صفآرایی روایتها
تحلیلی روایتشناسانه از نخستین مناظره نامزدهای ریاستجمهوری
رولان بارت در مقاله مشهوری درباره تحلیل روایت گزارهای را مطرح میکند که در متون مختلف مربوط به نظریههای جدید علوم انسانی بارها از او نقلقول شده است: «روایت همهجا هست، درست مثل زندگی». مقصود بارت این است که هر وجهی از زندگی روزمره، بهنحو تنگاتنگی با روایت و روایتگری درآمیخته است، چندان که میتوان گفت انسان معاصر، بهویژه در عصر سیطره رسانههای نوین، با انواع روایت محاصره شده و هر رویدادی در زندگی اجتماعی را لزوما براساس روایتهایی که در معرضشان قرار گرفته است میفهمد.
جاوید حسینی
رولان بارت در مقاله مشهوری درباره تحلیل روایت گزارهای را مطرح میکند که در متون مختلف مربوط به نظریههای جدید علوم انسانی بارها از او نقلقول شده است: «روایت همهجا هست، درست مثل زندگی». مقصود بارت این است که هر وجهی از زندگی روزمره، بهنحو تنگاتنگی با روایت و روایتگری درآمیخته است، چندان که میتوان گفت انسان معاصر، بهویژه در عصر سیطره رسانههای نوین، با انواع روایت محاصره شده و هر رویدادی در زندگی اجتماعی را لزوما براساس روایتهایی که در معرضشان قرار گرفته است میفهمد. به عبارتی، روایت چارچوبی شناختی برای ادراک پدیدهها و رخدادها ایجاد میکند. بنا به استدلال دیوید هرمن که یکی از برجستهترین نظریهپردازان این نحله («روایتشناسی شناختی») است، روایتها حکم «جهانهای ممکن» را دارند. راوی هر روایتی، جهانی ممکن برمیسازد و از مخاطب (در جایگاه «روایتشنو») دعوت میکند که با ورود به این جهان و پذیرفتن سازوکارهای شناختی آن، جهان واقعی را هم بر همان اساس (در چارچوب همان روایت) تفسیر کند و بفهمد.
مروری بر اظهارات شش نامزد دوره چهاردهم ریاستجمهوری در نخستین مناظره تلویزیونیشان، نشان میدهد که محتوای بحثهای آنان اساسا معطوف به روایتسازی شناختی بود. هر یک از آنها کوشید تا روایتی قانعکننده از مسائل و مشکلات کلان اقتصادی در جامعه ما به دست دهد و مخاطب را به همراهی با خود (فهم وضعیت اقتصادی کشور در چارچوب ادراکی همان روایت) ترغیب کند. در این موقعیت روایی، نامزدها روایتگر بودند و کسانی که این مناظره را از تلویزیون تماشا میکردند در جایگاه روایتشنو قرار داشتند. در کشورها و فرهنگهایی که از سابقهای دیرینه در تحزب برخوردارند، روایتهای سیاسی بر اساس خطمشی احزاب شکل میگیرد و از این رو در چنین مناظرههایی جهانهای ممکنی که بر پایه آن روایتها بنا میشوند، کاملا از هم متمایزند. اما تحلیل روایتشناسانه اولین مناظره نامزدهای ریاستجمهوری نشان میدهد که در فقدان تحزب، آنچه در این مناظره شاهدش بودیم در واقع صفآرایی دو روایت اصلی در برابر یکدیگر بود، دو روایتی که اولی پنج راوی مختلف و دومی فقط یک راوی واحد داشت.
امیرحسین قاضیزاده هاشمی با روایت خود جهان ممکنی را برمیساخت که مطابق با الزامات ادراکی آن، کافی است کار به اشخاص آرمانگرا و «متعهد» سپرده شود تا آنها ظرف مدت کوتاهی ما را از همه نابسامانیها و تنگناهای اقتصادی برهانند. این جمله قاضیزاده هاشمی که «اگر کار دست ما باشد، خیلی سریعتر از سه روز قضیه بورس را حل میکنیم»، درونمایه یا تم اصلی روایت این راوی بود. او با اشاره به رزمندگانی که در جنگ ایران و عراق با جانفشانی جنگیدند، اینطور نتیجه گرفت که امروز همان نقشآفرینان (یا همان شخصیتها در روایت) میتوانند وارد میدان اقتصاد شوند و بر مشکلات غلبه کنند. انتقاد او از آقای روحانی هم در واقع حول همین برنهاد (تز) شکل گرفته بود که دولت دوازدهم از روحیه جهادی و ایثارگرانهای که بهترین مصداقش را در دوره جنگ هشتساله میتوان یافت، فاصله گرفته بود. بیدلیل نیست که این راوی/نامزد مکررا به دولت سیزدهم استناد میکرد و مؤکدا اظهار داشت که «وظیفه خود دانستم تا پرچمی که شهید رئیسی به دست گرفته بود و حکمرانی جدیدی را به وجود آورده بود، ادامه دهم».
