|

خشونت علیه همه

درباره خشونت علیه زنان، کودکان و انوع و اقسام آن بسیار نوشته شده و مهم است که باز هم بیان شود. خشونت معمولا آسیب فیزیکی و روانی مستقیم یا غیرمستقیم است که طرف ضعیف و آسیب‌پذیر متحمل می‌شود. وقتی از خشونت علیه دیگری به ویژه زنان و کودکان سخن می‌گوییم، دو وجه مد نظر است؛ یکی کنش متقابل و دیگری مفهوم آسیب‌پذیر‌ی است.

حمزه نوذری جامعه‌شناس و استاد دانشگاه

درباره خشونت علیه زنان، کودکان و انوع و اقسام آن بسیار نوشته شده و مهم است که باز هم بیان شود. خشونت معمولا آسیب فیزیکی و روانی مستقیم یا غیرمستقیم است که طرف ضعیف و آسیب‌پذیر متحمل می‌شود. وقتی از خشونت علیه دیگری به ویژه زنان و کودکان سخن می‌گوییم، دو وجه مد نظر است؛ یکی کنش متقابل و دیگری مفهوم آسیب‌پذیر‌ی است. اما در این نوشتار از نوع دیگری از خشونت سخن می‌گوییم که کمتر ذیل عنوان خشونت گنجانیده شده است. سازوکارهایی که خشونت علیه همه است و معطوف به کنش متقابل مستقیم مانند خشونت‌های متعارف نیست. تخریب محیط زیست و آلودگی هوا مصداق خشونت علیه همه است و هیچ استثنائی هم وجود ندارد. خشونتی که مستقیم پای فرد، گروه و طبقه‌ای در میان نیست و همه مسئولان مرتبط می‌توانند به نوعی از قبول مسئولیت آن طفره بروند یا تقصیر را بر گردن دیگری بیندازند و مجازاتی هم در کار نباشد. خشونتی که منجر به آسیب‌های جسمی و روانی زیادی به ویژه برای کودکان می‌شود. آلودگی این روزهای هوا خشونتی است علیه مردمانی که به انواع و اقسام بیماری‌ها دچار می‌شوند و گویی هیچ ابزاری برای کنترل این خشونت همگانی نیست و تنها باد و باران می‌تواند چنین خشونتی را از بین ببرد. نوع دیگر خشونت که کمتر از آن سخن گفته شده، تورم است. تورم مصداق خشونت علیه طبقات مزدبگیر است یعنی کسانی که فاقد سرمایه ثابت هستند. این نوع خشونت ازبین‌برنده اخلاق، زندگی جمعی و همیارانه است. سازو‌کارهای ایجادکننده تورم هرچه بیشتر دست‌اندر‌کار تولید و بازتولید فرم‌های حیات نابرابر و تولید سوژه‌های منزوی و بیگانه از جمع است. تورم، خیرخواهی و نیک‌خواهی که معطوف به دیگری است را مضمحل می‌کند و این گزاره را که هر کس باید گلیم خویش را از آب بکشد، تقویت می‌کند. 

دولت‌ها، مکانیسم‌های تورم‌زا را فعال می‌کنند که همبستگی، خیرخواهی، سنت میهمانی و صله رحم را به اضمحلال می‌کشاند و از سویی، نهادهای فرهنگی دولتی به دنبال ترویج فرهنگ میهمانی و پیوند با خویشان و همسایگان هستند. این طنزی بیش نیست. اقتصاد سیاسی که تورم پرنوسان و بالایی را در جامعه ایجاد می‌کند باعث می‌شود تمام وقت و انرژی گروه‌های مختلف جامعه صرف الزامات معیشتی و نیازهای زیستی شود به گونه‌ای که حتی برگزاری یک میهمانی ساده هم از توان گروه‌های مختلف جامعه خارج باشد.

اقتصاد سیاسی مبتنی بر تورم، حیات اجتماعی و پیوندها را از هم می‌گسلد و ظرفیت‌های جامعه برای امر خیر و مشترک را کاهش می‌دهد. از طرفی نهادهای فرهنگی در سایه تورم بالا که سال‌هاست زندگی مردم را تحت تأثیر قرار داده است، از گسترش فرهنگ میهمانی سخن به میان می‌آورند. هر دو راه به بن‌بست می‌انجامد. اقتصاد سیاسی مبتنی بر تورم برای خشنودی و منفعت گروه‌های مختلف، دولت را مقروض می‌کند که هرچه بیشتر نارضایتی ایجاد می‌کند و نهادهای فرهنگی بدون فهم و نقد ریشه سازو‌کارهایی که مولد افراد اتمیزه است، بسان دون کیشوت به دنبال گسترش فرهنگ میهمانی و پیوند با خویشان هستند. تورمی که تمامی منابع طبقات پایین و متوسط جامعه از جمله زمان و درآمد را می‌بلعد، چیزی برای امر مشترک و پیوند با دیگران باقی نمی‌گذارد. آیا دولت‌ها نمی‌دانند که با تورم بالا، حیات فرهنگی، همبستگی و پیوندهای اجتماعی بین مردم را به اضمحلال می‌کشانند. تورم بالا و پرنوسان خشونتی است که خشن‌بودن آن برای امر مشترک و خیر چندان مورد توجه قرار نگرفته است. گفته شده که ما میهمان‌نواز و در امر خیر یاری‌رسان هم هستیم. اما آیا این تورم بالا نیست که کمر به نابودی همه این سنت‌ها بسته است. نهادهای فرهنگی قبل از هرگونه تلاشی برای ترویج امر فرهنگی، سرچشمه سازوکارهای ازبین‌برنده فرهنگ همیاری و مشارکت جمعی که همان تورم است را به نقد و پرسش بگیرند. متأسفانه با روند فعلی تورم، هرچه بیشتر به سمت فردی‌شدن حیات انسانی پیش می‌رویم. تورم فعلی خشونتی است علیه انسان، فرهنگ، امر خیر و مشترک. تورم معمولا چهره اقتصادی به نمایش می‌گذارد اما قلبی ضد انسانی و اجتماعی دارد.