میراث ناملموس، فرهنگ زنده و جاری
در یادداشت هفته گذشتهام به تماشای بازی چوگان در قطعهای از میدان نقش جهان اصفهان اشاره کردم. این بازی در چارچوب نشستی بینالمللی درباره میراث ناملموس در شهر اصفهان در آن میدان بینظیر برگزار شد.
در یادداشت هفته گذشتهام به تماشای بازی چوگان در قطعهای از میدان نقش جهان اصفهان اشاره کردم. این بازی در چارچوب نشستی بینالمللی درباره میراث ناملموس در شهر اصفهان در آن میدان بینظیر برگزار شد. و من که به طور اتفاقی با دوستان خارجی و ایرانی متخصص میراث بُر خورده بودم، مجال یافتم تا چند روزی به آنچه هویت و فردیت ما ایرانیان را تشکیل میدهد، بیندیشم. و البته پذیرایی درجه یک دوستان مرکز میراث ناملموس و مهربانی بیمثالشان بر این حس ایرانیّت بسیار افزود؛ بنابراین سعی میکنم در حد توانم درباره این میراث که جزء زندگی ما و شاید خودِ زندگی ماست، چند کلمهای بازگو کنم.
«میراث فرهنگی ناملموس» به معنای کنشها، بازنماییها، بیانها، دانش و مهارتها -همچنین ابزار اشیا، مصنوعات و فضاهای فرهنگی ملازم با آنها- است که اجتماعات، گروهها و در مواردی افراد آنها را بخشی از میراث فرهنگی خود میدانند. این میراث فرهنگی ناملموس که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود، به طور پیوسته از طریق این اجتماعات و گروهها در پاسخ به محیط، در تعاملی که با طبیعت دارند و در واکنش به پیشینهشان، بازآفریده میشود و برای این گروهها و اجتماعات حسی از هویت و پیوستگی را به ارمغان میآورد و از این طریق، احترام به تنوع فرهنگی و خلاقیت بشری را ترویج میکند. روشن است که براساس کنوانسیونهای بینالمللی توجه به آن میراث فرهنگی ناملموسی معطوف خواهد بود که با الزامات مبحث احترام متقابل میان اجتماعات، گروهها و افراد و با توسعه پایدار سازگار باشد (کنوانسیون پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس یونسکو، 2003، ماده 2).
همچنین باید اشاره کنم که میراث ناملموس شامل: سنتها و بیانهای شفاهی (زبان)، هنرهای اجرائی؛ کنشهای اجتماعی، آیینها و رویدادهای جشنی؛ دانش و کنشهایی که به طبیعت و جهان معطوفاند و صنعتگری سنتی میشود. باید گفت ازآنجاکه این تجلیات به دلیل ماهیت غالبا شفاهی خود، در مواجهه با پدیده جهانیشدن همواره در خطر نابودی هستند، ضرورت پاسداری از آنها کاملا مشهود است؛ اما میراث ناملموس برای آنکه زنده نگه داشته شود، باید در متن اجتماع مطرح باشد و به طور مستمر بازآفرینی (regenerate) شود. و از نسلی به نسل بعد انتقال یابد؛ بنابراین پاسداری از آن به معنای ترویج آن نیز هست؛ پس پاسداری از میراث ناملموس، باید همراه با نهادینهسازی احترام به آن آداب و سنن و ارتقای سطح آگاهیها در سطوح محلی، ملی و بینالمللی در ارتباط با اهمیت آن میراث نیز باشد.
