هدفگذاری در مذاکرات هستهای
با تعیین تاریخ ازسرگیری مذاکرات هستهای فعالیتهای دیپلماتیک فشردهای در جریان است. با وجود حرفهای شداد و غلاظ دو طرف که میتوان آن را در قالب رجزهای قبل مذاکرات تفسیر کرد، تحلیل محتوای بیانیهها و اظهارات مقامات ایران و آمریکا و همچنین برخی رخدادهای عملی مانند آزادسازی بیسروصدای بخشی از منابع مالی بلوکهشده ایران، نشان از رخدادی مثبت دارد که در صورت استمرار، نتیجه آن در مذاکرات نهچندان آسان که قرار است از هشتم آذر در وین برگزار شود، توافق ایران و آمریکا و احیای برجام باشد. معاون سیاسی وزارت امور خارجه که این روزها از وی با عنوان «مذاکرهکننده ارشد» در مذاکرات هستهای یاد میشود، در مصاحبه با شبکه بینالمللی سیمای کشور (پرستیوی) گفته است: «هدف اصلی گفتوگوها از نظر ایران لغو تحریمهای غیرقانونی است که از سوی دولت ایالات متحده آمریکا به واسطه نقض فاحش توافق برجام و نقض قطعنامه ۲۲۳۱ علیه دولت ایران اعمال شده است» (روزنامه اطلاعات، ۲۳ آبان). برخلاف برخی گمانهزنیها درباره تعارض مواضع باقریکنی و توییت امیرعبداللهیان «ما در میز مذاکرات وین آماده نیل به توافق خوب هستیم. بازگشت همه طرفها به تعهدات یک اصل مهم و راهگشاست». به نظر من این اظهارات روشنترین موضع دولت رئیسی درباره توافق هستهای است. اظهارات باقری که اندکزمانی پس از دیدار وی با مقامات اروپایی بیان شد، نشان میدهد دولت جدید با درک واقعیتها از سیاست تهاجمی درباره برجام فاصله گرفته و «بازگشت همزمان دو طرف به توافق هستهای» کمهزینهترین گزینه برای برونرفت از شرایط کنونی است. نکته قابل اعتنا در این اظهارات پذیرش کلیت توافق هستهای و تلاش برای بازگرداندن آن به نقطه قبل از خروج ترامپ از طریق مذاکره است که باید آن را به فال نیک گرفت و از آن استقبال کرد. در سوی دیگر رابرت مالی، مذاکرهکننده آمریکا در سفر به امارات، عربستان، بحرین و اسرائیل قرار است درباره «مجموعهای از نگرانیها درخصوص ایران از جمله فعالیتهای بیثباتکننده منطقهای و دور هفتم مذاکرات برای بازگشت به اجرای توافق هستهای» مذاکره کند. اقدامی که باید آن را در راستای اطمیناندادن آمریکا به این کشورها درباره توافق احتمالی با ایران و احیای برجام عنوان کرد. اگرچه گمانهزنی درباره زمان و نتیجه این مذاکرات دشوار است با این وجود به نظر میرسد هم ایران و هم آمریکا با پذیرش «حداقلهای ممکن» از طریق امتیازدهی متقابل برای دستیابی به تفاهم اقداماتی مثبت را آغاز کردهاند. این حداقلها برای واشنگتن اطمینان از بازگشت ایران به شرایط مورد توافق برجام در برنامه هستهای و برای ایران لغو تحریمها، آزادسازی پولهای بلوکهشده و استفاده از امتیازات مراوده اقتصادی-تجاری با کشورهای دیگر در شرایط بسیار دشوار اقتصادی است که گریبانگیر رئیس دولت بهرغم وعدههای انتخاباتیاش است. دستیابی به این توافق مرضیالطرفین البته با موانعی روبهروست که نمیتوان به سهولت آنها را کنار گذاشت. اسرائیل به عنوان مهمترین مخالف بازگشت آمریکا به برجام در مقایسه با دوره باراک اوباما، از قدرت تأثیرگذاری بالاتری بر سیاست داخلی آمریکا برخوردار است. ضمن اینکه خروج شتابزده و بیبرنامه نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان باعث کاهش محبوبیت بایدن و ضعیفترشدن موقعیت او در داخل شده است.
مضافا اینکه موقعیت او را در داخل متزلزل کرده و پیشبینیها درباره انتخابات سال آینده کنگره برای حزب دموکرات چندان خوشبینانه نیست. از این منظر قدرت لابی صهیونیستها در داخل آمریکا میتواند بر تصمیمات بایدن تأثیرگذار باشد. سه گزینه درباره مذاکرات پیشرو را میتوان گمانهزنی کرد: اول، بازگشت بیقیدوشرط دو طرف به توافق ۲۰۱۵. چنین توافقی به معنای تبریجستن دولت بایدن از سیاست ترامپ و پذیرش محدودیتهای فعالیت هستهای ناشی از برجام از سوی ایران است. تحقق این گزینه مطلوبترین شکل ممکن برای ایران است. ضمن اینکه این به معنای عدول ایران از شروط مطروحه قبلی است. دوم، اصرار آمریکا و متحدان اروپایی به گنجاندن موارد دیگر به توافق است که در این صورت ایران نیز ضمن تأکید بر اجرای قانون الزامآور مجلس از سوی دولت، بر شروط تضمین عدم خروج، راستیآزمایی و... اصرار خواهد کرد. چنین شرایطی اگر بنبست در مذاکرات را در پی نداشته باشد، عملا آن را طولانی خواهد کرد. گزینه سوم، توافق ایران و آمریکا برای بازگشت به برجام و تعیین تاریخ مشخصی برای آغاز مذاکرات «موارد دیگر» است. پذیرش این شکل از توافق در ایران تبعاتی در پی خواهد داشت کمااینکه موافقت با این گزینه به دلیل فشارهای داخلی و متحدان منطقهای برای آمریکا دشوار خواهد بود. به نظر میرسد «هدفگذاری» در مقطع قبل از آغاز مذاکرات برای هر دو طرف ایران و آمریکا از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. دو کشور برای تفاهم نیازی به واسطه ندارند. هنری کسینجر، استراتژیست بانفوذ آمریکا دو دهه قبل در زمان دولت اصلاحات در مقالهای نوشته بود: «برای دشمنی میان ایران و ایالات متحده هیچگونه انگیزهای از حیث ژئوپلیتیک وجود ندارد». قبل از وی نیز دونالد ریگان در توجیه سفر مخفیانه مک فارلین به ایران و تبعات بعدی آن در سخنانی که از شبکههای سراسری آمریکا پخش شد، گفته بود جغرافیای جهان و جایگاه ایران بهترین دلیل برای کاری است که دولت من با ایران کرد. (نقل به مضمون)؛ سیاستی که بیل کلینتون برای آن گامی عملی برداشت که با مخالفت تهران در دوره اصلاحات نتیجهای در پی نداشت. هدفگذاری مذاکرات هستهای پیشرو در تهران باید با رویکرد معطوف به احیای برجام، لغو تحریمها و برونرفت از شرایط نامطلوبی که کشور و ملت در آن به سر میبرند، باشد. رویکرد سیاست خارجی در دولت جدید باید با عنایت به ژئوپلیتیک منطقه، فرصتهایی در زمینه انرژی، ترانزیت، سرمایهگذاری خارجی و... باشد که در حالت استمرار جنگ سرد ایران و آمریکا همه این فرصتها از دست ایران خارج شده و سفرهای خواهد شد که برای رقبای منطقهای گسترده میشود.