|

شکاف هولناک بی‌تفاوتی

امروز، روز جهانی سلامت روان است که در ایران در قالب هفته سلامت روان هرساله از 18 تا 25 مهرماه در سراسر کشور به اجرا درمی‌آید. شعار در نظر گرفته‌شده امسال بر اهمیت سلامت روان به جهانیان و به‌ویژه سیاست‌گذاران تأکید دارد: «سلامت روان و آسایش را به اولویت جهانی تبدیل کنید».

حسین ناصری

امروز، روز جهانی سلامت روان است که در ایران در قالب هفته سلامت روان هرساله از 18 تا 25 مهرماه در سراسر کشور به اجرا درمی‌آید. شعار در نظر گرفته‌شده امسال بر اهمیت سلامت روان به جهانیان و به‌ویژه سیاست‌گذاران تأکید دارد: «سلامت روان و آسایش را به اولویت جهانی تبدیل کنید». وقتی در کشورهای ثروتمند 75 درصد از افراد افسرده گزارش کرده‌اند که خدمات درمانی کافی اعم از دارودرمانی یا روان‌درمانی دریافت نکرده‌اند، بدیهی خواهد بود که در کشورهای فقیر یا با درآمد متوسط، 75 درصد از مبتلایان به انواع اختلالات روان‌شناختی هیچ درمانی دریافت نکرده باشند. این یافته گواه دو نکته است. نکته اول اینکه در همه کشورها فارغ از وضعیت اقتصادی آنها، سلامت روان مقوله مهمی محسوب نمی‌شود. با توجه‌ به گستردگی دولت‌های لیبرال و نئولیبرال، اولویت اصلی سیاست‌مداران بر محور توسعه و تقویت شاخص‌های اقتصادی می‌چرخد. اگر وضعیت فعلی سلامت روان مبتنی بر تعریف سازمان ملل بررسی شود، شکاف هولناک این بی‌تفاوتی بیش‌ از پیش آشکار می‌شود. طبق تعریف، سلامت روان فقط به منزله نبود اختلالات روان‌شناختی نیست، بلکه این مفهوم متشکل از آسایش ذهنی، خودکارآمدی ادراک‌شده، خودانگیختگی، شایستگی، ارتباط‌های بین‌نسلی و در نهایت خودشکوفایی قابلیت‌های فردی است. در راستای شعار امسال، ضرورت می‌یابد سلامت روان و آسایش آحاد جامعه، قطب‌نمای سیاست‌گذاری دولت‌ها باشد. هر تصمیم‌گیری که در کابینه دولت‌ها و مجامع اصلی تصمیم‌گیری صورت می‌گیرد، باید در وهله اول تأییدیه سلامت روان و آسایش فردی را دریافت کند؛ در غیر ‌این ‌صورت برنامه‌ها، صرفا هدردهنده منافع ملی خواهند بود. وضعیت سیاست‌گذاری سلامت روان در کشور ما بنا بر- برخی از دلایل آشکار و مبهم به‌مراتب بغرنج‌تر است. با توجه‌ به اینکه شخص رئیس‌جمهور مسئول اصلی سلامت روان کشور است، بدیهی است که ایشان مسئولیت دارند ساختارهای تحت نظارت خود را به‌ گونه‌ای مدیریت کنند که با هماهنگی تمام، زمینه سیاست‌گذاری‌های جامع در حوزه پیشگیری و درمان انواع اختلالات روان‌شناختی فراهم شود. برای اینکه سلامت روان جایگاه درخور شأنی در سیاست‌گذاری‌های کلان کشور بیابد، حداقل چهار مسئله وجود دارد: 1- انفعال وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در حوزه تولی‌گری سلامت روان و دخالت دیگر بخش‌های دولتی در انجام فعالیت‌هایی که ربط چندانی به آنان ندارد، چنان مسئله ریشه‌داری است که تا زمانی که به آن پرداخته نشود، سلامت روان در ریل صحیحی قرار نخواهد گرفت. 2- وضعیت دانشگاه‌های وزارت علوم تا حدودی و مشخصا دانشگاه آزاد