بحران «اکنونزدگی» و «هویت»
روزهای خاصی را پشت سر میگذاریم. بحران اطلاعرسانی بیطرفانه، وضعیت ملتهب داخل و خارج و اعتراض و برخورد، اینگونه خودش را نشان میدهد که «منطق» در این شرایط جایی ندارد. پاسخ به سوالات متعدد جامعه در چنین شرایطی بسیار سخت است. اما شاید یک سوال اصلی در این میان وجود داشته باشد که پاسخش نیاز به روزها نوشتن و گفتن داشته باشد؛ «چرا چنین شد؟».
روزهای خاصی را پشت سر میگذاریم. بحران اطلاعرسانی بیطرفانه، وضعیت ملتهب داخل و خارج و اعتراض و برخورد، اینگونه خودش را نشان میدهد که «منطق» در این شرایط جایی ندارد. پاسخ به سوالات متعدد جامعه در چنین شرایطی بسیار سخت است. اما شاید یک سوال اصلی در این میان وجود داشته باشد که پاسخش نیاز به روزها نوشتن و گفتن داشته باشد؛ «چرا چنین شد؟».
در روزهای گذشته فرصتی پیش آمد تا ۲ کتاب «صدایی که شنیده نشد»- مجموعه گزارشهایی از علی اسدی و مجید تهرانیان از وضعیت جامعه ایران در میانه دهه ۵۰ شمسی - و «هویت» - فرانسیس فوکویاما - را بخوانم و یک قسمت از پادکست دغدغه ایران - محمد فاضلی- را با عنوان «جامعهشناسی اعتراض» بشنوم. فکر می کنم توالی رخدادها در ایران عجیب به محتوای این دو کتاب و یک پادکست میآید. دو مفهوم گنگ «آینده» و «هویت» در جامعهای که مسائل حل نشده بسیار دارد، شاید نخ تسبیح بدی برای یک نوشته نباشد و من سعی میکنم میان این مبانی، پیوندی برای درک بهتر از این سوال که ما با چه نوع اعتراضی روبرو هستیم، بزنم.
یکی از مفاهیمی که فکر میکنم در ابتدا باید درباره آن نوشت و در وضعیت فعلی نقشی مهم در سرخوردگی اجتماعی نسل جدید دارد، مفهومیاست تحت عنوان «اکنونزدگی». مجید تهرانیان در توصیف طرح آینده نگری درباره وضعیت ایران در میانه دهه ۵۰ شمسی میگوید جامعه دارای آرزوست و به رشد و رفاه اقتصادى، تحرک اجتماعى و زندگى در محیطى تازه، به تحولخواهی فکر مى کند. در آنسالهای گذار، بنیان اجتماعى، روان ایرانى را متحول کرده بود و به تعبیر تهرانیان، تودهها آمادگى مواجهه با چنین وضعیتى را نداشتند. آنها نه مىتوانستند به گذشته بازگردند و نه در آینده جایى امن براى خود مى دیدند. تهرانیان مفهوم «اکنون زدگى» را براى توصیف این وضعیت روان اجتماعى به کار گرفت. با نگاه به وضعیت فعلی ایران می توان این اکنون زدگی را در جامعه به ویژه نسل جوان مشاهده کرد. نسل جوانی که به دنبال «به رسمیت شناخته شدن» خواسته هایی نظیر کرامت، هویت، استقلال و اختیار است. فوکویاما معتقد است مطالبه برای به رسمیت شناخته شدن هویت فردی، مفهومی کلان است که به بسیاری از آنچه که امروز در سیاست جهانی روی میدهد، وحدت میبخشد. خواستهای که هگل هم از آن به عنوان موتور محرک تاریخ بشر یاد میکند.
پس ما تا اینجا احتمالا با جامعهای روبرو هستیم که نمیخواهد به عقب برگردد، از طرفی آینده برایش مبهم است و هویت برایش مفهومی مهم بشمار میآید. در چنین شرایطی جامعه پوسته فرهنگی اطراف خود را کنار میزند. جامعه به دنبال پاسخ به سوالاتش میگردد و پاسخی برای آنها نمییابد. جامعهای که از بالاترین میزان سطح سواد در این سالها برخوردار بوده و در این اکنون زدگی شروع به پرسش درباره مسائل حلنشدهاش میکند. عمده این مسائل حل نشده را میتوان در «برای»هایی که این روزها نوشته شد، دید. جامعهای که پاسخ این سوالات را نمیداند و با طرح پرسش به دنبال جواب آنهاست. حتی میتوان در بخشی از شعارهای این روزها نیز مساله هویت را به خوبی دید. در بخشی از مجموع گزارشهایی که تهرانیان و اسدی از پرسشنامههای خود استخراج کردند، سوالی از جامعه مخاطب پرسیده شده تحت این عنوان که «اگر نخستوزیر بودید برای حل مشکلات چه میکردید؟». نتیجه پاسخ به این سوال نشان میدهد که مردم ایران در آن سالها به ترتیب حل مشکلات مردم، تاسیس دانشگاه، توسعه فرهنگی، تربیت افراد متخصص، بهداشت و در آخر حل مشکلات سیاسی را اولویتهای کشور عنوان میکنند. ۵۰ سال از این گزارش میگذرد اما به نظر نمیرسد خواست عمومی تفاوت آنچنانی نسبت به زمان طرح پرسشنامه کرده باشد. جامعه خسته و گریزان از دعواهای سیاسی و به دنبال به رسمیتشناخته شدن مشکلاتش و توسعه، احساس میکند شنیده نمیشود. از سویی با ناکارآمد کردن گروههای مرجع، نهاد رسانه و عدم پذیرش نهاد مستقل در سیاستورزی بخشی از حلقه واسط جامعه و دولت هم از بین رفته است و به اعتماد عمومی خدشه جدی وارد شده است. در این شرایط جامعه به بنبست پیگیری مطالبات هویتی خود میرسد و احساس «شنیده نشدن» میکند و این پدیده ما را تبدیل به جامعهای عصبانی میکند. جامعهای که به تعبیر محمد فاضلی بالغ شده و سطح فهمش از دستگاه حکمرانی بالاتر است.
پاسخ به همه این مسائل، مساله امروز ایران است. فوکویاما معتقد است گریزی از هویت و سیاست هویتی نیست. هویت نیاز طبیعی بشر برای به رسمیت شناخته شدن کرامت است و از بین بردن کرامت، نه ممکن است و نه مطلوب. برآیند سه منبع این نوشتار شاید این باشد که جامعه آیندهخواه، هویت طلب و طرفدار توسعه است.
شاید بتوان بخشی از راهکار حل مساله امروز ایران را پذیرش تنوع و به رسمیت شناختن هویت فردی و حق اعتراض در جامعه عنوان کرد. از سویی باز گذاشتن دست رسانههای مستقل و ملیسازی صداوسیما برای روایت بیطرفانه و بازگشت مرجعیت خبر به داخل کشور و اعتمادسازی دوباره در کنار استقلال در سازماندهی جامعه توسط سازمانها ،شاید بخشی از راهکار خروج از اکنونزدگی باشد. جامعهای که احساس شنیده شدن کند و امکان مراجعه به قانون برای پیگیری مطالباتش داشته باشد، احساس سرخوردگی کمتری خواهد داشت. دولت به عنوان مجری سیاستها و دستگاههای سیاستگذاری باید تصمیم بگیرد که میخواهد به سوالات درباره وضعیت امروزی جامعه چگونه پاسخ بدهد. نتیجه عدم پذیرش هویت، شنیده نشدن صدای جامعه و حل نکردن مسائل جامعه یکیاست. از فرانسه تا ایران و از ایران تا تونس…