|

چه شد که چنین شد؟

هفته پیش سالگرد بر دار کشیدن شیخ فضل‌الله نوری بود، واقعه‌ای که بعد از گذشت 114 سال، می‌تواند همچنان عبرت‌آموز باشد. در این بیش از یک قرن، بسیاری تلاش کرده‌اند که انقلاب مشروطه را به استناد همین داستان بر دار کشیدن شیخ فضل‌الله و تعارضش با مشروطه‌خواهان و فتاوایش علیه مشروطه، او را در تعارض با دین تعریف کنند که به دلایلی روشن در این تلاش ناموفق بوده‌اند؛

هفته پیش سالگرد بر دار کشیدن شیخ فضل‌الله نوری بود، واقعه‌ای که بعد از گذشت 114 سال، می‌تواند همچنان عبرت‌آموز باشد. در این بیش از یک قرن، بسیاری تلاش کرده‌اند که انقلاب مشروطه را به استناد همین داستان بر دار کشیدن شیخ فضل‌الله و تعارضش با مشروطه‌خواهان و فتاوایش علیه مشروطه، او را در تعارض با دین تعریف کنند که به دلایلی روشن در این تلاش ناموفق بوده‌اند؛ یکی حضور سیدین طباطبایی و بهبهانی در بین رهبران مشروطه و دیگری حمایت علمای نجف از مشروطه‌خواهان و البته این واقعیت که کیفرخواست علیه شیخ را یک روحانی نوشته بود و از همه مهم‌تر، نقش آیت‌الله نائینی به‌عنوان نظریه‌پرداز انقلاب مشروطه‌ که بعد از درگذشت آیت‌الله فتح‌الله غروی‌اصفهانی، مرجع عامه شیعه شد و با نوشتن رساله «تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله» به جایگاهی یگانه در تاریخ مشروطه رسید. اما با وجود نقش بی‌بدیل روحانیون در انقلاب مشروطه، آنچه بر شیخ فضل‌الله رفت، جای تأمل دارد، به‌خصوص همان که اشاره شد، یعنی نوشتن کیفرخواست علیه او توسط یک روحانی و این اتفاق عجیب که وقتی شیخ را به دار کشیدند، فرزندش به پای او آویخت تا شیخ زودتر جان بدهد.

مدتی است که اتفاقات و رخدادها در کشورمان چنان سرعت سرسام‌آوری یافته که آدمی قدرت تمرکز بر هریک از آنها را از دست می‌دهد و روز از پی روز، اخبار دیروز، چنان کهنه و دور به نظر می‌رسند که گویی قرنی از هریک از آنها گذشته است. حتی یک مرور کوتاه هم بر آنچه طی همین یکی، دو هفته رخ داده آ‌ن‌قدر حیرت‌انگیز است که نمی‌توان باور کرد که همه آنها را فقط در کمتر از یک ماه از سر گذرانده‌ایم. ماجراهایی که در گیلان گذشت و نام بعضی از مدیران را بر سر زبان‌ها انداخت و ماجرای تثبیت حضور هزار متقلب در دانشگاه‌های کشور را دوباره در اذهان زنده می‌کرد و بعد این گفته سخنگوی دولت که رئیس‌جمهور از شنیدن افزایش قیمت‌ها شب خوابش نمی‌برد، گویی نخوابیدن رئیس قوه مجریه دردی از مردم گرفتار حل می‌کند، که اگر بنا بر بی‌خوابی باشد، هرکس را می‌توان در جایگاه رئیس دولت نشاند و به او گفت تو فقط اینجا باش و از غم گرانی بیدار بمان که همین کفایت می‌کند. یا این ماجرای پیش‌نویش قانون عفاف و حجاب که بالاخره قید «حجاب شرعی» را از آن حذف کرده‌اند و حالا که دیگر آنچه باید به‌عنوان حجاب رعایت شود دیگر مقید به شرع نیست، این سؤال را پیش می‌آورد پس این حجاب براساس چه چیزی باید رعایت شود؟ و اگر این قانون و این حجاب متکی به شرع نیست، پس متکی به چیست و براساس چه چیزی چنین بسیط نوشته شده است؟ 

یا بعد که باز سخنگوی دولت در اظهار نظر دیگری گفته اینکه رئیس‌جمهور پیشین، 10 سال قبل گفته وظیفه ما بردن مردم به بهشت نیست، باعث رخدادهای 10 سال بعد، یعنی اعتراضات پارسال شده و احتمالا منظورشان این بوده که تشدید گشت ارشاد، با استقرار دولتی که ایشان سخنگوی آن است و اهتمام به اجراکردن این خواسته چهار سال قبل امام جمعه اصفهان که نیروی انتظامی باید جامعه را برای افراد بدحجاب ناامن کند، هیچ نقشی در آنچه سال قبل رخ داد ندارد. اما همه اینها را از بی‌خوابی جناب رئیس‌جمهور فعلی برای افزایش روز به روز قیمت‌ها تا قصور رئیس‌جمهور قبلی در نبردن 10 سال پیش مردم به بهشت و در‌نتیجه اعتراض 10 سال بعد به مرگ دختری در بازداشت، تا ماجراهای گیلان تا آن 400 نفر تا آن هزار نفر تا و تا و تا به کنار، آنچه در نارنجستان شیراز اتفاق افتاد و بی‌تفاوتی مردمی که ناظر بودند، در مقابل کتک‌خوردن یک زن محجبه چادری که قصد امر به معروف داشته، توسط فردی که بعد گفته شد از افراد نیروی انتظامی است، بسیار جای تأمل دارد. یادمان باشد که شیخ فضل‌الله، مسیری را طی کرد تا از معتمد درجه اول میرزای شیرازی در نهضت تنباکو به آنجا رسید که علمای طرازاول شیعه نجف، علیه او تلگراف زدند. اینکه سال گذشته شاهد بی‌تفاوتی مردم نسبت به تعرض به برخی افراد روحانی بودیم و امروز شاهد بی‌تفاوتی مردم نسبت به کتک‌زدن یک زن آمر به معروف، اصلا اتفاق خوبی نیست و حداقل آنهایی که خود را مقید و علاقه‌مند به دین می‌دانند لازم است در این تغییر نگاه جامعه به نمادها توجه و اندیشه کنند که چه مسیری در این بیش از چهار دهه طی شده که امروز این واکنش را از مردم می‌بینیم؟