نیاز به توجه ویژه‌ای دارد. خیل فارغ‌التحصیلان رشته‌های روان‌شناسی و مشاوره و عدم کفایت حرفه‌ای درصد درخور‌ توجهی از آنان در برنامه‌ریزی و اجرای انواع مداخلات روان‌درمانی، مشاوره‌ای و پیشگیری، مسئله‌ای است که در شورای انقلاب فرهنگی قابل طرح و راه‌حل‌یابی است. 3- جدال سازمان بهزیستی و نظام روان‌شناسی و مشاوره کشور نیز به جنگی فرسایشی تبدیل شده است که در صورتی ‌که مشاوران رئیس‌جمهور اهمیت آن را به ایشان منتقل کنند، با دستور تشکیل کارگروهی از استادان بی‌طرف، به‌سرعت این مشکل حل‌شدنی خواهد بود. 4- معمولا بخش‌های غیردولتی و چهره‌های خوشنام و شناخته‌شده، رابطه بین دولت و مردم را تسهیل می‌کنند. ازاین‌رو رئیس‌جمهور زمانی می‌تواند اقدامات مهمی برای ارتقای سلامت روان جامعه انجام دهد که از قابلیت انجمن‌ها، تشکل‌های غیردولتی مرتبط و هنرمندان و ورزشکاران استفاده کند. حذف جمعیت امام علی و عادل فردوسی‌پور گواه آن است که نگرانی جدی از شکل‌گیری تشکیلات و افراد تأثیرگذار وجود دارد. قطعا این نگاه یکی از موانع جدی در اجرای برنامه‌ریزی‌های کلان اجتماعی و سلامت روان در بین افراد جامعه است. در حال‌ حاضر دو راه بیشتر وجود ندارد؛ یکی توجه به‌ سلامت، محیط‌ زیست، نیازها و مطالبات افکار عمومی و آسایش و فراغ‌بال جامعه است و دیگری، تداوم روش‌های فعلی. بدیهی است که تداوم راه دوم، نابودی مقدار ناچیز سرمایه اجتماعی باقی‌مانده را رقم خواهد زد. بعید است که مسئولان ندانند وقتی امید، سرزندگی، تلاش، سختکوشی، کنجکاوی و... از کشوری رخت بربندد، چه نتایجی به بار خواهد داشت. ازاین‌رو با اطمینان می‌توان گفت تا وقتی‌ شرایط موجود اصلاح نشود، سیر صعودی آمار اختلالات روان‌شناختی و سایر آسیب‌های اجتماعی ادامه خواهد یافت. در سال‌های گذشته، پژوهش‌ها و مقالات متعددی به رشته تحریر درآمده است که اهمیت حوزه سلامت روان و اقدامات راهبردی را به دولت گوشزد کرده‌اند. مقاله دکتر نوربالا تحت عنوان «سلامت روانی اجتماعی و راهکارهای بهبود آن» یکی از این نمونه‌هاست که اگر دولت‌های وقت به این نمونه‌ها توجه کافی کرده بودند، قطعا سلامت روان جامعه وضعیت بهتری داشت. گرچه آدمی به امید زنده است، ولی روند موجود این واقعیت را برجسته می‌کند که دغدغه‌ای برای حل مسائل ذکرشده وجود ندارد. ازاین‌رو ضرورت می‌یابد عموم افراد، سلامت روان خود را در صدر اولویت‌های خود قرار دهند. اگر یکی از ویژگی‌های سلامت روان را احساس مسئولیت بدانیم، در گام اول لازم است هر کسی مسئولیت حفظ و ارتقای سلامت روان خود را بپذیرد. سواد سلامت روان مفهوم‌سازی شده است تا به افراد کمک ‌کند شناخت و دانش لازم درباره انواع اختلالات را کسب کنند، با شیوه‌های درمانی مؤثر آشنا شوند و از نحوه پیشگیری از اختلالات نیز سر دربیاورند. دو اختلال رایج در بسیاری از جوامع انواع اختلالات خلقی و اضطرابی هستند. به شکل عملیاتی اگر فردی اغلب از خودش خوشش نمی‌آید، اگر فکر می‌کند به اهداف خود نرسیده یا نخواهد