روایت علیرضا زاکانی شباهت چشمگیری با روایت قاضیزاده هاشمی داشت. او نیز در ابتدای سخنانش با تکرار سهباره کلمه «شهید» گفت: «امیدوارم بتوانیم ادامهدهنده راه شهید سید شهیدان اهل خدمت شهید رئیسی باشیم». روایت زاکانی همان تم روایت قاضیزاده هاشمی را، ولو با الفاظ و مثالهایی متفاوت، تکرار کرد. بخش بزرگی از اظهارات وی در واقع تعریضها و انتقاداتی درخصوص عملکرد دولت آقای روحانی بود، کما اینکه مشکل اقتصاد ایران را نه در تحریمهایی که فرصت سرمایهگذاری خارجی را از ما سلب کرده است، بلکه در «تجویزهای اقتصادی آمریکا» دانست، تجویزهایی که مطابق با دلالتهای تلویحی روایت او، مبنای عملکرد اقتصادی دولت دوازدهم بودهاند. شباهت روایت زاکانی با روایت قاضیزاده هاشمی را با مقایسه دیدگاه آنان درباره برخورد دولت آقای روحانی با کرونا میتوان دید. زاکانی در این باره چنین گفت: «زمانی که دولت آقای رئیسی روی کار آمد در کرونا روزی ۸۰۰ نفر به رحمت خدا میرفتند». گفته او تقریبا تکرار کلمهبهکلمه اظهارات قاضیزاده هاشمی بود که درباره همین موضوع چنین گفت: «در زمان تحویل دولت، روزانه ۷۰۰ تا ۸۰۰ نفر به دلیل کرونا کشته میشدند زیرا دولت وقت میگفت که ما تحریم هستیم و نمیتوانیم واکسن وارد کنیم». میبینیم که هر دو راوی از راهبرد روایی مشابهی استفاده کردند که هدف اصلی آن تعریض به دولت سیزدهم بود، نه اعلام برنامه خودشان برای دولت آتی. طرفه آنکه زاکانی به رغم اینکه اظهار داشت «بنده یک پزشک هستم» و با گفتن این جمله متصورا جایگاه نخبگانی خویش (و ایضا قاضیزاده هاشمی که او نیز پزشک است) را برجسته کرد، اما برای جذب حداکثری روایتشنوهای بالقوه، از تعبیرها و جملاتی استفاده کرد که بهویژه در گفتار عوام زیاد شنیده میشود، مانند این جمله که «مردم ریالی درآمد کسب میکنند اما با مسیری که ما تعیین کردیم دلاری خرج میکنند». روایتگری به سبکی پوپولیستی یکی دیگر از مشابهتهای چشمگیر زاکانی و قاضیزاده هاشمی به منزله راوی است. سعید جلیلی در روایتی که خطوخطوط کلیاش کاملا همسو با روایت زاکانی و قاضیزاده هاشمی بود، سیاستهای دولت آقای روحانی را به نقد کشید و گفت «یک رویکرد هم شهید رئیسی داشت که کارهایی که آنها میگفتند نمیشود را اجرا کرد». مطابق با روایت او، دولت دوازدهم اعتقادی به برنامه توسعه نداشت و «گفت من برنامه نمینویسم و مجلس نوشت». اشاره به اقدامی که به زعم جلیلی مجلس برای جبران انفعال دولت آقای روحانی انجام داد، در واقع حمایت از روایتی بود که چهار راوی دیگر هم (قاضیزاده هاشمی، زاکانی، پورمحمدی و قالیباف) به شکل دیگری مطرح کردند. جلیلی که این بار برخلاف دوره قبلی در پوسترها و کلیپهای تبلیغاتیاش برای عوضکردن چهره بیشازحد جدی خود لبخند هم بر لب داشته است، در این مناظره نتوانست تصور عمومی از خود را عوض کند. به رغم تأکید بر آمار و ارقام، این جلیلی همان جلیلی سابق بود: فوقجدی و کاملا سازشناپذیر. دلیل این ایستایی را باید در شیوه روایتگری و درونمایه روایت او جست که نسبت به مناظرات دوره قبلی انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۴۰۰ هیچ تغییر محسوسی نکرده بود.
