|

نقش آب گران و پرهزینه در اقتصاد سیاسی ایران

کیمیای آب

تا آنجا که تاریخ ۱۰ هزارســاله ایران، در حد امکان به ما نشان می‌دهد، افرادی که در فلات ایران مســتقر شــدند، مجبور بودنــد با منابع کمیابی درگیر شوند که چندان توانی در ازدیاد آن نداشتند. می‌دانیم که مســئله بنیادی اقتصاد، کمیابی منابع اســت و داستان بشر از برخورد و تنش میان جمعیت و منابع کمیاب شروع می‌شود. در یک مرحله، افراد ساکن در روی زمین کم‌کم توفیق یافتند وارد کشاورزی و همچنین اهلی‌کردن حیوانات و دامداری شوند. در این مرحله، بهره‌وری ابــزار کار، و کار و منابع به دلیل ایجاد آرام‌آرام حقوق مالکیت خصوصی افزایش یافت. اما در همین مرحله، مشــکل لاینحلی برای افرادی که ساکن فلات ایران بودند به وجود آمد و آن کمبــود آب بود.

کیمیای آب

تا آنجا که تاریخ ۱۰ هزارســاله ایران، در حد امکان به ما نشان می‌دهد، افرادی که در فلات ایران مســتقر شــدند، مجبور بودنــد با منابع کمیابی درگیر شوند که چندان توانی در ازدیاد آن نداشتند. می‌دانیم که مســئله بنیادی اقتصاد، کمیابی منابع اســت و داستان بشر از برخورد و تنش میان جمعیت و منابع کمیاب شروع می‌شود. در یک مرحله، افراد ساکن در روی زمین کم‌کم توفیق یافتند وارد کشاورزی و همچنین اهلی‌کردن حیوانات و دامداری شوند. در این مرحله، بهره‌وری ابــزار کار، و کار و منابع به دلیل ایجاد آرام‌آرام حقوق مالکیت خصوصی افزایش یافت. اما در همین مرحله، مشــکل لاینحلی برای افرادی که ساکن فلات ایران بودند به وجود آمد و آن کمبــود آب بود.

 

با توجه به اینکه با بی‌آبی، هیچ فعالیت کشــاورزی و غیرکشــاورزی و کلا حیات بشــر مقدور نبود، ایرانی‌ها راه‌های پیچیده‌ای را طــی کردند تا بتوانند با تکنولوژی آن روزها، آب را از زیر زمین بیرون آورند و البته با پیدایش فنی قنات، آبی به دســت آورند که در همان روزگار و نیز امروز فوق‌العاده گران و پرهزینه بوده و هســت (آن هم در مقایسه با مردمانی که در نقاط دیگر جهان زندگی می‌کردند و تقریبا به آب رایگان دسترسی داشتند).

 

 

ایرانی‌ها و فلات ایران با کم‌آبی شدید مواجه بودند و همان آب اندک هم بسیار گران و حاصل کمبود این منبع اصلی حیات، توقف بسط تمدن، و ماندن آن در ســطح اقتصاد معیشتی ناامن بود. به علاوه، با ایجاد دانش و مدل‌های متناســب با این کمیابی، ایدئولوژی شکل‌گرفته در این محیط و تمامی نهادهای برآمده از آن، نســبتی با این کمیابی دارند که نتوانستند آرام‌آرام خود را بسط دهند و برای مدیریت دنیای پیچیده‌تر مهیا شوند.

 

حال نگاه کنید بــه حاصل زحمات حفــر قنات در ایران: حدود ۳۳ هــزار قنات به طول هشــت برابر خط استوا؛ از مادرچاه ۲۰ الی ۳۰ متر گرفته تا ۳۴۰ متری؛ و طول قنات یک کیلومتری تــا ۷۰ کیلومتری با آبدهی حدود یک لیتر در ثانیه تا نزدیک به ۲۰۰ لیتر در ثانیه و به طور متوســط ۵۰ لیتر در ثانیه. مقنیان این قنات‌ها در سخت‌ترین شــرایط زندگی می‌کردند و هر روز که روانه کار می‌شــدند، شــهادتین را ادا می‌کردند.

