تحلیلی بر تأثیر آخرین تحولات جهانی بر مفهوم «امنیت و اقتدار غذایی»
دهه گذشته جهان شاهد تحولات اساسی در مناسبات بینالمللی بوده و طبعا اقتصاد و تجارت نیز از این مقوله مبرا نیست. در این بین بازار محصولات استراتژیک غذایی دستخوش تحولات غیرقابل پیشبینی و چالشهای بنیادی شده است.
دهه گذشته جهان شاهد تحولات اساسی در مناسبات بینالمللی بوده و طبعا اقتصاد و تجارت نیز از این مقوله مبرا نیست. در این بین بازار محصولات استراتژیک غذایی دستخوش تحولات غیرقابل پیشبینی و چالشهای بنیادی شده است. این تحولات میدانی تأثیر بسزایی نهتنها بر واقعیتهای میدانی داشته بلکه بسیاری از باورها و شاید منظومه فکری، مفاهیم و تعاریف را نیز دستخوش تغییر کرده است. امنیت غذایی را بهصورت کلیشهای، دسترسی فیزیکی و مالی آحاد جامعه به غذای کافی، سالم، مغذی در تمامی شرایط و به صورت پایدار، تعریف کردهاند. طبعا بر اساس این مفهوم، پیشنیاز امنیت غذایی تولید کافی غذای مغذی و دسترسی فیزیکی و قدرت خرید آحاد جامعه به نحو پایدار و باثبات است. با مروری گذرا بر تحولات دهه گذشته شاهد تغییرات میدانی عمدهای هستیم که بر این مفهوم، مبانی و پیشنیازهای آن تأثیر جدی گذاشته است. این تحولات را میتوان به شرح زیر و به سه دسته اصلی اما مؤثر بر یکدیگر تقسیم کرد:
۱- بارزترین و در عین حال فزایندهترین تحول را باید ظهور اثرات تغییرات اقلیمی و نقش مخرب آن بر بخش کشاورزی و تولید غذا عنوان کرد. آخرین شواهد و گزارشات علمی نشاندهنده آن است که واقعیت بسیار پیچیده و مخربتر از آن است که قبلا پیشبینی میشد. اثر تغییرات اقلیمی بر کاهش کیفیت و راندمان تولید محصولات کشاورزی از طریق افزایش دما و تبخیر و تعرق، شدت اثر آفات، زوال تنوع زیستی و افزایش اثر و عمق حوادث غیرمترقبه جدیتر از برآوردهای اولیه است. البته به همان میزان تأثیر مخرب و تشدیدآمیز اثر سیستم کشاورزی و غذا بر افزایش دمای زمین و تغییرات اقلیمی نیز، بسیار تکاندهنده است. براساس آخرین گزارش SOFI1 سازمان فائو FAO که ۱۵ آبانماه سال جاری منتشر شد، برآورد شده، هزینه پنهان سیستم کشاورزی و غذای ناسالم کنونی حاکم بر جهان سالانه ۱۰ تریلیون دلار بر دوش دولتها و مردم این کشورها میگذارد که بخش عمدهای از این هزینه در حوزه تغییر اقلیم است.
۲- اثرات غیرمترقبه و عمیق بیماری کووید، در سه سال سیطره خود بر جهان نهتنها بر توان تولید، بلکه بر امر تجارت آزاد و دسترسی به غذا در سطح ملی، منطقهای و محلی نیز دیگر عامل مؤثر بر تحول نگرش به مقوله امنیت غذایی بود.
به دلیل احتمال قوی تکرار بیماریهای عالمگیر، باید از این پس آن را جزئی از واقعیت جدید جهان شناخت که باعث اثرات منفی و غیرقابل پیشبینی در بازار جهانی محصولات غذایی در زمان بحران، عدم ضمانت دسترسی به غذای موجود، اضافهشدن هزینه ریسک جدید و هزینههای بیشتر کنترل و نظارت در محاسبات و هزینه نهایی غذا شده است. همین امر معادلات ساختاری حوزه غذا و کشاورزی و امنیت غذایی را دستخوش تغییر دائمی
کرده است.