مصطفی پورمحمدی بسیار تلاش کرد روایتگری خود را با رنگوبویی نقادانه همراه کند تا بلکه بتواند روایتش را متمایز یا دستکم مستقل از روایتهای دیگران جلوه دهد.
او با گفتن اینکه «برخی میگویند تحریم مهم نیست، حالا هم میگویند تحریم مهم نیست؛ دنیا تحریم فلجکننده را برای ما تحمل کرده است، ما خیلی ساده از کنار آن میگذریم»، کوشید از روایت کسانی مانند جلیلی و قاضیزاده هاشمی فاصله بگیرد، ولی با گفتن این جمله که «کشور دو سال برنامه نداشت؛ یک مجلس دیگر یک دولت دیگر برنامه را تصویب کرد»، درواقع گزاره اصلی در روایت جلیلی را تکرار کرد. بهاینترتیب روایت پورمحمدی نیز مانند دیگر راویانی که تا اینجا روایتهایشان را بررسی کردیم، اساسا مبتنی بر انتقاد از دولت آقای روحانی بود و تلویحا این پیام را به مخاطب القا میکرد که در انتخابات پیشرو نباید دوباره به طیفی فکری و سیاسی اعتماد کنیم که قبلا در دولت دوازدهم ناکارآمدیشان به اثبات رسید.
همه آنچه درباره روایتهای این چهار نامزد گفتیم، عینا و به نحو بارزتری در روایت محمد قالیباف مصداق دارد. مانند قاضیزاده هاشمی که از بهدستگرفتن «پرچم شهید رئیسی» و ادامه راه دولت سیزدهم صحبت کرد، قالیباف هم گفت باید «کاری که دولت سیزدهم و شهید رئیسی شروع کردند و پیش بردند، ادامه دهیم». روایت این راوی ایضا براساس انتقاد از دولت آقای روحانی شکل گرفته بود، چندان که قالیباف صراحتا مدیریت کشور در دوره پیش از دولت حاضر را «بیعُرضه» نامید: «نیازمند مدیر قوی هستیم تا بیتدبیری در سیاستگذاریهای اشتباه گذشته را رفع کند و سفره مردم که بر اثر بیعُرضگی کوچک شده، بهبود بخشد». از دیگر شباهتهای این روایت با روایتهای چهار نامزد دیگر میتوان به این موضوع اشاره کرد که قالیباف بسیار کوشید تا خود را همسو و حامی نخبگان معرفی کند. پیشتر دیدیم که زاکانی چگونه با تأکید بر «پزشکبودن» همین راهبرد را در روایتش در پیش گرفت؛ قالیباف هم با گفتن اینکه «فردی میتواند چنین شرایطی را مدیریت کند که رئیسجمهور قوی با قابلیت اجرا باشد و بداند که تصمیمسازی را باید به نخبگان جامعه بدهد»، درواقع کوشید تا روایتی از باور به تخصصگرایی و کارآمدی به مخاطبان ارائه دهد.
همچنان که دیدیم، این پنج نامزد از چارچوب ثابتی در روایتهایشان استفاده کردند که مؤلفههای اصلیاش به ترتیب اهمیت عبارت بود از:
۱. تعریض به دولت آقای روحانی
۲. دیگریسازی از مدیران قبلی و انتقادکنندگان از دولت حاضر
۲. رجعت به راهکارهای مقاطع حساس و بحرانی مانند جنگ ایران و عراق
۳. به حاشیه راندن مشکل تحریمها و اولویتدادن به تلاشهای داخلی برای رفع مشکلات اقتصادی
۴. تأکید بر نخبهبودن خود راوی/نامزد و باور به تخصصگرایی
در تباین با روایتهای پنجگانه اما بسیار همسو و متشابه این پنج راوی، آنچه مسعود پزشکیان درباره مشکلات اقتصادی کشور اظهار کرد درواقع یگانه روایتی بود که از این راهبردها در آن استفاده نشده بود. او با ارائه تحلیلی از راهکنشهای لازم برای دستیابی به هدف رشد اقتصادی هشتدرصدی و تأمین بودجه 200 میلیارد دلاریای که لازمه آن است، چندین بار بر اجتناب از جناحگرایی در انتخاب مدیران تأکید گذاشت و لزوم ایجاد امنیت در سرمایهگذاری را برجسته کرد.
