|

آرزوی محال دانشگاه منفعل

۷۰ سال از ۱۶ آذر ۱۳۳۲ می‌گذرد. روز دانشجو در سال‌های اخیر نیز به‌رغم تفاوت در زیست دانشجویی، به‌ویژه تغییر در نگرش دانشجویان به سیاست بین‌الملل و آرایش نیروهای سیاسی در داخل، همچنان فرصتی برای اعتراض و مطالبه‌گری دانشجویی است؛ دانشگاه ساکت یا مطیع، همواره آرزوی محالی از زمان تأسیس دانشگاه تاکنون بوده است.

علیرضا جلالی‌ندوشن

 

۷۰ سال از ۱۶ آذر ۱۳۳۲ می‌گذرد. روز دانشجو در سال‌های اخیر نیز به‌رغم تفاوت در زیست دانشجویی، به‌ویژه تغییر در نگرش دانشجویان به سیاست بین‌الملل و آرایش نیروهای سیاسی در داخل، همچنان فرصتی برای اعتراض و مطالبه‌گری دانشجویی است؛ دانشگاه ساکت یا مطیع، همواره آرزوی محالی از زمان تأسیس دانشگاه تاکنون بوده است. دریغ که از این درس، عبرت گرفته نمی‌شود و برای مطیع‌سازی دانشگاه، هزار نقشه کشیده می‌شود که عموما از سوی همانان که خود سوژه مطیع‌سازی بودند، به بازی عکس تبدیل می‌شود و از درون دانشگاه، دوباره جریان جدیدی آغاز می‌شود. وقایع دو سال اول دولت فعلی که خود برآمده از خالص‌سازی و در پی خالص‌سازی است، به‌ویژه آنچه بعد از وقایع پاییز و زمستان سال گذشته رخ‌ داده است، دوره جدیدی از این مطیع‌سازی است که با استناد به آنچه در گذشته تجربه شده است، به شکست خواهد انجامید و به دلایلی که در ادامه خواهم گفت، این بار، هزینه شکست این شیوه‌های کهنه که هر بار مضحک‌تر می‌شوند، بیش از گذشته است.‌ تجربه انقلاب‌ فرهنگی در سال ۱۳۵۸، گزینش‌های سخت‌گیرانه درباره ادامه تحصیل دانشجویان پیشین و شرکت‌کنندگان در کنکور، تسویه تعداد زیادی استاد و کارمند دانشگاه و تسلط نهاد شورای انقلاب‌ فرهنگی در کمی بیش از 40 سال پیش، نشان می‌دهد آنان که بیشتر بر این طبل می‌کوبیدند، خود بیشتر از همه همسو با دانشجویان منتقد سال‌های بعد شدند. بعدها در دهه 70، با جریان اسلامی‌سازی دانشگاه‌ها و در دهه 80 با پروژه‌های متعددی در قالب تصویب قانون و آیین‌نامه‌های محدودکننده، تقویت نهادهای خاص، گزینش، ستاره‌دار‌کردن دانشجویان، بازنشستگی و... تلاش شد تا دانشگاه مطیع شود؛ اما آنچه رخ داد، صدای بلندتری از دانشگاه شنیده شد.

اگرچه استفاده از شیوه‌های سترون‌سازی و کنترل بر همان پاشنه پیشین می‌چرخد، اما در دوران جدید، موضوعی که دانشگاه به مقاومت در برابر آن برخاسته است، این بار نه آزادی سیاسی بلکه طلب آزادی فردی است. نسلی که در فضاهای بدیل و دور از دسترس سیستم، آزادی فردی که تجربه کرده است، به اختیار پوشیده و آهنگ دیگری ساز کرده‌ است، حالا در دانشگاه نیز می‌خواهد همان‌گونه زیست کند. .

آنچه در انقلاب‌ فرهنگی رخ داد، مورد حمایت عمومی بیشتر بود؛ یک‌سوم جمعیت دانشگاهی را به بیرون از دانشگاه هدایت کرد. در دهه 70 سهمیه‌های مختلف اختصاص داده شد به این امید که آنان بدنه حامی باشند، اما بازیگران دفتر تحکیم وحدت و انجمن‌های اسلامی دانشجویان که لایه منتقد حکومت در آن دهه بودند، پیش‌تر از میان همین افراد بودند و در دهه 80 انحلال زندگی انجمنی و حذف اصلاح‌طلبان، عرصه کنشگری را به گروه‌های رادیکال‌تر از آنان واگذار کردند.

دانشجویان دهه جدید که فرم‌های نو زندگی را در بیرون از دانشگاه تجربه کرده‌اند، امروز در صحن دانشگاه‌ها زیست می‌کنند. اینها گرچه خشونت را تقبیح می‌کنند، گستره بیشتری از آزادی سیاسی را درخواست دارند. عضو نه عضو انجمن، بلکه هر عضوی است که تعهد فکری دارد. مکان هرجاست که تعاملات روزمره در‌حال رخ‌دادن است. واژه‌ها، معناها، ایده‌ها و ارزش‌ها تغییر یافته است. همه اینها خبر از بی‌فایدگی کنترل می‌دهد و چاره دیگر باید اندیشید؛ وقایع این روزها چنین تدبیری را نشان نمی‌دهد.