|

‌سیاست یک بام و دو هوا

همه ما معترفیم که ایران جامعه‌ای است متکثر و متنوع و از این نظر با بسیاری از کشورهای دیگر متفاوت است. در جامعه ایران گروه‌های مختلف اجتماعی، منافع متعدد، مطالبات و خواست‌های گوناگون مطرح بوده است و به‌همین‌دلیل نمی‌توان براساس مدل اقتدارگرایی به پیشرفت و ساماندهی جامعه و اقتصاد در ایران رسید.

حمزه نوذری جامعه‌شناس و استاد دانشگاه

همه ما معترفیم که ایران جامعه‌ای است متکثر و متنوع و از این نظر با بسیاری از کشورهای دیگر متفاوت است. در جامعه ایران گروه‌های مختلف اجتماعی، منافع متعدد، مطالبات و خواست‌های گوناگون مطرح بوده است و به‌همین‌دلیل نمی‌توان براساس مدل اقتدارگرایی به پیشرفت و ساماندهی جامعه و اقتصاد در ایران رسید. اگر کشورهای حوزه خلیج فارس با اقتدارگرایی تا حدی از نظر اقتصادی پیشرفت‌هایی داشته‌اند و اقتصادی با ثبات و درعین‌حال رو به پیشرفت هستند یا کشور چین که بدون دموکراسی و نهادهای دموکراتیک دستاوردهای اقتصادی زیادی داشته و فقر و بی‌کاری را کاهش داده است؛ اما تفاوت این کشورها با ایران موضوع جامعه مدنی متکثر و متنوع است. جامعه ایران را نمی‌توان براساس چنین رویکردی یعنی فقط با دولت قوی یا دولت صالح یا مفاهیمی از این دست پیش برد یا دست‌کم دولت قوی به‌تنهایی برای ساماندهی جامعه و اقتصاد کافی نیست.

 با تکیه بر جامعه مدنی قوی در ارتباط با دولت قوی می‌توان به سامان‌مندی جامعه و اقتصاد امید داشت. در چند روز اخیر بحث اعتراض صنف طلا و جواهر به نحوه مالیاتی که دولت در پیش گرفته، با تعطیلی کسب‌وکارشان مورد توجه قرار گرفت. اعتراض این صنف چه به مقدار مالیات و چه به نحوه ثبت فروش طلا و جواهر در سامانه‌های مدنظر وزارت اقتصاد باشد؛ اما نحوه مواجهه بوروکراسی دولت با اعتراض این صنف می‌تواند مورد توجه باشد. مدیران دولت در مواجهه با این اعتراضات از در گفت‌وگو، توافق و تفاهم برآمدند و سعی نکردند از زور در مقابل آنها استفاده کنند و یکدندگی هم در پیش نگرفتند. مدیران دولتی سعی کردند فضا را آرام کنند و با نمایندگان صنف طلا و جواهر گفت‌وگو کردند، صحبت‌های آنها را شنیدند و در نهایت نیز موضع هر دو طرف تعدیل شد و طلافروشان نیز به خواسته‌های خود رسیدند؛ اما چرا این نحوه ارتباط و تعامل با گروه‌های دیگر جامعه مدنی انجام نمی‌شود؛ مثلا با خواست‌های کارگرانی که گاهی تا چند ماه حقوق نگرفته‌اند و دست به اعتراض می‌زنند، شاهد چنین ارتباط سازنده‌ای نیستیم یا به‌عنوان مثال، نحوه مواجهه دولت با مطالبات بازنشستگان و معلمان تعامل‌گرایانه نیست. به عبارتی دولت‌ها یک بام و دو هوا رفتار می‌کنند. از یک سو اعتراض طلافروشان پذیرفته می‌شود و بوروکراسی دولتی به میدان می‌آید و سعی در جلب رضایت آنها دارد و در گفت‌وگو و تعامل را باز می‌گذارد و در نهایت نیز به خواست این صنف توجه می‌شود؛ ولی از سوی دیگر خواست و مطالبات دیگر گروه‌ها نه‌فقط شنیده نمی‌شود؛ بلکه گاهی از ساز‌و‌کارهای سخت علیه آنها نیز استفاده می‌شود. نکاتی می‌توان درباره سیاست یک بام و دو هوای دولت‌ها مطرح کرد. اول اینکه اعتراض اصنافی مانند طلا و جواهر در بوق و کرنا نیست و از اول مطالبات آنها درست مطرح می‌شود و بیشتر جهت اقتصادی و صنفی دارد؛ اما اعتراض کارگران، معلمان و بازنشستگان دقیق بازتاب پیدا نمی‌کند و بر وجوه سیاسی مطالبات آنها تأکید می‌شود. دوم اینکه اعتراض بخش بازاری خیابانی نیست و بیشتر ترک عرصه عمومی است و جنبه کلامی پیدا نمی‌کند؛ اما اعتراضات کارگران و بازنشستگان در حوزه عمومی و به شکل زبانی مطرح می‌شود. سوم اینکه اعتراض بازاری‌ها جنبه ترک و رهاکردن مبادله و معامله اقتصادی است؛ اما کارگران و بازنشستگان کالای عینی برای معامله و مبادله ندارند. چهارم اینکه تصور می‌شود اعتراض و اعتصاب بازاری‌ها می‌تواند ادامه یابد، به خاطر اینکه آنها دارای ثروتی هستند که در مدت طولانی می‌توانند از مبادله و معامله سر باز زنند؛ اما حقوق‌بگیران مانند کارگران توان ادامه اعتراض ندارند. پنجم اینکه به جهت تاریخی پیوندهایی که بازاریان شکل داده‌اند و هرگاه اختلافی بروز کرده، سعی کرده‌اند مصالحه کنند؛ به عبارتی سنتی تاریخی وجود دارد که اختلاف بین آنها مصالحه‌آمیز رفع‌و‌رجوع شده است. در نهایت اینکه دولت می‌تواند رویه‌ای که در ارتباط و تعامل با اعتراض صنف طلا و جواهر در پیش گرفت، با دیگر بخش‌های جامعه مدنی در پیش بگیرد و از این رهگذر در تقویت جامعه مدنی و خود بکوشد.