۳- تشدید جنگ و درگیریهای فزاینده مستقیم امنیتی و منطقهای همچون جنگ در اوکراین، غزه و منازعات دریای چین و اعمال تحریمهای اقتصادی، مالی و بازرگانی وسیع بر روسیه، ایران و دهها کشور جهان نیز به صورت کوتاه و بلند مدت و تأثیر آن بر بازار محصولات استراتژیک غذایی در سطح جهان بسیار تأثیرگذار بوده و معادلات در صحنه بینالمللی را به مراتب پیچیده و غیرقابل پیشبینی کرده است. افق پیشرو نیز مثبت و شفاف نبوده لذا نهتنها کشورهای آسیبپذیر بلکه بسیاری از کشورهای آمریکای شمالی، اروپایی و صادرکننده مواد غذایی چون آمریکای لاتین و استرالیا را به بازنگری در سیاستهای بلندمدت خود در امر امنیت و ثبات غذایی واداشته است.
هر سه عوامل فوق و تأثیر تشدیدآمیز متقابل آنها بر هم در زمان بحران، سیاستمداران و استراتژیستهای جهانی در حوزه امنیت غذایی را با پدیدهای نوظهور و چالش جدی روبهرو کرده که ابعاد شناختشناسی آن نیز به تدریج ظهور عینی یافته است. به همین دلیل تلاشهایی در سطح جهانی و بینالمللی آغاز شد تا بیش از پیش به بازنگری در چارچوب ادراکی و مفاهیم قبلی آنان در حوزه «امنیت و اقتدار غذایی» بیندیشند. برگزاری دو نشست جهانی پیرامون سیستم غذا از سوی سازمان ملل Food Systems Sumit و دهها نشست ملی و منطقهای در سه سال گذشته تنها بخشی از این تلاش برای بازاندیشی بوده است. سازمانهای بینالمللی تأکید اصلیشان بر بازنگری دو اصل است؛ اول اینکه نظام غذا و کشاورزی را به صورت یک سیستم متصل، مرتبط، همبسته و درهمتنیده باید تحلیل و آسیبشناسی کرد و دوم آنکه، بدون عزم سیاسی، گفتوگو و همکاری فعال و نوآوری راهی پیش پای بشریت نیست.
اجازه دهید براساس تجارب، مشاهدات و برداشتهای شخصی و مطالعات مربوطه به تأثیر تحولات فوقالذکر بر تحول و تغییرات بهوجودآمده در باورها و داوریهای حاکم در زمینه امنیت غذایی اشاره کنم. این گرایشات و تحولات در نگرش به مقوله امنیت غذایی را با وجود تنوع و تفاوتهای آشکار به نحوی دستهبندی کردهام که از منظر سازمانهای بینالمللی، سیاستمداران و سیاستگذاران در بخش دولتی و بخش خصوصی و از منظر کشورهای شمال و جنوب به شرح زیر و به تفکیک بیان کند:
۱- ظهور تردید شدید در باورهای قبلی سیاستمداران در قبال مقولاتی چون جهانیشدن، تجارت آزاد، عادلانه و برابر جهانی و تشکیک در نقش تنظیمگری و نظارت سازمان تجارت جهانی WTO. عدم اتکا و اعتماد به اصل رقابت و دسترسی عادلانه و سالم در حوزه عرضه و تقاضای جهانی بهخصوص درمورد محصولات استراتژیک غذایی در بین بسیاری از ذینفعان بخش دولتی و خصوصی و سازمانهای بینالمللی به منظور تأمین امنیت باثبات غذایی در سطح ملی.
۲- ظهور تردید در قبال تعاریف استاندارد و پذیرفتهشده امنیت غذایی در اندیشکدهها و مراکزی که متولی پرداختن به تحولات امنیت و اقتدار پایدار غذایی هستند. بر اثر تحولات میدانی دهه گذشته گرایش جدی به بازنگری جدید در تعاریف و شاخصها را میتوان شاهد بود. هیئت عالیرتبه متخصصان در کمیته امنیت غذایی جهان موسوم به HLPE-CFS در آخرین گزارش تحلیلی و تخصصی خود درباره مفهوم امنیت غذایی که ماه پیش منتشر شد به دو شاخص جدید امنیت و اقتدار غذایی علاوه بر ۱-فراهمی غذا، ۲-دسترسی به غذا، ۳-قدرت خرید برای آحاد جامعه، بهصورت بارز اشاره میکند شامل: ۴-توجه و تأکید بر عنصر پایداری Sustainability سیستم تولید کشاورزی و غذا با عنایت به ضرورت توجه به قدرت تابآوری و تطبیق Resilience با تغییرات اقلیمی و محدودیت منابع پایه در سطح جهان و ۵- توجه جدیتر به اصل «اقتدار غذایی» Food Sovereignty بهعنوان ضامن امنیت غذایی در سطح رقابتهای بینالمللی و تأکید بیشتر بر ثبات حکمرانی غذایی Food Governance با تأکید بر نقش، منافع و سهم کشاورزان خرد در این کشورها و عاملیت Agency آنها در سطح ملی و رعایت حقوق و سهم آنها در تدوین سیاستها از سوی دولتها.
