|

قانون، دروازه بهشت

‌‌آنچه از مفاهیم بهشت و دوزخ آموخته‌ایم این است که ساکنان بهشت زیستی آرام، امن و با رفاه دارند و ساکنان دوزخ زیستی همراه با عذاب و رنج بی‌پایان و ابدی را تجربه می‌کنند. در آموزه‌های (ادیان) گوناگون وعده وجود آرامش، امنیت، رفاه، آسایش، زیبایی، شادی، اخلاق، عدم خشونت و... در بهشت به انسان‌ها داده شده است.

‌‌آنچه از مفاهیم بهشت و دوزخ آموخته‌ایم این است که ساکنان بهشت زیستی آرام، امن و با رفاه دارند و ساکنان دوزخ زیستی همراه با عذاب و رنج بی‌پایان و ابدی را تجربه می‌کنند. در آموزه‌های (ادیان) گوناگون وعده وجود آرامش، امنیت، رفاه، آسایش، زیبایی، شادی، اخلاق، عدم خشونت و... در بهشت به انسان‌ها داده شده است. دور از واقعیت نیست اگر گفته شود که همه این وعده‌ها در کشورهایی که «حاکمیت قانون و نه اراده برخی افراد یا یک اقلیت» مستقر شده‌، «به‌طور نسبی» محقق شده است. با توجه به انواع چالش‌های اجتماعی و ملی که نه‌تنها زیست بسیار دشواری را برای شهروندان ایران‌زمین رقم زده، بلکه روندی ناامیدکننده و بدون چشم‌انداز را طی می‌کنند. لازم و ضروری است تا پرسش شود شهروندان ایران چگونه می‌توانند از دست این همه چالش بی‌مبنا و توجیه‌ناپذیر رها شوند؟

انواع چالش‌های اجتماعی و ملی در عرصه‌های گوناگون به ویژه معیشتی که روح و روان شهروندان را بسیار افسرده و آشفته کرده است، به تعبیری، زیست مدنی را از آنچه عقلانی و قابل فهم است، پیوسته دور می‌کند. «یقینا»، بازگشت و توسل به خرد جمعی تنها و کم‌هزینه‌ترین مسیر برون‌رفت از شرایط کنونی است. در این موجز تلاش می‌شود به راهگشابودن یکی از تولیدات «خرد جمعی، یعنی قوانین جمعی اجتماعی» برخلاف قوانین مبتنی بر اراده یک اقلیت، اشاراتی کلی و مختصر شود.

قوانین اجتماعی پدیده‌های ذهنی برآیند درک و تشخیص انسان‌ها از محیط زیست بسیار خشن، ناامن و خوف‌انگیز طبیعی است. هر فردی که دارای ذهنی سالم، رها از اندیشه‌ها و آشفتگی‌های تاریخی (متافیزیکی)، صادق و میهن‌دوست باشد، به سهولت می‌تواند در تصورات خود زیست طبیعی خارج از مرزهای مدنیت را بازتولید کند. کاملا کاربردی و عینی خواهد بود اگر بگویم زیست خارج از مدنیت (فقدان قوانین جمعی) همان دوزخی است که قرن‌هاست درباره آن برای انسان‌ها (شهروندان) سخن گفته‌اند. و اینکه زیست اجتماعی مبتنی بر «قوانین جمعی» اجتماعی مصداق آن جهان رؤیایی (بهشت) است که در آن امنیت، رفاه و آرامش وجود دارد، چراکه خردمندانه‌ترین و پایدارترین منشأ امنیت، آرامش و رفاه اجتماعی، وجود قوانین اجتماعی (قانون اساسی) مبتنی بر خرد و منافع جمعی یا به بیانی دیگر، حاکمیت قانون است. «مدنیت پایدار و توسعه‌یافته بدون مدیریت کلان مبتنی بر قوانین اجتماعی برآمده از فهم چیستی، اهمیت و ضرورت منافع ملی یک توهم یا یک رؤیاست».

