|

‌روزنامه‌نگاری کلاب‌‌هاوسی

فضای مجازی، رسانه را در دسترس همگان قرار داده است. اگر تا پیش ‌از ‌آن برای روزنامه‌نگار، تحلیلگر یا نویسنده‌بودن نیاز به پذیرفته‌شدن در یک رسانه عریض‌و‌طویل رسمی با استانداردهای حرفه‌ای‌اش بود‌ اما حالا می‌توان با یک اکانت توییتر، اینستاگرام، یک کانال تلگرامی یا اتاقی در کلاب‌هاوس بدون نیاز به داشتن استانداردهای حرفه‌ای بدل به یک سلبریتی سیاسی فضای مجازی شد. اصولا در این فضا آنچه مهم است «حضور» است، نه اینکه چه و چگونه می‌گویید. سرعت فضای مجازی در تولید عنوان‌هایی مانند «فعال رسانه‌ای»، «فعال فضای مجازی» و «فعال سیاسی» آن هم یک‌شبه به گرد پای سرعت تولید روزنامه‌نگار، نویسنده و فعال سیاسی اصیل نمی‌رسد. چهره‌هایی که از فضای مجازی برای بازگویی نظرات خود استفاده می‌کنند، سه دسته‌اند. دسته‌ای که از پیش صاحب عنوان و به تبع، نظر هستند مانند روزنامه‌نگار، تحلیلگر سیاسی، استاد دانشگاه، نویسنده، محقق و کارشناس، یا دیگرانی که صاحب چنین عناوینی نیستند اما به‌و‌اسطه بنیه و توشه‌ای از سواد و تحلیل که اندوخته‌اند، با حضور در این فضا شناخته‌ شده و شایستگی خود را اثبات می‌کنند. دسته سوم اما کسانی هستند که نه عنوانی از پیش دارند و نه توشه‌ای در انبان.

آنها صرفا به ‌واسطه یک «حضور» و چنگ‌زدن به قابلیت‌های گنگ‌ساز و پروپاگانداساز فضای مجازی با لفاظی خود را بدل به فعال و روزنامه‌نگار و تحلیلگر یک‌شبه می‌کنند. فضای مجازی این امکان را فراهم می‌کند که در غیبت مخاطبان مجهز به سواد رسانه‌ای، در غیاب حضور کارشناسان اصیل و واقعی، عده‌ای بدل به مراجع فیکِ نظر و تحلیل شوند. اگر تا پیش‌از‌این تصور می‌شد که رسانه‌های اجتماعی قرار است ‌با چرخش و تبادل ایده به یک گفت‌وگوی همگانی دامن زنند که به سود‌ پیشبرد دموکراسی است یا آنچه مراد هابرماس از «کنش ارتباطی» است رخ دهد که در آن کنشگران در جامعه با مباحثه استدلالی، توافق و همکاری، به دنبال دستیابی به فهم مشترک و کنش‌های تفاهمی هستند‌ اما در عمل این‌گونه نشده است. تحقیقات نشان داده که شبکه‌های اجتماعی با الگوریتم‌هایی که هدفش کسب منافع مالی، جذب تبلیغات و... است، به دنبال شخصی‌سازی پیام‌ها هستند. یعنی شما با محتوایی درگیر می‌شوید که ایده‌ها و خواسته‌های فعلی شما را تأیید کند یا با آن همسو باشد. الگوریتم‌ها به شکل و شیوه‌ای چیده نشده که شما را لزوما در فضا یا جریان تضارب ایده‌ها قرار دهد. همین الگوریتم‌ها امکان فیلتر‌کردن یا سمت‌و‌سودهی به محتوا را هم فراهم می‌کند. مثلا بارها شده در توییتر، به توییتی برخورده‌ایم که بدون هیچ محتوای خاصی برجسته و لاجرم در دید همگان قرار گرفته است، صرفا به دلیل اینکه از سوی یک باند توییتری بازنشر شده است. در کلاب‌‌هاوس این ماجرا به شکلی دیگر رخ می‌دهد. حضور شما در استیج یک اتاق پر‌مخاطب با تعداد عضو بالا، با اراده و خواست مدیران صورت می‌گیرد. به ده‌ها دلیل شخصی یا غیر‌شخصی بر اساس خواست و تمایل مدیران، ممکن است فرد یا افرادی با وجود شایستگی اظهار‌نظر درباره موضوعی‌ یا داشتن سخنی تازه از حضور در استیج باز‌بمانند و افرادی از شانس حضور برخوردار شوند؛ بدون اینکه لزوما حرف و سخنی نو برای گفتن داشته باشند. نتیجه این می‌شود که آنچه مراد هابرماس از کنش ارتباطی بود، ابتر می‌ماند. بارها شده مخاطبان از اینکه به آنها اجازه سخن‌گفتن داده نشده گلایه‌مندند و گلایه‌مندتر از اینکه چرا باید تن به شنیدن سخنان تکراری و کم‌محتوای چهره‌های تکراری دهند... این روزها بیش از هر زمان دیگری ما به مجهزشدن به «سواد رسانه‌ای» نیاز داریم.