۳- در این بین گرایشی جدی را نیز در میان سیاستمداران در دولتهای آسیبپذیر و عمدتا جهان سومی میتوان شاهد بود. بر اثر بیاعتمادی به ثبات در بازار جهانی بر اثر سه عاملی که بیان شد، طبعا توجه حاکمان بیشتر دولتهای وابسته به واردات مواد غذایی به امر خودکفایی نسبی در تأمین محصولات غذایی استراتژیک از سوی سیاستمداران و بالطبع تأکید بیشتر بر امر حمایت از ثبات و پایداری تولیدات داخلی جلب شده است.
این در حالی است که حتی کشورهای ثروتمند اما واردکننده مواد غذایی نیز مانند کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس که تاکنون امنیت غذایی خود را با تکیه بر قدرت خرید خود از بازار جهانی تأمین و خریداری میکردند، به فراست انداخته و به جدیت در دو سال گذشته و براساس تجارب منفی خود از تنش و بیثباتی بازار در دوران بیماری کرونا و جنگ اوکراین و تحریم قطر از سوی کشورهای GCC به بازنگری و بازاندیشی در شیوههای تأمین خوداتکایی در بخشی از مایحتاج اساسی خود با تکیه بر تکنولوژیهای جدید و انرژی ارزان فسیلی برای شیرینسازی آب دریا گذاشتهاند.
۴- تحولات میدانی و تجارب دهه گذشته باعث شده حاکمان این کشورها جهانیشدن را سرابی دستنیافتنی تلقی کنند و از منظر منطقهای به همکاریهای فنی و تجارت منطقهای با تأکید بر همسایگان برای مدیریت و پیشگیری از عواقب تنشهای عمیق در بازار جهانی محصولات استراتژیک غذایی سوق پیدا کنند. این تحول را میتوان به صورت بارز و عینی در کشورهای آفریقایی، آمریکای لاتین، آسیای مرکزی و حتی جنوب شرقی آسیا نیز شاهد بود.
۵- توجه و تأکید دولتهای پیشرفته اقتصادی و مقتدر سیاسی (اعم از شرقی و غربی) و اقتصادهای نوظهور به محدودیتهای یادشده در راستای تأمین امنیت غذایی آنها را واداشته است تا توجه و اتکای خود را بر قدرت اقتصادی و زیرساختهای علمی در حوزه نوآوری و فناوریهای پیشرفته معطوف کنند. آنها به منظور ارتقای راندمان سریع تولیدات استراتژیک کشاورزی مانند غلات، ذرت و سویا تلاش جدی آغاز کردهاند و همین این امر باعث رشد رقابت و سرمایهگذاریهای بیشتر و گستردهتر از سوی چین و آمریکا در امر بهکارگیری فناوریهای دیجیتال و بیوتکنولوژی در محصولات استراتژیک شده است. لازم به ذکر است که ضرورت افزایش بهرهوری سریع در چین و آمریکا باعث استفاده گاهی بیپروا درباره عواقب احتمالی و منفی بهکارگیری برخی از فناوریها مانند قانونیکردن و تولید گسترده و تعمیم محصولات تراریخته شده است. دراینمیان چین سردمدار این حرکت بوده و ایالات متحده و اروپا نیز با تکیه بر ابرشرکتهای چندملیتی و بیان ملاحظاتی اندک همین مسیر را دنبال میکنند.
