|

هویت جنبش دانشجویی‌

یکی از مسائل سیاست داخلی، چیستی هویت فعالان سیاسی است. اگر در جامعه‌ای هویت فعالان سیاسی روشن نباشد و مرزهای آنها با دیگر گرایش‌ها مشخص نباشد یا اساسا مرز روشنی با هیچ چیز نداشته باشند، عرصه سیاست داخلی با هرج‌ومرج و بی‌ثباتی مواجه خواهد شد‌.

یکی از مسائل سیاست داخلی، چیستی هویت فعالان سیاسی است. اگر در جامعه‌ای هویت فعالان سیاسی روشن نباشد و مرزهای آنها با دیگر گرایش‌ها مشخص نباشد یا اساسا مرز روشنی با هیچ چیز نداشته باشند، عرصه سیاست داخلی با هرج‌ومرج و بی‌ثباتی مواجه خواهد شد‌. همچون جنگی در تاریکی می‌شود که طرفین منازعه، معامله و مصالحه یا متحدان و مؤتلفان معلوم نیستند. گاه مشخص نیست ایران‌دوست و ایران‌ستیز کیست؟ چه کسی میانجی و چه کسی بی‌طرف است؟ دموکراسی‌های پایدار عموما سبب می‌شوند تا در گذاری تاریخی، هویت‌های سیاسی شکل بگیرند تا نیروهای سیاسی هویت خود را کشف و به جامعه عرضه کنند. بسیاری از نیروهای سیاسی نیازمند تجربه اجتماعی‌اند تا بتوانند به‌تدریج هویت خود را شکل دهند؛ چون هویت سیاسی در گذار زمان شکل می‌گیرد. نیروهای تازه به دوران رسیده گاه حتی هویت گرایش سیاسی خود را نمی‌توانند دقیقا تشخیص دهند و نیاز به زمان و تجربه دارند تا خود را کشف کنند. معماران هر حکومتی باید تلاش خود را بر شکل‌گیری هویت‌های سیاسی معطوف دارند، نه اینکه این هویت‌ها را کور کنند. امروزه حرکتی اعتراضی در ایران شکل گرفته که هویتی متکثر و مغشوش داشته و طیفی از گرایش‌های سیاسی از مسالمت‌جو تا شورشگری کور را در خود دارد. ازاین‌رو بسیاری از مردم و نیروهای سیاسی در مواجهه با آنان گاه دچار بلاتکلیفی‌اند و گاه کناره‌گیری از این‌گونه از سیاست‌ورزی برای آنان گزینه‌ای مطلوب تلقی می‌شود. حزم و احتیاط، تعلل، تأمل، صبر و انتظار شیوه مرسومی برای مواجهه با این حرکت اعتراضی می‌شود. البته این شیوه مورد نقد فعالان سیاسی در دو سر طیف منازعه قرار گرفته است که با عناوینی همچون «وسط‌باز»، «سازش‌کار»، «بی‌بصیرت»، «خواص ساکت» و امثالهم برای ترغیب و تهییج آنان به موضع‌گیری شفاف و هوادارانه به کار می‌رود. این نوشتار تلاشی است برای پی‌بردن به هویت جنبش دانشجویی و دانشگاهی در قریب به صد سال در ایران تا بتوان سیاست داخلی را بر اساس الزامات و ملاحظات آن پی‌ریزی کرد. برای آنکه یک سیاست عمومی پایدار در سیاست داخلی شکل گیرد، ضروری‌ است که به هویت‌شناسی مقدماتی در حوزه‌های گوناگون پرداخت تا نحوه تعاملات قدرت در کشور سامانی روشن بیابد. البته این تکلیفی دوجانبه است؛ هم برای حکومت که وظایف «تسهیگری سیاسی» خویش را به انجام رساند و هم از سوی نیروهای سیاسی که تکلیف خود را معلوم کنند تا مثلا اگر جوانانی به آنها می‌پیوندند، فریب ندهند. بنابراین پرسش ما این است که آیا می‌توان برای جنبش‌های گوناگونی که در صد سال اخیر در محیط دانشگاهی و زندگی دانشجویی در ایران رخ داده است، هویت پیوسته‌ای تعریف کرد؟ جنبش دانشجویی در بطن خود و در مبادی‌اش فعالیت‌های ضدامپریالیستی داشته است.
 این جنبش همچنین فعالیت‌های دینی، مبارزه با استبداد، مبارزه با بی‌عدالتی، گرایش‌های چپ، گرایش‌های اصلاح‌طلبانه و گرایش‌های «علمی» در سیاست‌ورزی را در سابقه خود داشته است. اینکه چه گرایشی مسلط بوده، به اقتضائات روز، نیازهای اجتماعی مردم و ماهیت نیروهای سیاسی بستگی داشته است. اگر بخواهیم تنها بر یکی از این گرایش‌ها تأکید کنیم، سویه‌هایی متفرق، متکثر و بلکه فاقد یک هویت مشخص را شاهد هستیم. اما شاید بتوان گفت جوهره‌ای که در همه اینها تکرار شده است، در چند عنوان خلاصه می‌شود که عبارت‌اند از: آزادی‌خواهی، استبدادستیزی، عدالت و دینداری. این مؤلفه‌ها فصل مشترک همه این گرایش‌ها و جنبش‌ها بوده و البته این «جنبش» به‌صورت قهری هویتی علم‌گرا و نخبه‌گرایانه داشته که خود اعتراضی پنهان علیه عوام‌زدگی در سیاست بوده است. در اینجا به شرح و بسط هریک از این ویژگی‌های هویتی می‌پردازم.