بدیهی است که در کشور کهنسالی مانند ایران که فرهنگ و دانش را قرنها، بلکه هزارههاست در سرزمینهای پهناوری از جهان قدیم گسترده است و هنوز که هنوز است، تأثیر فرهنگهای متنوع اقوام آن و زبان فارسی بر زندگی و زبان کشورهای همسایه -که زمانی بخشی از امپراتوریهای پهناور آن بودهاند- بارز است، میراث ناملموس هزاران رنگ و جلای خیرهکننده دارد که اگر برخی گروهها در فنای آن نکوشند و تعصب را مانع بقای آن قرار ندهند، مسلما مجال جاریبودن و ادامه حیات خواهند یافت. در ضمن، لطف میراث ناملموس یا همین آداب و سنن در دیرپایی به موازات تغییرات جزئی در آنهاست و همین است که این تجلیهای تمدن بشری را جذاب میکند! هر سال هزاران شعر قدیم و جدید در تدارک مراسم ماه محرم از نو تنظیم یا سروده میشوند و هر سال این مراسم با خلاقیت تمام حرف دل مردم مظلوم را در فضای حسینیهها انعکاس میدهد. گاه به شیون و خون و گاه به فریاد و اعتراض. در کنار این مراسم که از همه مشهورترند، دهها جشن و مراسم آیینی دیگر مانند جشن نوروز، جشن مهرگان و آیین شب یلدا و سده و دیگر جشنهایی مثل تیرگان و نیز آیینهای قومی و فصلی برداشت محصول و... از طرف مردم سازمان داده شده و برگزار میشود که بهتازگی اشکال مجللتری هم به خود گرفتهاند و هر شهری بنا به محصولی که معرف آن منطقه است، بهانهای برای جلب مردمان دیگر به تماشا و تفریح و شادی پیدا میکند.
دکتر آتوسا مؤمنی، رئیس مرکز مطالعات منطقهای میراث ناملموس در آسیای غربی و مرکزی یونسکو که به کمک مدیران وزارت و سازمان میراث فرهنگی (دکتر علی دارابی) و خانم دکتر ژانت بلیک و دیگر همکاران پرتلاششان توانستهاند در 20 سال گذشته پروندههای ثبتی مهمی را به فهرست یونسکو اضافه کنند، امسال موضوع جالبی را برای نشست بینالمللی خود انتخاب کرده بودند که اتفاقا به طبیعت «بیقرار» ایرانزمین (اصطلاح مهندس محمد بهشتی) مربوط میشد: میراث فرهنگی ناملموس و ایجاد تابآوری در برابر تغییرات اقلیمی و تأثیرات آن در منطقه آسیای غربی و مرکزی. بیشتر شرکتکنندگان خارجی کنفرانس از مشکلات آبی و فقر و لزوم رویآوردن دوباره به فرهنگهای کهن استفاده از آب سخن گفتند. همه از لزوم احترام به منابع محدود طبیعی و صرفهجویی در مصرف میگفتند. تغییرات اقلیمی نهتنها کشور خشک و نیمهبیابانی ما بلکه تمام کشورهای اطراف را ناچار به مواجهه با سیل و نیز بیآبی قرار داده است. و چهبسا که در کنار ازدیاد جمعیت زمین، ناچار شویم به تجدیدنظرهای جدی در سبک زندگیمان بیندیشیم.
همچنین تأکید کنفرانس بر تقویت و استفاده از سازمانهای غیردولتی (NGOها) برای تقویت فرهنگهای کمرنگشده محلی بود. گفته شد که مردم اغلب خودشان در روستاها دانش بومی خوبی دارند و اتفاقا نقش مسئولان بهتر است مستندسازی و حفاظت این دانشها باشد و نه حقیرشناختن آنها. بهترین نمونههای اینگونه دانشها در کشور خودمان سیستمهای قنات و بادگیر هستند که متأسفانه از آنها در کنفرانس اصفهان یادی نشد. به نظر من بعد از سخنرانی جالب آتوسا مؤمنی درباره موزه خانههای روستایی گیلان (در کنار جنگل سراوان)، اکو موزهای که نمونهای کامل از مستندسازی زندگی روستایی گیلانیهاست و توانسته است میراث ناملموس گیلان را در ذهن مردم ما زنده نگه دارد، یک سخنرانی جالب درباره شیر تخمیرشده اسب بود که پرورشدهندگان اسب بهعنوان نوشابه مقدس در قزاقستان مینوشند. آنها نوشابه کومیس را از زمستان تهیه میکنند و مرتب ملاقات میکنند تا جوانان اسبهای تیمارشده را با شکوه هرچه تمامتر به میدان بیاورند و آنها به تهیهکننده بهترین نوشابه کومیس هم جایزه بدهند. انسانها با وجود خوشی و ناخوشی در کنار هم، با میراث ناملموسشان ثابت میکنند که شادی و آرامش را بر همه چیز ترجیح میدهند. حیف که در این زمانه متلاطم، هیچکس از فلسطین به کنفرانس نیامده بود تا از انتفاضه و سنت سنگپرانی بگوید!