|

برندهای رسانه‌ای به‌مثابه سرمایه‌های ملی

یکی از عواملی که آینده یک کشور را می‌سازد، تصورات جمعی مردم نسبت به آینده است. رسانه‌ها نقش محوری در شکل‌گیری تصورات جمعی دارند. به‌همین‌دلیل رقبای منطقه‌ای روی بر رسانه‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند تا بر تصورات جمعی تأثیر بگذارند و آن را در راستای اهداف خود شکل بدهند.

یکی از عواملی که آینده یک کشور را می‌سازد، تصورات جمعی مردم نسبت به آینده است. رسانه‌ها نقش محوری در شکل‌گیری تصورات جمعی دارند. به‌همین‌دلیل رقبای منطقه‌ای روی بر رسانه‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند تا بر تصورات جمعی تأثیر بگذارند و آن را در راستای اهداف خود شکل بدهند.

در حوادث اخیر، بسیار از تأثیرگذاری رسانه‌های خارج‌نشین و تقبیح آنها سخن گفته شد؛ اما کمتر به این مهم پرداخته شد که ضعف‌های نظام رسانه‌ای کشور کدام‌اند و چگونه می‌توان آنها را اصلاح و تقویت کرد. اگر به نظر می‌رسد اعتماد سیاسی روند کاهشی داشته است و اعتماد به رسانه‌های رسمی کمتر شده است، ناامیدی و میل به مهاجرت افزایش یافته است و رسانه‌های متعلق به کشورهای رقیب منطقه تأثیرگذاری دارند، بی‌تردید یکی از دلایل عمده را باید در ضعف‌های موجود در نظام رسانه‌ای کشور جست. از قدیم گفته‌اند یک سوزن به خودت بزن و یک جوالدوز به دیگران.

حداقل امید می‌رود که بعد از این حوادث، وضعیت رسانه‌ها مورد اصلاح جدی قرار گیرد. این واقعیت را باید پذیرفت که برندهای رسانه‌ای جاافتاده کشور سرمایه‌های ملی هستند؛ چون بار ساختن اعتماد و همدلی و امید و مشارکت برعهده آنهاست. پلیس مردم معترض را ساکت می‌کند؛ اما این رسانه است که به سؤال‌ها جواب می‌دهد و اعتماد و همدلی ایجاد می‌کند. این رسانه‌ها هستند که صداهای گروه‌های مختلف مردم را نمایندگی و سؤال‌های مختلف آنها را مطرح می‌کنند و این گفت‌وگوی سیاسی است که جامعه را آرام و امیدوار می‌کند. مردم درباره مسائل مختلف اقتصادی و اجتماعی‌-سیاسی سؤال دارند. اگر رسانه‌ها قدرت پرسشگری و مطالبه‌گری نداشته باشند، مردم ناامید می‌شوند، نگاه‌ها از رسانه‌های داخل گرفته می‌شود و این چیزی است که امنیت را به خطر می‌اندازد و برای این امنیت است که نظام رسانه‌ای باید به‌ طور جدی اصلاح شود. یکی از ضعف‌های بزرگ این است که اکثر سازمان‌های رسانه‌ای بزرگ کشور دولتی و متعلق به نهادهای حکومتی هستند و اقتصاد سیاسی این رسانه‌ها یکی از موانع جدی برای ایجاد یک گفت‌وگوی اعتمادآفرین و امیدبخش است. ضعف دیگر بی‌اعتمادی و بی‌توجهی به نقش یک نهاد صنفی بزرگ و قدرتمند روزنامه‌نگاری است. چنین نهاد صنفی نه‌تنها می‌تواند به عملکرد حرفه‌ای رسانه‌ها کمک کند؛ بلکه کارکرد نظارت حرفه‌ای و به‌اصطلاح خود‌کنترلی هم می‌تواند داشته باشد.

مسئله دیگر لزوم مدیران حرفه‌ای رسانه‌ای است. متأسفانه چون سازمان‌های رسانه‌ای اغلب سازمان‌های به‌اصطلاح دولتی هستند، برخی مدیران آنها بیشتر اداری‌-سیاسی هستند تا رسانه‌ای و حداقل برخی موضع‌گیری‌های تند، عجیب و کاملا غیرحرفه‌ای آنها در حوادث اخیر، این را نشان داد.

ضعف‌هایی از این دست متعددند و در مجال یادداشت نمی‌گنجند؛ اما نکته اصلی توجه به این حقیقت تلخ است که اگر برندهای رسانه‌ای کشور به‌مثابه منابع «نگاه به درون» و اعتمادآفرین دیده نشوند و این سرمایه‌های ملی به رسانه‌هایی مستقل، حرفه‌ای و توانمند تبدیل نشوند، کشورهای رقیب با رسانه‌های‌شان تصورات جمعی را متناسب با منافع خودشان هدایت خواهند کرد که طبیعتا در جهت ساختن ایرانی بزرگ، آباد و آزاد نیست.