آزادی‌خواهی: جنبش دانشگاهی و دانشجویی جنبشی برای آزادی است. دانشگاه منادی آزادی‌ است. مطالبه آزادی دارد و تمنای عدالت اجتماعی دارد. دانشگاه مهد علم و آزادی، مهد حقیقت‌طلبی و مهد خرد و دانش است. مطالبه آزادی یک تعهد کلی به آزادی‌ است نه به یک روایت و قرائت ویژه از آزادی. از همین رو است که می‌توان چتر هویت آزادی را بر همه این گرایش‌ها برکشید. تمنای آزادی گاه در مبارزه با امپریالیسم و گسستن زنجیر استعمار متجلی شده و گاه در مبارزه با استبداد و استعمار خود را نشان داده است و این خود براساس درک زمانه و سواد سیاسی فعالان و اقتضائات تاریخی بوده است. یک روایت واحد و قرائت یکسان از آزادی نه ممکن است و نه ضرورتا مفید. برای کنش اجتماعی تعهد به آزادی به‌مثابه یک ارزش کلی کافی‌ است و می‌تواند ما را به سوی شکل‌گیری تدریجی یک قرارداد اجتماعی مبتنی بر آزادی رهنمون کند. اگر منتظر باشیم که ابتدا دقیقا آزادی را تعریف کنیم و سپس سازه ارتباطات اجتماعی را بر آن بنا نهیم شاید هیچ‌گاه به مقصود نرسیم. به یک دلیل ساده؛ چون تعلیق به محال می‌شود و چون عملا بشریت نتوانسته است به یک تعریف روشن و واحد از آزادی دست یابد. در چنین مواردی حل‌وفصل مسئله اجتماعی را (یعنی حل‌وفصل مسئله آزادی را) به فرایندهای اجتماعی و گفت‌وگویی می‌سپاریم. جنبش دانشجویی و جامعه ایرانی و جمهوری اسلامی نیازمند «تعهد به آزادی» به‌مثابه ارزشی کلی برای معماری مناسبات سیاسی-اجتماعی خویش است. تعهد آزادی یک ارزش کلی است که می‌تواند در مناسبات اجتماعی به‌تدریج تجلی یابد. سخن من به معنای نفی مطالعه فلسفی آزادی و نفی تعاریف آزادی نیست. سخن من ناظر به تعهدی برای برساخت مقولات عملیاتی و قراردادی از همین مفاهیم متکثر فلسفی از آزادی‌ است. در اصطلاح فنی ما مسائلی داریم که «مسائل غامض» و «بدصورت‌بندی»‌شده هستند. یعنی مسائلی که ذی‌ربطان گوناگون، ارزش‌هایی متکثر و پیامدهایی ناپیدا دارد و تعاریف گوناگونی از سوی ذی‌ربطان از یک پدیده واحد ارائه می‌شود. چنین مسائلی را که پیچیده هستند از طریق فرایندهای اجتماعی حل‌وفصل می‌کنیم. آزادی همین وضعیت را دارد و کارکردی هویتی می‌یابد که در معماری مناسبات سیاسی و در سیاست داخلی به کار می‌آید.

