|

نجات باغات تهران؛ توهمی دشوار

در دو هفته‌ای که گذشت، دوباره هیاهویی در دنیای مجازی و واقعی بر سر بربادرفتن میراث سبز شهرمان به راه افتاد که هنوز هم ادامه دارد. مراجع حرفه‌ای شهرسازی نوشتند که «شهرداری و شورای ششم شهر تهران بار دیگر مصمم شده‌اند تا با تصویب لایحه‌ای تحت عنوان «احیای برج‌باغ‌ها» صدور مجوز ساخت‌وساز در باغ‌های باقی‌مانده تهران را مجاز بشمارند».

در دو هفته‌ای که گذشت، دوباره هیاهویی در دنیای مجازی و واقعی بر سر بربادرفتن میراث سبز شهرمان به راه افتاد که هنوز هم ادامه دارد. مراجع حرفه‌ای شهرسازی نوشتند که «شهرداری و شورای ششم شهر تهران بار دیگر مصمم شده‌اند تا با تصویب لایحه‌ای تحت عنوان «احیای برج‌باغ‌ها» صدور مجوز ساخت‌وساز در باغ‌های باقی‌مانده تهران را مجاز بشمارند». گفته شد که «تفکر مخرب «برج‌باغ» که 20 سال پیش، در شورای دوم پایتخت، تخریب باغ‌های تهران و به عبارتی معدود ریه‌های شهر تهران را رقم زد، امروز با هدف کسب درآمدهای نجومی مصمم به احیای این آفت و دمیدن جانی تازه به این پدیده شوم است». واقعیت شاید این است که از سال 83 تاکنون هیچ چاره واقعی و جدی‌ای برای حفظ باغ‌های خصوصی در جای‌جای کلان‌شهر تهران پیدا نشده است و مسلما علت اصلی نیز غیاب باور لازم برای حفظ درختان شهر نزد مسئولان شهرداری و مالکان باغ‌ها بوده است. هیچ‌وقت فکر نکردند که خوب است سازندگان را تشویق کنند تا برج را در زمین بایر بسازند و برای زنده‌ماندن باغ‌ها هم در کنارش فکری بکنند؛ مثلا برای خرید یا حفظ باغ قانون بگذارند طوری که مالک به وسوسه نیفتد باغ را مسموم و خشک کند و در آن برج بسازد. یا شهرداری پهنه حفاظتی G را دستکاری کند. به‌هرحال با واقعیت‌ها روزی باید روبه‌رو شد. روزی که خیلی دیر نباشد... شهر تهران در نیم‌قرن اخیر هر روز بیش از روز قبل، فشرده و متراکم شده است. تمام باغ‌های خصوصی که بیشتر هم در اطراف بافت‌های 300 روستای واقع در محدوده 25 ساله -محدوده فعلی تهران بزرگ- بودند، طی این سالیان به بافت شهری پیوستند. شمیران هم که در زمان کودکی ما از شهر تهران جدا بود، و سرتاسرش باغ‌های زیبای مسکونی بود، خیلی سریع مورد توجه خواستاران ساخت‌وساز مسکن قرار گرفت و اول مدتی محجوبانه و سپس با شدت و خشونت بیشتر مورد تهاجم تقاضای مسکن توانمندان قرار گرفت. همین‌طور که صاحبان اولیه باغ‌ها -خودشان و فرزندان‌شان- تهران و حتی ایران را ترک می‌کردند و می‌رفتند (‌هشت میلیون مهاجر) باغ‌ها متروکه می‌ماند و دانه‌دانه کسانی پیدا می‌شدند که باغ‌ها را بخرند. زمینه ساخت‌وساز حجیم در داخل این قطعات هم به‌تدریج توسط اره‌های برقی فراهم می‌شد. اگر در شمیران این‌همه باغ وجود نداشت، کسی دلش نمی‌سوخت. آن‌همه زمین بایر در جاهای دیگر ساخته شد و کسی حرفی نداشت. در واقع چون در کشور ما آبادکردن باغ کار دشواری است، مردم دلشان می‌سوخت و حرفی هم نمی‌توانستند بزنند. 

‌صاحب باغ، صاحب‌اختیار بود. شهرداری هم مجوز می‌داد. هنوز هم خیلی‌‌ها از حق عام بر شهر سخن می‌گویند که ما باید نسبت به آینده پاسخ‌گو باشیم و مدیریت شهری نباید و نمی‌تواند به هر بهانه‌ای به کسب درآمد بپردازد‌ اما در عمل، ساخت‌وساز همیشه ادامه داشته است.

قانون حفاظت از باغات و فضاهای سبز با همین مصوبات قانونی عوض و بلا‌استفاده شد. حتی قبل از آنکه شهرداری بخواهد طبق مصوبه‌ای به ساخت‌وساز در باغات مجوز بدهد و طرح‌های شهری (جامع و تفصیلی) تهران -هر دو تهیه‌شده در سال‌های 80- بخواهند ساخت‌وساز بلندمرتبه را در حول محورهای شریانی پایتخت تسهیل کنند و مجاز بشمارند، باید یادآور شوم که احداث ساختمان‌های مسکونی پنج‌طبقه -و در صورت تجمیع و جایزه، 6 و 7 طبقه- در همه‌جای شهر مجاز اعلام شده بود. مصوبه 329 شورای عالی شهرسازی و معماری ایران (درخصوص صورتجلسه شماره 329 مورخ 1379.11.15 کمیسیون ماده 5 شهر تهران) به‌سادگی «موضوع ضوابط موقت ساخت‌وساز ساختمان‌های پنج طبقه و کمتر در شهر تهران» را «تا تهیه و ابلاغ طرح‌های تفصیلی مناطق شهر تهران» به تصویب رساند و شهر تهران که تا آن زمان تعداد متوسط طبقاتش دو و نیم طبقه بود، از همان ابتدای سال‌های 80 بنا را بر ساخت‌وساز پنج طبقه و بیشتر (تراکم 300 درصد) گذاشت. مبتکر مصوبه برج‌باغ مهندس سهراب مشهودی هم درواقع جلوه‌ای دیگر از همین میزان تراکم مجاز در تهران را روی برجی بلندتر مبنا گذاشت. آن‌طور‌که خود مطرح می‌کرد: برای میدان‌دادن به فضای باز بیشتر در اطراف ساختمان بلند مسکونی و احیانا حفظ درختان اطراف زمین. در ضمن فراموش نکنیم که ضوابط اولیه برج‌باغ هرگز درست رعایت نشد و در عمل برای تأمین پارکینگ و زیرزمین‌ها، به‌خصوص در کاربری‌های تجاری‌-مسکونی، گودبرداری عملا تا صد درصد زمین را دربرمی‌گرفت و به‌طور سیستماتیک درختان را از بین می‌برد.

جالب و طنزآلود آنکه در همین هفته‌های اخیر، تنها کسی که با همان رویکرد پراگماتیستی خودش، راه‌حل‌های نجات باغ‌های تهران را مطرح کرد، همان مهندس مشهودی بود که طی نامه‌ای سرگشاده و با معرفی خود به عنوان «مطرح‌کننده برج‌باغ در ضوابط سریعا ملغی‌شده بلندمرتبه‌سازی دهه 70 تهران» به اعضای محترم شورای شهر کنونی تهران نوشت که بهتر است واقع‌بین باشند و فکر چاره کنند. گفت اگر واقعا دغدغه حفاظت باغات شهری را دارند و می‌خواهند بعد از بیش از 50 سال در کنار مردم شهر، دلسوزان محیط زیست، کارشناسان حرفه‌ای و دغدغه‌مندان قرار گیرند، باید با توجه به علل روند اضمحلال باغات به چاره‌جویی بپردازند. مشهودی نوشت: «فارغ از علت مهم اقتصادی ناشی از تفاوت قیمت باغات با اراضی سال‌ها بایرمانده مجاورشان، جبرهای دیگری هم در این راستا مؤثر بوده‌اند. مثل عدم امکان تأمین آب برای باغ، ناتوانی مالی و جسمی مالکان برای ادامه نگهداری باغات، تعداد زیاد وراث پس از فوت مالک اصلی و... اکنون ضروری است رویکردهای مثبتی را به‌جای رویکردهای منفی یا نیمه‌شکست‌خورده گذشته، مثل ضوابط بازدارنده سخت اولیه، تقسیم 30 - 70، مقررات برج‌باغ سال و.... جایگزین کنیم».

او سپس می‌افزاید: «از آنجا که حفاظت از باغات خواستی عمومی‌ است که عادلانه هم نیست از جیب بخش خصوصی محقق شود، تنها راه‌حل به تملک عمومی درآمدن باغاتی از شهر است که مالکان دیگر نمی‌خواهند یا نمی‌توانند آنها را به شکل باغ حفظ کنند. برای تحقق این امر می‌شود از طرق مختلف عمل کرد: مثل تملک اجباری قانونی (شهرداری)، دادن حق توسعه سیار (یا انتقال حق ساخت TDR، اعطای زمین معوض و...». مشهودی به‌عنوان یک شهرساز باتجربه می‌گوید هیچ راه‌حل دیگری نمی‌تواند این مهم را ممکن کند و {غیر آن،} آب در هاون کوبیدن است. نگفته پیداست که راجع به این راه‌حل‌ها باید ماه‌ها گفت‌وگو کرد و گام‌برداشتن عملی شهرداری به‌سوی گزینه‌های مطلوب اصلا ساده نیست. در این حیث مخالفت انجمن‌ها و نهادهای مردمی با تخریب باغ‌های تهران همچنان ادامه دارد.