|

حس ارزشمندی و ضرورت ایجاد فرصت‌های برابر

دانش با پدیده‌هایی سروکار دارد که از جنس «هست از آنجا که هست» طبقه‌بندی می‌شوند؛ پدیده‌هایی که به وجود آدمی ادراک‌کننده ارتباطی ندارند. چه انسان باشد چه نباشد، زمین به دور خورشید می‌گردد. باران می‌بارد. موجودات زنده به دنیا می‌آیند، رشد می‌کنند و درنهایت می‌میرند و به مواد دیگر تبدیل می‌شوند.

دانش با پدیده‌هایی سروکار دارد که از جنس «هست از آنجا که هست» طبقه‌بندی می‌شوند؛ پدیده‌هایی که به وجود آدمی ادراک‌کننده ارتباطی ندارند. چه انسان باشد چه نباشد، زمین به دور خورشید می‌گردد. باران می‌بارد. موجودات زنده به دنیا می‌آیند، رشد می‌کنند و درنهایت می‌میرند و به مواد دیگر تبدیل می‌شوند. دانش تلاش می‌کند تا میزان احتمال رویدادهای واقعی و روابط بین آنها را کشف کند. برای نیل به هدف خود مطالعاتی را انجام می‌دهد و از این مطالعات شواهدی را به دست می‌آورد و این شواهد را با شرطی که از قبل تعیین کرده، محک می‌زند. باور از جنس «هست از آنجا که من می‌فهمم و می‌خواهم» است. باورها به وجود انسان ادراک‌کننده وابسته هستند و تا آدمی نباشد، باوری هم شکل نمی‌گیرد. بخش عمده‌ای از اندیشه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی ما آدمیان باورهایی هستند که ما آنها را می‌پذیریم. سهم باورها در اندیشه ما از دانش بیشتر است. این باور است که رفتار ما را با آدمیان دیگر، سایر موجودات زنده و طبیعت شکل می‌دهد. دانش با باور آغاز می‌شود. باور اگر به سمت آزمون علمی برود و از آن سرفراز برون آید یا ابطال شود، به دانش نزدیک می‌شود و اگر از آزمون دانش‌پایه بگریزد به ایدئولوژی تبدیل می‌شود. ایدئولوژی از جنس «هست از آنجا که باید باشد و من می‌دانم و می‌خواهم» است. ایدئولوژی باوری است که پیچیدگی پیدا کرده و در نهانخانه ذهن جایی برای خود یافته است. نه‌تنها آزمون‌پذیر نیست بلکه با پیوستگی به یک امر مقدس، آدمی را هشدار می‌دهد که به او دست نیازد. رفتارهای انسانی ایدئولوژیک از باورها سرچشمه می‌گیرند. ایدئولوژیک‌بودن خصوصیت دسته‌ای از انسان‌ها نیست. به عبارت دیگر انسان چه بخواهد و چه نخواهد ایدئولوژیک است (آلتوسر، ۱۹۷۱). ایدئولوژی یک اندیشه اعتباری و تخیلی درباره واقعیات هستی است. این اندیشه اعتباری می‌تواند سلبی باشد یا ایجابی. سه مقوله دانش، باور و ایدئولوژی با یک دیگر هم‌پوشانی دارند. نخستین گام برای اندیشه علمی از باور نشئت می‌گیرد و همچنین دانش بر شکل‌گیری باورهای جدید مؤثر است. هرچند خرافات با استدلالی شبه‌علمی هم می‌توانند باور بسازند. ایدئولوژی‌ها می‌توانند سلبی باشند و محدودیت‌های فراوانی برای دانش و آموختن آن ایجاد کنند مانند ایدئولوژی‌های بوکوحرام و طالبان. به‌عکس ایدئولوژی‌ها می‌توانند ایجابی باشند و موجب تقویت دانش و ‌گسترش آن شوند. رفتارهای اخلاقی و عرفی از ایدئولوژی‌ها برمی‌خیزند و از دانش منشأ نمی‌گیرند. بایدها از جنس «هست‌ها» نیستند. شرایط تاریخی، اجتماعی و سیاسی در شکل‌گیری ایدئولوژی‌ها مؤثر هستند. هرچند ایدئولوژی‌ها غیر از شأن تاریخی، اجتماعی و سیاسی یک هسته معرفتی هم دارند که بیشتر اوقات از آن غفلت می‌شود. حکومت‌ها با استفاده از این هسته معرفتی، ساختار ایدئولوژیک انسانی را برای پیشبرد مقاصد خود به کار می‌گیرند. حس ارزشمندی باوری است که آینده کودکان، جوانان و حتی بزرگسالان را شکل می‌دهد. آدمیان به دنبال موفقیت ناشی از تلاش خود شادمان می‌شوند و برای کامیابی‌های دیگر انگیزه و توان می‌یابند. فردی که خود را پذیرفتنی بداند، از رفتارهای خود لذت می‌برد. این لذت می‌تواند مادی باشد یا معنوی. فرد احساس می‌کند که وجود دارد، می‌تواند به خودش افتخار کند و ‌رابطه خود را با انسان‌های دیگر و با طبیعت غرورآمیز ببیند. عمده‌ترین اولویت در زندگی هر فردی پذیرش خود است. این مقبولیت نفس از راه موفقیت در خلال رقابت با دیگران به‌ دست می‌آید (کووینگتون و بیری، ۱۹۷۶)، مشروط بر آنکه فرصت‌های برابر و یکسانی در شرایط رقابت در دسترس افراد باشد. هر حکومتی که بخواهد خود را حفظ کند و برایش حفظ نظام از اوجب واجبات باشد، چاره‌ای جز فراهم‌کردن شرایط اجتماعی برابر و یکسان برای شهروندان خود و‌ ایجاد فرصت‌های برابر ندارد. امکانی که در آنها حس ارزشمندی در اشتغال، پیشرفت در کسب‌وکار، آموزش و پیشرفت تحصیلی و کسب مدارج علمی، ارتقا در رسته‌های اداری و مدیریتی، امکان انتخاب‌شدن در شوراها و مجالس قانونی، دفاع از حقوق قانونی خود در محاکم قضائی، فرصت ازدواج و... بیافریند. حس ارزشمندی موجب فضیلت‌های اخلاقی هم هست. حتی طراران و راهزنان هم اگر جان خود را ارزشمند بیابند بزهکاری کمتری خواهند داشت و امکان اصلاح برای آنها بیشتر است. حکایات سمبلیک و واقعی در تاریخ این سرزمین از این دست بسیار است (جوامع الحکایات عوفی، قابوسنامه عنصر المعالی و تذکرة‌الاولیای عطار). حکومت نمی‌تواند ده‌ها مدرسه طبقاتی داشته باشد. سهمیه‌های متفاوت برای پذیرش دانشگاه‌ها عرضه کند. بورسیه دکترا و پسادکترا و گزینش هیئت‌علمی با چاشنی توصیه‌ها به انجام برساند. جذب در مشاغل با اشاره این و آن باشد. جوانان بی‌کار باشند، دسترسی به مسکن عمر نوح بخواهد و انتظار داشته باشد که مردم در رقابت‌های آموزشی و شغلی و فرصت‌های ازدواج به دنبال موفقیت باشند. خود را ارزشمند و ‌امیدوار به آینده ببینند. حس موفقیت داشته باشند. به فکر مهاجرت نباشند و سرمایه‌های خود را به کشورهای دیگر منتقل نکنند. غیرممکن است که بدون شفافیت داده‌های اقتصادی برای همه سرمایه‌گذاران به منظور رقابت تجاری، توقع حفظ سرمایه پولی کشور را داشت. 

نمی‌توان بدون احزاب سیاسی مستقل و آزاد معتقد به نظام جمهوری اسلامی ایران، بدون شرایط انتخاباتی یکسان برای همه ایرانیان فارغ از وابستگی سیاسی، مذهبی یا خویشاوندی به دنبال حس موفقیت سیاسی برای مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش مطابق بند ۸ اصل سوم قانون اساسی بود. ایجاد فرصت‌های برابر نه‌تنها تعهد و عمل به بند ۹ و ۱۴ اصل سوم قانون اساسی دال بر رفع تبعیضات ناروا و ‌ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینه‌های مادی و معنوی و تأمین حقوق همه‌جانبه افراد از زن و مرد و‌ ایجاد امنیت قضائی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون است، بلکه ضرورت ایدئولوژیک هر حکومتی برای حفظ خود است. ایدئولوژی هر حکومتی باید ایجابی باشد نه سلبی. حکومت‌ها برای بقای خود ناچار به فراهم‌کردن زمینه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی برابر و یکسان برای همه شهروندان خود هستند تا آنها بتوانند در این شرایط برابر به رقابت برخیزند و از موفقیت خود احساس ارزشمندی و مقبولیت کنند.