عدالت‌خواهی: عدالت‌خواهی یکی دیگر از عناصر اصلی هویت دانشجویی است که هم در بطن فعالیت‌های ضدامپریالیستی گذشته جنبش دانشجویی وجود داشته و هم در مبارزات ضداستبدادی یا گرایش‌های دین‌مدارانه و اصلاح‌طلبانه قابل مشاهده است. عدالت‌طلبی اقتصادی، عدالت اجتماعی و عدالت‌طلبی سیاسی وجه ممیزه این جنبش است. از حیث قرائت و تفسیر، عدالت‌طلبی هم وضعیتی همچون آزادی‌خواهی دارد. گرایش‌ها و قرائت‌های گوناگونی از عدالت وجود دارد. عدالت‌طلبی یک تمنای کلی و آرمانی‌ است و در گذر زمان و در تعاملات اجتماعی «قرارداد» می‌شود. همین تعهد کلی به عدالت است که انسان‌ها را به صرافت می‌اندازد که بر اساس مقتضیات زمان مفاهیم گوناگونی را درباره عدالت قرارداد کنند. عدالت موضوعی دائمی برای قراردادهای اجتماعی و نظام‌های سیاست‌گذاری‌ است.

هویت علمی: جنبش دانشجویی و دانشگاهی در ایران در زمینه‌ای از فعالیت‌های علمی شکل گرفته است. منظور این است که همه فعالان این حوزه با هر برداشتی که از علم و فرایندهای علمی داشته‌اند، در بستری «متدلوژیک» شکل گرفته‌اند؛ خواه روش‌های پوزیتیویستی، خواه روش‌های تفسیری و خواه گرایش‌های هنجاری یا استدلالی. بنابراین هویت علمی در ذات خود اعتراضی به عوام‌زدگی در سیاست و در اداره دولت است. با این نگاه، جنبش دانشجویی-دانشگاهی، جنبشی علمی است و پویایی فکری و اندیشه‌ای در درون خود دارد و اتفاقا 

از همین رو است که در تحول دائمی است. بدین‌سان، فرهیختگی از ویژگی‌های بارز جنبش دانشجویی بوده است که علی‌الاصول باید آن را از شورش‌های سطحی و زرد، خشونت‌های عریان، طغیان‌های کور یا رفتارهای هتاکانه متمایز کند.

هویتی دین‌مدارانه: جنبش‌های دانشجویی در ایران اغلب از هویتی دینی یا دین‌مدارانه برخوردار بوده‌اند. این هویت دینی در درون خود ماهیتی بسیار متکثر دارد؛ از گرایش‌های شبه‌دینی و التقاطی تا گرایش‌های ملی-مذهبی و از اصلاح‌طلبی دینی تا روایت‌های سنتی از شریعت. در هر صورت می‌توان رنگ و بوی مذهبی را در بسیاری از جنبش‌های دانشجویی مشاهده کرد. بنابراین حرکت‌‌های دانشجویی در ایران باید با این پیشینه‌های هویتی بازشناسی شوند تا بتوان آنها را از شورش، طغیان، «سکتاریسم» و انزوای اجتماعی، انقلاب زرد، هنجارشکنی و هتاکی تمییز داد. بازشناسی هویت به بلوغ فرهنگ سیاسی می‌انجامد تا اینکه این جنبش دچار اغتشاش نظری و سرگشتگی عملیاتی نشود. به همین‌سان، این هویت‌یابی، رفتارهای حکومت را در رعایت حقوق اقلیت و اکثریت به تنظیم می‌کشاند تا در یک کلام سامان سیاسی پایدار را به ارمغان آورد و آداب «سازگاری اجتماعی» در جامعه‌ای را که در آن زندگی می‌کنیم، به ما بیاموزد. سیاست توسعه سیاسی در ایران با شناسایی و راهگشایی این هویت‌ها به بدنه نظام سیاسی امکان‌پذیر است.

* متن تنقیح‌شده سخنرانی در دانشکده فنی دانشگاه تهران، شانزدهم آذر 1401

 

 

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها