|

80 داوطلب ریاست‌جمهوری و فقدان تفکر تحزب‌گرایی

ثبت‌نام 80 چهره سیاسی حکومتی در انتخابات ریاست‌جمهوری که غالبا به دو، سه جناح و دیدگاه شناخته‌شده در سیاست ایران وابسته هستند، مبین فقدان تفکر تحزب‌گرایی و ضرورت حیات احزاب به معنای واقعی کلمه در اندیشه سیاست‌ورزان ایران است. ثبت‌‌نام چندین چهره وابسته به فلان جناح در انتخابات آتی از جنبه‌های مختلفی شایان تحلیل است که ابتدایی‌ترین آن، ‌باورنداشتن به کارکرد حزب و مختصات لازم‌الرعایه برای شکل‌گیری احزاب است که بهانه‌هایی همچون پیشگیری از عدم حضور چهره‌های وابسته به جناح مدنظر به جهت ردصلاحیت از سوی شورای نگهبان را دلیل موجهی برای این شکل از ثبت‌نام و تکثر چهره‌های وابسته به یک جناح خاص می‌دانند. به همین بهانه، نگاهی به تاریخچه احزاب و جایگاه آن در ساختار سیاسی ایران خواهم داشت.

محمدهادی جعفرپور وکیل دادگستری

ثبت‌نام 80 چهره سیاسی حکومتی در انتخابات ریاست‌جمهوری که غالبا به دو، سه جناح و دیدگاه شناخته‌شده در سیاست ایران وابسته هستند، مبین فقدان تفکر تحزب‌گرایی و ضرورت حیات احزاب به معنای واقعی کلمه در اندیشه سیاست‌ورزان ایران است. ثبت‌‌نام چندین چهره وابسته به فلان جناح در انتخابات آتی از جنبه‌های مختلفی شایان تحلیل است که ابتدایی‌ترین آن، ‌باورنداشتن به کارکرد حزب و مختصات لازم‌الرعایه برای شکل‌گیری احزاب است که بهانه‌هایی همچون پیشگیری از عدم حضور چهره‌های وابسته به جناح مدنظر به جهت ردصلاحیت از سوی شورای نگهبان را دلیل موجهی برای این شکل از ثبت‌نام و تکثر چهره‌های وابسته به یک جناح خاص می‌دانند. به همین بهانه، نگاهی به تاریخچه احزاب و جایگاه آن در ساختار سیاسی ایران خواهم داشت. بنا بر مستندات موجود و تألیفاتی که تا به امروز در باب تاریخچه احزاب در ایران نگارش شده، خاصه تألیف استاد محسن مدیرشانه‌چی تحت عنوان احزاب سیاسی ایران، می‌توان گفت بیش از یک قرن است که ادبیات سیاسی ایران با عبارتی مانند حزب، جناح و تشکل آشناست. شاید اولین تشکل جدی را بتوان به سال۱۳۲۱ نسبت داد؛ آنجا که جمعی از فعالان کارگری تحت هدایت یوسف افتخاری تشکلی به نام اتحادیه کارگران و برزگران تأسیس کردند و یک سال بعد این تشکل دارای رسانه‌ای با عنوان روزنامه گیتی شد. از آن تاریخ تا به امروز تشکل‌ها و احزاب متعددی در فضای سیاسی، اجتماعی و صنفی ایران تأسیس شده‌اند، اما به جرئت می‌توان مدعی شد هیچ‌یک از این تشکل‌ها به معنای واقعی کلمه، رسالت نام و عنوانی را که برای خود برگزیده‌اند به سرانجام نرسانده‌اند. مؤلفان ادبیات سیاسی در اظهار‌نظری به اتفاق اعلام کرده‌اند که چون احزاب و گروه‌های سیاسی به دلایل مختلف، دارای پیوستگی و انسجام لازم ‌نبوده‌‌اند، جایگاه و کارکرد لازم را در نظام سیاسی ایران نداشته‌اند. اما به نظر می‌رسد از منظر حقوق اساسی-سیاسی، مشکل و چالش عدم کارایی احزاب پیش از انسجام و پیوستگی در تعریف و ماهیت حزب در نظام سیاسی ایران مستتر است. در راستای همین ادعا و با توجه به تعاریف متعددی که از حزب آمده، ضمن ضرورت شناخت و تعریف صحیح حزب، بدیهی است پس از این مرحله، تحقق تحزب‌گرایی مستلزم رشد و بلوغ سیاسی است. تعریف حزب: تعریف‌های گوناگونی از حزب شده است که برخی ناظر به کارکرد ویژه حزب هستند و برخی هم به انگیزه شکل‌گیری حزب توجه کرده‌اند. برای نمونه ادموند برک، حزب سیاسی را چنین تعریف می‌کند: هیئتی از مردم که به خاطر پیشبرد منافع ملی، با کوشش بر اساس برخی اصول سیاسی مورد توافق، متحد شده‌اند. موریس دوورژه در تعریف حزب می‌گوید: یک حزب مجموعه‌ای از گروه‌های پراکنده در اطراف کشور است که به وسیله سازمان‌های هماهنگ‌کننده به هم پیوسته‌اند و مهم‌ترین وظیفه سازمان حزبی تلاش برای کسب قدرت است.