رسید، اگر هرازگاهی بدون عامل بیرونی خاصی احساس شعف و شادی زیادی می‌کند که بر روابطش با دیگران اثر منفی می‌گذارد و اگر اوقات خود را به بطالت می‌گذراند، احتمال ابتلا به یکی از اختلالات خلقی وجود دارد. چنانچه فردی اغلب نگران است چیزهایی را که دارد از دست بدهد یا چیزهایی را که می‌خواهد به دست نیاورد، یا بدون هیچ دلیلی خیلی از اوقات دلشوره دارد، احتمال ابتلا به یکی از اختلالات اضطرابی وجود دارد. یکی دیگر از انواع اختلالات روان‌شناختی، اختلالات شخصیت است. با وجود آنکه میزان این اختلال به‌ اندازه اختلالات خلقی و اضطرابی نیست، ولی این افراد معمولا سطح تنش تحمل‌ناپذیری را در روابط خود با دیگران ایجاد می‌کنند، ضمن اینکه آنان برخلاف دو اختلال قبلی، آگاهی چندانی از اختلال خود ندارند و عمدتا دیگران را دارای مشکل می‌دانند. به شکل کلی اگر فرد در روابط خود در خانواده و محیط کار بارها سر ناسازگاری داشته و نمی‌تواند روابط عمیقی ایجاد کند، احتمال اختلال شخصیت وجود دارد.‌موضوع دیگر در سواد سلامت روان، درمان است که دارای دو شکل دارودرمانی و روان‌درمانی است. باورهای منفی بی‌مورد (استیگما) درباره مصرف دارو بسیار شایع است. در مواقعی که شدت اختلال روانی شدید است، حتما لازم است فرد به تجویز روان‌پزشک دارو مصرف کرده و با تعامل منظم با روان‌پزشک، عوارض احتمالی مصرف دارو را به حداقل برساند. درباره روان‌درمانی نیز ناآگاهی‌های مهلکی وجود دارد که بعضا افراد گمان می‌کنند با چند جلسه روان‌درمانی باید مشکل آنان رفع شود؛ حال‌ آنکه روان‌درمانی، فرایندی زمان‌بر است که طی جلسات متعدد و با همکاری دوجانبه درمانگر و مراجع امکان کاهش یک اختلال فراهم می‌شود. در ایران پژوهش‌هایی دردسترس نیست که علت قطع ناگهانی روان‌درمانی را مشخص کرده باشد، ولی در پژوهش‌های کشورهای دیگر، یکی از دلایل قطع روان‌درمانی، بهبود احساس مراجع در جلسات اولیه است که این باور را ایجاد می‌کند که اختلال درمان شده است؛ حال‌ آنکه این بهبودی موقتی بوده و در صورت کامل‌نشدن درمان، اختلال به‌ احتمال زیاد عود خواهد کرد. برعکس، وقتی در چند جلسه احساس بهبودی حاصل نشود، مراجع روان‌درمانی را بی‌تأثیر دانسته و آن را ادامه نمی‌دهد. البته نابلدی و بی‌تجربگی درمانگران نیز از‌جمله علل رایج ریزش مراجعان محسوب می‌شود. در مجموع بنا بر پژوهش‌های متعدد، همکاری دوجانبه روان‌پزشک و روان‌درمانگر متبحر بسیاری از مواقع می‌تواند تغییرات معناداری را در وضعیت روان‌شناختی مراجع ایجاد کند.

با وجود آنکه ارتقای سلامت روان و پیشگیری از اختلالات روان‌شناختی امری سیاست‌گذارانه است، ولی با توجه‌ به چشم‌انداز موجود، گریزی نیست جز اینکه افراد با تمام قوا مراقب سلامت روان خودشان باشند. در دوران دشوار فعلی، آسیب‌پذیری همه افراد به انواع اختلالات روان‌شناختی به‌شدت افزایش می‌یابد. پس، با آگاهی از عوامل محافظ و خطر، سلامت روان خود و عزیزان‌مان را در رأس اولویت‌های زندگی‌مان قرار دهیم.