در هیچ بخشی از روایت پزشکیان، تعریض کلامی موهنی به دولت حاضر و رئیسجمهور آن نشد، بلکه با مؤدبانهترین الفاظ و تعبیرها از او یاد شد، مثلا با گفتن این جمله احترامآمیز که «تلاش آیتالله رئیسی را نادیده نمیگیریم اما باید بررسی کنیم چرا مشکلات بورس حل نشد». این سبک بیان در روایتگری درست نقطه مقابل سبک بیان پنج راوی/ نامزد دیگر (بهویژه زاکانی و قاضیزادههاشمی) بود. دیگر راویان با دیگریسازی از مدیران قبلی (مثلا مدیرانی که بحران همهگیری کرونا را در وزارت بهداشت و درمان مدیریت میکردند) بر جنبههای خاص نگرش خودشان درباره مسائل کشور تأکید میگذاشتند، حال آنکه پزشکیان در روایت خود دیگریسازی را رفتار مخربی دانست که باید اصلاح شود: «تصور اینکه یک عده محدودی عقل کل هستند و بقیه اجنبی، خارجی و وابسته و از این حرفها، این تصورات را باید درست کنند». مطابق با روایت پزشکیان، دلایل نابسامانی اقتصادی را به طور خاص باید در «نبود ارتباط بینالمللی و اختلافات و دعواهای داخلی» جست.
اما صرفنظر از (یا علاوه بر) این تمایزات روایی مانند اجتناب از تعابیر موهن یا خودداری از دیگریسازی، روایت پزشکیان با یک ویژگی منحصربهفرد از روایتهای پنج راوی/ نامزد دیگر متمایز شد که جا دارد به طور خاص به آن توجه کنیم. مطابق با مصطلحات نظریه ژنت در روایتشناسی، راویان ازجمله تقسیم میشوند به «برونرویداد» و «درونرویداد». راوی برونرویداد کسی است که وقایع داستان را از بیرون نظاره میکند. او شخصیتی در داستان نیست، بلکه خارج از جهان داستان ایستاده است و شخصیتها و رفتارشان را برای ما توصیف میکند. متقابلا راوی درونرویداد خود یکی از شخصیتهای داستان است، در وقایع حضور و مشارکت دارد، بنابراین روایت او کاملا بیواسطه و مستقیم است. پنج راوی/نامزدی که در این مناظره روایتهای همسو و متشابه ارائه کردند، همگی از منظر راوی برونرویداد بخشهای مهمی از روایتشان را به انتقاد از دولت آقای روحانی اختصاص دادند، بدون آنکه توجه کنند انتقاد از بیرون چقدر در اذهان عمومی مطابق با این ضربالمثل ادراک میشود که «شخص بیرون از گود ایستاده و میگوید لنگش کن». متقابلا پزشکیان از جایگاه راوی درونرویداد به معضلاتی مانند فرار مغزها و سرمایهها، مشکل بورس، فقدان شفافیت در هزینهها، کسری بودجه 300 تا 400 میلیاردی، ناکارآمدی نظام بانکی و... پرداخت و با تبیین زمینههای بروز این مشکلات نشان داد که شناختی درونی از مسائل اقتصادی کشور دارد. تأثیر این نوع روایتگری درونرویداد، کمشدن فاصله راوی با روایتشنو است. برگ برنده پزشکیان را هم باید در همین دید که مخاطب موقع شنیدن روایت او احساس میکرد کسی از درون کوران وقایع با او سخن میگوید، کسی که خود در این رویدادهای متلاطم حضور دارد؛ بنابراین با مخاطب بیگانه نیست.
در مجموع باید گفت اولین مناظره نامزدهای ریاستجمهوری درواقع صفآرایی روایتها بود. راویان این روایتها شش نفر بودند، حال آنکه فقط دو روایت اصلی در برابر یکدیگر قرار گرفتند: یکی روایتی برونرویداد، مشحون از الفاظ تند و اغلب موهن که عمدتا به دیگریسازی و تخطئه دولت دوازدهم پرداخت و دوم روایتی درونرویداد که به دلیل تأکید بر وحدت، اجتناب از تعریضهای تند و ارائه تحلیلهای منطبق با تجربههای زیسته اجتماعی توانست خود را از روایتهای پنج راوی/نامزد دیگر به طور ماهوی متمایز کند. همانگونه که پورتر اَبوت در کتاب «سواد روایت» متذکر میشود: «هرجا که انسانها باشند، روایت هم آنجا هست»، اما اتفاقا همین احاطهشدن با روایتهای مختلف توانایی مخاطبان در تشخیص روایت درست از نادرست را بیشتر کرده است.