اگر استدلال فوق عقلانی و قابل فهم تلقی شود، آنگاه می‌توان ادعا کرد که بهشت همان زیست مدنی مبتنی بر حاکمیت قانون و دوزخ همان زیست طبیعی (حاکمیت اراده و قوانین محدود کننده اقلیت) است. 

به این دلیل ساده که تمام ویژگی‌های رؤیایی و مطلوب بهشت که هزاران سال وعده آنها به انسان داده شده است در «مدنیت توسعه‌یافته» در برخی کشورها مبتنی بر حاکمیت قانون، به شکل ملموس و عینی، اگرچه نسبی، محقق شده است. اگر باور داشته باشیم که فلسفه وجودی حکومت‌ها ایجاد آرامش، رفاه، آسایش، نشاط، امید و امنیت برای شهروندان تحت حمایت خود است، آنگاه می‌توان بنا بر شواهد و تجربیات عینی، معاصر و حتی تاریخی ادعا کنیم که «حکمرانی مبتنی بر قوانین برآمده از خرد، اراده و منافع جمعی (ملی) و نه برخی اراده‌های گروهی یا یک اقلیت، دروازه بهشت است». از آنجا که قوانین اجتماعی برایند خرد جمعی هستند، بنابراین مقبولیت، مشروعیت و کاربرد قوانین، منوط به پذیرش قوانین توسط همه شهروندان است. به عبارتی فلسفه و ذات قوانین اجتماعی (قانون اساسی) جمعی، به معنای محصول مشترک همه اعضای جامعه و نه یک گروه یا جناح کوچک است.

حاکمیت قانون، دروازه بهشت است؛ چراکه «در جهانی که قانون و نه اراده‌ها، حاکم نباشد، «هیچ موجودی» اقتدار و امنیت نخواهد داشت». در جهان خرد، دانش و فناوری‌بنیاد معاصر، برخلاف قرون پیشین، «ذات قوانین اجتماعی، جمعی و نه جناحی است»؛ بنابراین «بومی‌سازی حاکمیت قانون (قانون اساسی ملی) تنها راهکار برون‌رفت از مخمصه ناکارآمدی مدیریت کلان است».

به دو دلیل قوانین اجتماعی (قانون اساسی) نمی‌توانند ریشه در تاریخ (اندیشه‌ها و وقایع قرون پیشین) یا آینده (رؤیاها، آرزوها یا توهمات) باشند: 1- قوانین اجتماعی قرار است انواع و انبوه مشکلات انسان‌ها (شهروندان) موجود، واقعی و زنده را حل‌وفصل کنند یا اهداف، خواسته‌ها، آرزوها و... شهروندان یک جامعه زنده و عینی را محقق کند. 2- به همین دلیل قوانین برایند درک، تشخیص و تحلیل امور عینی، ملموس و قابل ارزیابی موجود در یک زمان، مکان و یک جامعه مشخص و نه انسان‌ها و امور متعلق به قرون پیشین یا قرون آینده هستند. به بیانی کاربردی، بستر یا تنها دلیل وجودی قوانین اجتماعی، منافع ملی (جمعی) است. بنابراین اگر «یگانه هدف» حکومت‌ها تحقق منافع ملی نباشد، این پرسش پیش می‌آید که کاربرد یا لزوم قوانین اجتماعی چیست؟ قوانین اجتماعی قرار است کدام اهداف یا اهداف چه کسانی را محقق کنند؟

نجات ایران در گرو پرهیز از خشونت، دشمنی، منفعت‌طلبی و توسل به خرد جمعی مبتنی بر عشق به ایران است. خرد انسانی (جمعی) تنها ابزار کم‌هزینه برای حل‌وفصل انواع چالش‌هایی است که می‌تواند «کشور» را با مخاطرات غیرقابل پیش‌بینی و غیرقابل کنترل مواجه کند. تاریخ جوامع مملو از شواهد و تجربیات حاکی از سرنوشت سخت جوامعی است که نخبگان آنها قادر نبودند از خرد انسانی (جمعی) برای حل‌وفصل چالش‌های اجتماعی و ملی استفاده کنند.