 

از کنــدن از اینجــا تا کره مــاه و به این گرانی و این همه ســرمایه‌های مالــی و جانی چه چیزی نصیب ایرانی‌ها شد؟ حجم متوســط آبدهی این قنات‌ها وقتی که خشــک نشــده بودند، حدود دوهزار مترمکعب در ثانیه بود که در مقابل رود ولگا در روســیه با ۳۶ هزار مترمکعب در ثانیه یا دانوب در اروپــا و نیاگارا هرکدام با ۱۳ هزار مترمکعب در ثانیه تأمل‌برانگیز اســت. معمولا رودهای کم‌آب اروپا در ثانیه حدود دوهزار مترمکعب آب دارند، آبی رایگان و قابل کشــتیرانی. از سوی دیگر، این قنات‌ها معمولا آسیا را می‌گردانند و نمونه آن، قنات قصبه گناباد اســت که در زمان دایربودن، شش آســیاب را می‌گرداند.

 

نمونه دیگر، قنات قطب‌آباد میبد است و قادر اســت در عمق ۴۰ متری زمین یک آســیاب دو سنگ را بگرداند. متأسفانه از ۴۲ قنات میبد، ۴۰ قنات خشک شده‌اند. خوشــبختانه یا شــوربختانه می‌توان به صورت جهانگردی و تور یا تنها و خانوادگــی از آن دیدن کرد و مظهر رنج و گرانی و ناامنی، همه را یک‌جا بــا هم دیــد و در نهایت خشک‌شــدن آن را. ایــن نکته آگاهی برای اقتصاددانان ایران ناشــناس لازم اســت که نهاد‌ها و سازمان‌های برآمده از این تاریخ را می‌خواهند صرفا با شــاخص قیمت حل کنند؛ پس بستری که فعالیت‌های اقتصادی در آن غوطه می‌خورد چه می‌شود؟ اعتقادات و هنجارهــا و نهادهای رســمی و غیررســمی؟ همچنین ســازمان‌ها و نهادهای پشتیبانی‌کننده تصمیمات اخلاقی بازار سیاسی ناقص رانت‌آفرین و...؟

 

بخــش دیگر ایران هم زاگرس اســت کــه در آنجا نیز به دلیل فقر بارندگــی، مردمــان برای گذران زندگــی مجبور به کوچرویی شــدند. زندگــی کوچرو هم پیامدهای خــاص خود را دارد که با تمدن‌ســازی و افزایش مهارت‌های انســانی و تخصص‌گرایی و تقســیم کار و نهادسازی برای ارتباطات و تجارت و بســط تمدن به هیچ وجه ســر سازگاری ندارد و از تبعات ناخوشــایند آن، دو هزار طایفه ایلی بوده که در انجام نیازهای اولیه و روبه‌رشــد جوامع، ناتوان بوده‌انــد و نیز درگیری دائمی، قانون و امنیت در حد ابتدایی و کنترل خشــونت غیراطمینان‌بخش، و در نهایت فقر نیز از دیگر تبعات آن بوده اســت. این محصول کم‌آبی ایران اســت که موجب توقف امکان بســط تمدن شد، چون کنترل خشــونت اطمینان‌بخش توسط دولت امکان‌پذیر نبود و در نتیجه بــرای ایجاد امنیت، چه بیرونــی و چه داخلی، نیــازی دائمی به نیروی نظامی سنگین و پرهزینه بود. دولت‌ها همیشه توان برآمدن از عهده این هزینه‌ها را نداشــتند، در نتیجه امنیت و نظم مختل می‌شد که خروجی آن، به نوبه خود، به اقتصاد برمی‌گشــت. از طرف دیگر کم‌آبی، قحطی، خشک‌ســالی، تغییر کیفیت و کمیت محصــول و گران‌بودن آب، موجب می‌شــد که محصول نیز پرهزینه شــده و مردم معمولا با محصول گران روبه‌رو بودند.