در تعریف دیگر حزب آمده: سازمان سیاسی که از همفکران و طرفداران یک آرمان تشکیل شده است و با داشتن تشکیلات منظم، برنامه‌های سیاسی کوتاه‌مدت و درازمدت برای نیل به آرمان‌های خویش از دیگر اشکال سازمانی نظیر جبهه و گروه سیاسی مشخص می‌شود و معمولا برای به دست گرفتن قدرت دولتی یا شرکت در آن مبارزه می‌کند. از مجموع این تعاریف می‌توان گفت ارکان لازم برای شکل‌گیری حزب عبارت‌اند از‌: ۱- حزب باید دارای سازمان‌های مرکزی و رهبری‌کننده و پایدار و ماندنی باشد. به بیان دیگر تشکیلات حزب نباید با مردن رهبران و بنیان‌گذاران حزب منحل شود. ۲- حزب باید دارای سازمان‌های محلی پایدار و در ارتباط با سازمان‌های مرکزی حزب باشد. ۳- رهبران مرکزی و محلی حزب باید مصمم باشند که قدرت سیاسی را در کشور، خواه به تنهایی و خواه به کمک حزب‌های دیگر، به دست گیرند و آن را رهبری و اداره کنند و نباید تنها به اعمال نفوذ بر روی قدرت سیاسی حاکم اکتفا کنند. ۴- حزب باید از پشتیبانی مردم برخوردار باشد. به‌طور کلی یک حزب باید دارای حوزه، واحد، بخش، کمیته، کمیته مرکزی و کنگره باشد. با این مختصات نمی‌توان صرف گرد‌هم‌آمدن عده‌ای را در قالب حزب تعریف کرد، بلکه در خوشبینانه‌ترین حالت، ممکن است با تکیه بر تعریف گروه یا جناح، آنچه را شکل گرفته‌ برخلاف ادعای مؤسسان در قالب گروه یا جناح جانمایی کرد. گروه: هنگامی که اشخاصی به دلیل یا به دلایلی مشترک دور هم گرد می‌آیند، گروه شکل می‌گیرد. معمولا گروه از یک جمع در واحدهای سازمانی نسبتا کوچکی تشکیل می‌شود که هر فرد در طول حیات خود، عضویت تعدادی از آنها را می‌پذیرد. تنوع میان این گروه‌های کوچک که به مناسبت‌های مختلف (سیاسی، ورزشی، اقتصادی، اداری، فنی و جز اینها‌) ممکن است تشکیل شود، بسیار زیاد است. هر یک از این گروه‌های کوچک و مختلف، شیوه رفتار و آداب رسوم و باور و توقعات ویژه‌ای را به وجود می‌آورد که آثار خود را برطرز تفکر، رفتار و توقعات اعضای خویش باقی می‌گذارد. در این بین افرادی نیز به‌عنوان سمپات یا اپوزیسیون ‌ظهور و حضور دارند که ممکن است با برخی اهداف گروه‌ها وجه اشتراک یا اختلاف‌نظر داشته باشند، اما چون با کلیت اهداف گروه موافق یا مخالف نیستند، تمایلی به اعلام موجودیت تشکلی نداشته و به عنوان افراد مستقل پا در کارزار فعالیت می‌نهند. تاریخ مؤید و گواه این امر است که در حاکمیت‌های متکی بر حزب، احزاب مختلف به انحای متنوعی در اداره امور نقش داشته‌اند و هر یک در حاکمیت مستقیم یا غیرمستقیم نقش‌آفرینی دارند و قدرت تحت سلطه یک حزب نخواهد بود؛ . تاریخ سیاسی-اجتماعی ایران مثال‌های قابل لمسی از آفت‌های جناح‌گرایی و بازی‌های سیاسی دارد. شوربختانه این شکل مثال‌ها در هر نسل و دوره تاریخی آتشی را افروخته که دود آن به چشم مردم رفته‌. گویی بنا بر یک قاعده نانوشته، دو جناح سنتی در هر دوره از جابه‌جایی قدرت، نام و عنوان جدیدی گرفته، با همان تفکرات سنتی عنوان و نامی جدید بر تشکل خود نهاده، سیستم را با شعارهای فریبنده نقد کرده و مردم را ترغیب به حضور در کارزار انتخابات می‌کنند و چنانچه شاهد هستیم، بنا بر تکرار ادعاهای بدون پشتوانه تعقل و تفکر، روز به روز از اشتیاق مردم برای حضور در عرصه انتخابات کاسته شده و به همین دلیل است که پس از سال‌ها هنوز جناح‌های سنتی چپ و راست در تقسیم‌بندی قدرت حضور دارند. 

آفت عمده چنین تفکری، تقسیم‌بندی خودی و غیر‌خودی است. نمونه‌های بسیاری از این قسم تقسیم‌بندی در مقاطع زمانی متفاوت آن‌چنان واضح دیده شده که نیازی به تصریح ندارد. مقابله با چنین تفکری در بعد کلان آن، در شرایط سیاسی کشورهای جهان سوم، امری است دشوار که بنا بر تئوری جامعه‌شناسان سیاسی، مشق دموکراسی و تغییر چنین تفکراتی در سندیکا‌ها و صنوف مختلف قابلیت اجرا دارد. توسعه اجتماعی مستلزم تعالی و رشد اصناف مؤثر در جامعه است. نظریه‌پردازان اجتماعی بنا بر الگوهای موفق در کشور‌های توسعه‌یافته، بر این باور‌ند که چنانچه دموکراسی به معنای واقعی خود در اداره تشکل‌های اجتماعی و صنوف رعایت شود، پایه‌های ابتدایی دموکراسی در جامعه بنا خواهد شد.