۶- اما در سازمانهای بینالمللی داستان به نحو دیگری دنبال میشود. تبعیت بسیاری از سازمانهای بینالمللی و مؤسسات وابسته به سازمان ملل از گرایشهای یادشده اعضای اصلی و تمویلکننده خود که حکمرانی این سازمانها را به دست دارند و چرخش معنادار آنها درباره تأکید فراوان بر نقش کلیدی فناوریهای پیشرفته که بیشتر در فناوریهای دیجیتال و مهندسی ژنتیک خلاصه میشود، بسیار بارز و هویداست. سازمان خواروبار جهانی FAO و گروه مؤسسات تحقیقات کشاورزی جهان موسوم به CGAIR نیز با مدیریت ایالات متحده و چین همین راهبرد را عملا دنبال میکنند.
۷- در همین حال به دلیل محدودیتهای فزاینده مالی سازمانهای یادشده و چرخش اولویتهای استراتژیک آنها آنچنان که در بالا اشاره شد، تأکید کمتری بر اولویتهای عمومی اکثریت کشورهای جنوب است که مشکل اصلیشان در امنیت غذا در حوزه بهرهوری تولید و قدرت خرید مواد غذایی است. این کشورها به دلیل ضعف زیرساختهای تکنولوژیک، سرمایه و نیروی انسانی ماهر عملا توان بهکارگیری توصیه کشورهای غنی و ادارهکننده سازمانهای بینالمللی مانند فائو در خرید و بهکارگیری تکنولوژیها و نهادههای برتر از شرکتهای چندملیتی را ندارند. البته سابقه استثمار سیستماتیک شرکتهای چندملیتی در این کشورها و سوءظن آنان نیز این معادله را دشوارتر میکند؛ بههمیندلیل کشورهای فقیر و جهانسومی عملا از این چرخه و گفتمان به صورت سیستماتیک حذف و به تماشگر منفعل در سیرک رقابت فناوریهای جدید و شگفتآور تبدیل شدهاند.
۸- تجربه تاریخی نیز نشانگر آن است که تأکید مفرط بر توان داخلی و باورهای جزیرهای و خودکفایی به معنای محض آن در دنیای کنونی دستیافتنی نیست و تجربه تلخ دوران مائو در چین و بلندپروازیهای خودکفایی شوروی سابق در جمهوریهای آسیای مرکزی نیز نشان میدهد که ایدئولوژیکسازی امنیت غذایی نیز محتوم به شکست و بروز فجایع زیستمحیطی و بحران انسانی است. بدیهی است که امنیتیکردن غذا و تولید (به نام امنیت غذایی) نیز دام فریبندهای است که چارچوب تصمیمگیری و تدبیر را بهشدت محدود کرده و منابع دیروز و نیاز امروز را فدای آرمانهای دستنیافتنی فردا میکند.
۹- تحلیلهای کلان و سیستماتیک امنیت غذایی نیازمند آن است که آن را در دستگاه فکری جامع و همهجانبهای تحلیل و تفسیر کنیم و این نیز نیازمند آن است که ۱- امنیت غذایی، ۲- امنیت آب، ۳- انرژی و ۴- محیط زیست را چهار رکن تحلیل خود قرار داده و همبستههای تعاملی آن را به طور همزمان و مرتبط تحلیل کنیم تا بتوانیم تصویری دینامیک از وضعیت موجود و گزینههای پیشرو را با هزینهها و فرصتهای آن بررسی و بهترین گزینه را انتخاب کنیم.
در تجزیه و تحلیل فوق سعی شد از منظر کلان و تحلیلی سه فاکتور اصلی تأثیرگذار میدانی را بیان و اثرات آن بر باورهای کنونی و تحول در نگرش به مقوله امنیت غذایی و پیچیدگیهای نوظهور آن بیان شود. بدیهی است در این شرایط پیچیده، ایران به دلیل قرارگرفتن در منطقه غرب آسیا و تأثیر شدید تغییرات اقلیمی در منطقه خشک خاورمیانه، از یک سو و موقعیت سیاسی-امنیتی آن در جنگ کنونی، برای تعیین شاخصهای راهبرد امنیت غذایی مناسب، نیازمند بازبینی جدی فرصتها و تهدیدهاست. بدیهی است پرداختن به این امر نیازمند فرصتی مجزا است که آن را به مقاله بعدی موکول میکنیم تا با تکیه بر چارچوب جهانی گفتهشده در فوق به صورت موشکافانهتری آن را به گفتوگو بگذاریم.
*دکترای سیستمهای کشاورزی، نماینده دائم و سفیر سابق در سازمانهای فائو FAO و برنامه جهانی غذا WFP
1-The State of Food Security and Nutrition in the World(SOFI) 2023. FAO.