 

با وجود ناامنی که محیط اقتصاد را هم متأثر می‌کرد و به تولید صدمه می‌زد و نیــز حاکمیت ناتوان و پرهزینه، برای دریافت مالیات یا باید مالیات عادلانه را اندازه‌گیری کننــد و بگیرند که خود موجب دیوان‌ســالاری انگلی پرهزینه می‌شد یا تیول و مقاطعه‌ دادن، که این خود مصیبتی دیگر بود.

 

ســرنخ تمام اینها در ایران از آب آغاز می‌شــود و میراثی داریم که از لحاظ رشد اقتصادی در حد معیشتی متوقف ماند تا نفت، به این ترتیب شاهد یک دیوان‌ســالاری انگلی بودیم. بســط نیافتن مهارت‌های نیروی انسانی برای اداره کشور در نهادها و سازمان‌های پیچیده امروزی، ناتوانی در حفظ و حراست مرزها در مقابل بیگانگان و نداشتن قانون، الگوی مصــرف جدید و افزایش جمعیت نیز بر اینها افزوده می‌شــود که هیچ ربطی به محرک‌های بهبود وضعیت ناشــی از تلاش مســتمر این مردم ندارد؛ نفتی پیدا شــد و واردات و رفاه بیشتر و بقیه داستان. می‌گفتند یزد شهر قنات و قنوت و قناعت است؛ ولی خود یزدی‌ها می‌گویند همه اینها در دوران جدید تمام شــد. 

 

ایران از نظر تاریخی توان نگهداری پنج، شش میلیون جمعیت بیشتر را نداشــته اســت. تغییرات اخیر موجب بیش از ۱۰ برابرشدن جمعیت شــد. جمعیت زیاد، مخرب محیط زیست اســت. متخصصان می‌گویند ظرفیت جمعیت جهان در مناسب‌ترین حالت خود ۴۰۰ میلیون نفر است و بیش از آن زیســت‌بوم را تخریب می‌کند. در ایــران هم همین اتفاق رخ داده است. گردش در فلات ایران و زاگرس به خوبی این را نشان می‌دهد؛ البته شهرهای بزرگ بمانند. میزان بارندگی نیز کاهش یافته است. استان یــزد را در نظر بگیریــد که با آب قنات زندگی می‌کرد و امروز وابســته به زاینده‌رودی شــده که رو به خشکی است. شاهد خشک‌شدن بیشتر قنات‌ها ازجمله قنات زارچ که معروف‌ترین قنات اســت، هستیم. در ۱۰ سال اخیر حجم بارندگی کم شــده و به طور متوسط ۵۰ میلی متر بارش در استان یزد داشته‌ایم، درحالی‌که تبخیر حدود چهار هزار میلی‌متر در سال بوده است.

 

در واقع بسط دانش و مهارت‌های نیروی انسانی و کاراتر شدن حقوق مالکیت موجب بازده بیشتر و صعودی منابع شد؛ اما در ایران تکنولوژی جدید تقریبا منبع اصلی را که آب بود، منهدم کرد و از طرفی جمعیت را هم افزایش داد. عمق آب در اســتان یزد هر روز پایین‌تر می‌رود که ناشی از افزایش جمعیت آن طی این ۵۰ ســال اســت کــه از ۲۰۰ هزار نفر به یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر رســیده است. البته احداث کارخانه‌های آب بر نیز مزید بر علت شــده‌اند؛ مثل فولادســازی اردکان (یک کیلو فولاد ۵۰۰ لیتر آب می‌خواهد) و کارخانه‌های کاشی و سرامیک میبد.

