزی و خدمات در آینده جلوگیری و از برداشتهای غیرمجاز اعم از آبهای زیرزمینی و سطحی جلوگیری شود. قطعا بهثمرنشستن طرحهای تأمین آب و نیز مدیرت مصرف و جلوگیری از برداشتهای غیرمجاز، یک وظیفه حاکمیتی و مردمی است؛ بنابراین قوای سهگانه و نیز سازمانهای مردمنهاد وظیفه پیگیری و اجرای این طرحها را دارند.