اختلاف در مفهوم ایران
علیرغم اینکه بر حفظ موجودیت، یکپارچگی و هویت ایرانی اتفاقنظر داریم، اما درخصوص معنای این موجودیت و هویت، شاهد نگاهها و خوانشهای متفاوتی هستیم. بااینحال، تنها معیار ارزیابی، واقعیات و موجودیت جامعه ایرانی است. اینکه دریافت ما از این واقعیات موجود چیست، خود جای بحث دارد.
علیرغم اینکه بر حفظ موجودیت، یکپارچگی و هویت ایرانی اتفاقنظر داریم، اما درخصوص معنای این موجودیت و هویت، شاهد نگاهها و خوانشهای متفاوتی هستیم. بااینحال، تنها معیار ارزیابی، واقعیات و موجودیت جامعه ایرانی است. اینکه دریافت ما از این واقعیات موجود چیست، خود جای بحث دارد.
مفهوم ایران، امروزه در جامعه روشنفکری کشور، در میان اهل قلم و روشنفکران و کسانی که درخصوص ایران میاندیشند، بهشدت دچار اختلاف فهمهاست. ما درخصوص مفهوم ایران شاهد خوانشهای متفاوت و گاه متضاد هستیم و به نظرم اگر به فهم مشترکی دست پیدا نکنیم، قطعا در آن مسئله اساسی که حفظ موجودیت و هویت ایرانی است، دچار مشکل خواهد شد. در واقع شرط و ضرورت دستیابی به آن اصل، رسیدن به فهمی مشترک در جامعه فکری است.
من بیشتر بر خوانشی کثرتگرا و واقعگرا از هویت و موجودیت جامعه ایرانی تأکید دارم. معتقدم باید ویژگیها و موجودیت جامعه ایرانی را در وضعیت اکنونیت و معاصریت آن دید. نباید اکنونیت و معاصریت جامعه ایرانی را فدای نوعی نگاه باستانگرا یا نوعی نگاه تاریخی و سلفی از وجوه مختلف هویتی و تمدنی کرد. در واقع اگر ما به شکلی واقعگرا با وضعیت موجود جامعه ایرانی روبهرو شویم و اکنونیت و معاصریت جامعه ایرانی را از خلال واقعیات آن بپذیریم، ایران جامعهای است که زبان مشترک آن فارسی است، اسلام دین مشترک ساکنان جامعه ایرانی است ولی در کنار آن غیرمسلمانها نیز حضور دارند، پس بحث ایرانیتِ ایران نیز باید محفوظ بماند. ایرانیتِ ایران تنها مختص یک قوم، زبان یا آیین خاص نیست؛ در واقع جامعه ایرانی هم به لحاظ تاریخی و هم به لحاظ واقعیات کنونی، یک جامعه متکثر است. اگر ما میخواهیم یک فهم واقعگرا از ایران داشته باشیم و دغدغه حفظ موجودیت و یکپارچگی ایران را داریم، باید واقعیات جامعه ایرانی را به آن شکلی که هست، پذیرا باشیم و برای ایران به آن شکلی که در اکنون و معاصریت آن هست، بیندیشیم و تمام ابعاد و وجوه شکلی، ساختاری و هویتی جامعه ایرانی را در تمام ابعاد فرهنگی و نهادی آن بپذیریم.
ما باید درخصوص مفهوم ملت ایرانی تجدیدنظر کنیم. اساسا ملت ایران، متعلق به یک قوم، زبان یا نژاد خاص نیست. ملت، تمام ساکنان جامعه ایرانی است که در درون مرزهای ملی ایران زندگی میکنند و متعلق به واحد سیاسی ایران هستند. بدیهی است که در اینجا، تمام اقوام و مذاهب، تمام فرهنگها و تمام داشتههای جامعه ایرانی، ملت ایران را شکل میدهند. ما درباره هویت ملی نیز نیازمند بازنگری هستیم و این هویت نباید به یک زبان یا قوم یا نژاد خاص تقلیل پیدا کند. هویت ملی امری فراگیر و متکثر است؛ اما در دولت و ملت واحد ایرانی به هم پیوسته و موجودیت و هویت جامعه ایرانی را شکل داده است. پس دولت ملی نیز اساسا نباید محدود به یک گروه قومی خاص شود. اساسا دولت ملی باید دولت منطبق بر هویت ملی ایرانی باشد.
پس ضروری است که ما درباره این مفاهیم بر اساس واقعیتهای موجود جامعه ایرانی تأمل کنیم و در این فهم، از فهمهای باستانگرا یا فهمهای غیرواقعگرا خودداری کرده و بر این تأکید کنیم که اساسا رسالت علوم اجتماعی در شکل عام آن اعم از تاریخ، علوم سیاسی، جامعهشناسی و... این است که مفهوم ایران را در ارتباط با معاصریت و واقعیات موجود آن پایهگذاری و تأسیس کند و بر اساس آن، در مفاهیمی همچون هویت ملی، ملیت ایرانی و... تأمل کند. باید به نحوی عمل کنیم که تمام اقوام، زبانها و ساکنان جامعه ایرانی، صرفنظر از هر قومیت، زبان یا مذهبی، نسبت به ایرانی که در آن زندگی میکنند، احساس تعلقخاطر کنند و این زمانی اتفاق میافتد که ما مفهوم ایران را نه مفهومی تقلیلیافته، بلکه مفهومی توسعهیافته بر اساس واقعیات موجود جامعه ایرانی پایهگذاری کنیم.