 

مدیریت جدید پس از صنعت نفت، رانت خود را پیرامون نفت می‌دید و در اطراف درآمدهای نفتی ساماندهی‌شده و هیچ نفعی در آب نداشت و مسائل آب را واگذاشته و مشوق رشد جمعیت بودند. با توجه به اینکه بارش نیز تقلیل یافته است، به نظر می‌رسد این نتایج به این سادگی سامان نیابنــد، هرچند بیش از صدها مقاله در این‌باره نوشــته شــده و از زوایای مختلف این بحران را بررســی کرده‌اند. در بیشــتر کره زمین نقش اصلی به نیروی انســانی و عمدتا منابع غیرآبی داده شده، به همین دلیل از منابع آبی غفلت و به آن توجه نشده است. علم اقتصاد نیز که از آنجا وارد شــده، اقتصاد ترجمه اســت و بهتر از این، دانشــمند تولید نمی‌کند؛ لیبرال‌های وطنی و آموزش‌هــای ترجمه‌ای در پس‌زمینه فکر می‌کنند و اقتصاد را برای کالیفرنیا، سوئد و نروژ طراحی می‌کنند.

اگــر بخواهیم نظام اقتصادی را از بنیــاد تحلیل کنیم، در طول تاریخ در این موقعیت جغرافیایی که قرار گرفته‌ایم، با مســئله آب برخــورد خواهیم کرد که هزینه‌های ســنگین سیاســی- نظامی- اقتصادی بر ما تحمیل می‌کرد و ســرنخ بیشــتر اقتصاد سیاســی ایــران را به گونه‌ای به خــود وصل می‌کند و حداقل باید می‌توانســتیم این اصلی‌ترین عنصر حیــات را به گونه‌ای مدیریت کنیم که این‌گونه آســیب‌پذیر نشــویم؛ ولی از آنجا که مدل‌های ذهنــی بازیگران عرصه بازار سیاســی جدید، که به‌شــدت بر بازار اقتصادی تأثیر می‌گذارند، تاریخی اســت به اینجا می‌رسیم که این مدل‌ها هم در نهایت در دل تجربه‌های ناشی از محیط اقتصادی- اجتماعی- سیاســی گذشته که به‌شــدت متأثر از فقر بودند، شــکل گرفته‌اند و امروز به عنوان صافــی ذهنی، داده‌ها را فراوری می‌کنند و در نهایت این وضع پیــش آمده که می‌بینیم. پول نفت را دیده‌اند، دیگر به کجا فکر کنند؟ روحیه وطنی هم که نیســت و دیگر توضیح ندهم تکلیف روشــن اســت. اینها با مدل‌های ذهنی متوقف در گذشته نمی‌توانند مسائل پیچیده امروز را حل کنند. اهل فن می‌گویند اگر ذهن به اندازه مســئله پیچیده نباشد، از مدل‌های ساده ذهنی برای حل مسئله اســتفاده می‌کند.

 

فرض کنیم امروز جیره‌بندی سرسختانه‌ای برای مردم یزد و اصفهان تحمیل کنیم، در نهایت اینها منابع محدودی را مصرف می‌کنند که روبه‌اتمام است، بعد از آن چه خواهند کرد؟ چاره این کار در مدیریت بازار سیاســی است، ولی در ایران به مسائل پیرامون درآمدی نفتی حساس‌ترند تا آب، و شاید وقتی که تبدیل به فاجعه شود به آن برسند که اکنون شاهد آن هستیم.

 

در واقــع جوامعــی که در بحــران گیر می‌افتنــد، از نظام‌های اقتصــادی و نهادهایی برخوردارند که از رویارویی با حل مســائل جدید و پیچیده ناتوانند و این هم چیزی نیست جز فرهنگ وابسته بــه ذخیره انتقال دانش گذشــته به نســل‌های بعــدی. یادگیری، درون ادراکات جمعی جامعه صورت می‌گیرد و از گذشــته منتقل می‌شود و وابستگی به مســیر گذشته پیدا می‌کند. شواهد حکایت از آن دارند که آموزش‌های تجربی جمعی گذشــته به‌ارث‌رسیده از فلات ایران و زاگرس در حل مســائل متعدد جدید و مطرح‌شده، به‌ســختی دچار مشــکل‌اند و در حل آنها چندان موفق نیستند و حداقل و در بلندمدت، اواسط قاجاریه تا امروز، گواه ناتوانی حل مشکلات است و شواهد از در و دیوار به تأیید این سخن می‌بارد.